مرجان ریاحی
گورکن ها حکایت خرافه پرستی مردمی است که برای رسیدن به خواسته ها و آرزوهایشان به جای استفاده درست از عقل و منطق به سحر و جادو پناه می برند، آن هم نه استفاده رایجی که معمولا عامه مردم از جادو می کنند. کار آنان از رمل و اسطرلاب انداختن و دعای مهر و محبت گرفتن گذشته است. آنها زیر بار فشارهای اجتماعی چنان له شده اند که برای حل مشکلاتشان حاضرند نیمه های شب به گورستان بروند، مرده تازه دفن شده ای را از قبر بیرون بکشند، گوشت تن او را ببرند و آن گوشت را برای مصارف مختلف مانند درست کردن کتلت و آبگوشت و خوراندن به شخص مورد نظرشان استفاده کنند. سید علی موسوی نژاد کارگردان جوان فیلم با حوصله بسیار تمامی این تصاویر را در قالب مستندی باز سازی شده به تماشاگرانش نشان می دهد و از کات کردن تصویر زن روبنده زده ای که درباره خوراندن کتلت حاوی گوشت مرده به دامادش صحبت می کند، به نمای بسته جلز و ولز کردن کتلت ها در ماهی تابه هیچ ابایی ندارد؛ تصویری مشمئز کننده که تا چند روز در ذهن تماشاگر رسوخ می کند.
او می گوید برای ساخت این فیلم حدود یکسال تحقیق میدانی کرده و مصرانه اعتقاد دارد که خوردن گوشت مرده و مصارفی از این قبیل از اموات اصلا مربوط به شهر یا قبیله ای که فیلم در آنجا می گذرد نیست و طبق تحقیقات او در استان های دیگر هم عامه مردم یا بهتر بگویم زنان برای رام کردن و بدست آوردن دل شوهران شان استخوان مرده را می جوشانند و با آب آن غذایی درست می کنند و به شوهرانشان می خورانند تا او را رام و مطیع خود کنند.
در تمام فیلم و در صحبت هایی که با فیلمساز جوان شد، او آگاهانه یا نا آگاهانه برانجام این اعمال توسط زنان تاکید داشت، در صورتی که در خود فیلم ما شاهد نبش قبر توسط عده ای مرد هستیم و اصولا بنا بر گفته کارگردان گوشت مرده توسط مردان تهیه و فروخته می شود. آن هم هر 100 گرم 300 هزار تومان! پس می توان بار سنگین این عمل زشت را به دوش زنان و مردان ساکن در آن منطقه تقسیم کرد نه تنها روی شانه های زنانی که در تمام مدت فیلم با روبنده جلوی دوربین ظاهر می شوند و از آشپزی با گوشت اموات سخن می گویند.
گورکن ها آنقدر در موضوع بکر و جسورانه هست که توجه بیننده را از ساختار، روایت یا حتی تصویر و تدوینش دور کند.
یکی از نکات جالب در مورد این فیلم تاکید بیش از اندازه موسوی نژاد بر عدم وجود چنین عادت رفتاری در آن مناطق در حال حاضر است و این که این عادت متعلق به 50 سال پیش است که البته بعد از چندین سوال و جواب کار به اینجا رسید که در حال حاضر فقط تعداد بسیار کمی از مردم این کار زشت را مر تکب می شوند. برای همین خانواده ها معمولا بعد از درگذشت عزیزانشان بین پنج تا ده روز بالای قبر او نگهبانی می دهند. چون معمولا گوشت مرده فقط تا چند روز نخست خواص جادویی دارد و بعد از ده روز خواصش را از دست می دهد!
موسوی نژاد خود تصویربرداری فیلم را برعهده داشته و چون تقریبا هیچ کدام از افرادی که دست به این اعمال می زنند، حاضر نشده اند مقابل دوربین او بیایند، واقعیتی را که در تحقیق به آن رسیده بوده را توسط بازیگران بازسازی کرده است. در فیلم چندین بار نگهبان قبرستان را می بینیم که می گوید من چند سال است نگهبان قبرستانم و این سکانس به صورت یک موتیف تکرار شونده تکرار می شود و در نهایت در سکانس پایانی فیلم نگهبان جمله خود را کامل می کند: «من چند سال است در این قبرستان نگهبانم و تا به حال با چنین مواردی برخورد نکرده ام». در این جاست که موسوی نژاد با زیرکی تمام زیر همه چیز می زند و در واقع مسئولیت هیچ یک از تصاویر ذهنی را که به مخاطبش داده به گردن نمی گیرد؛ او در واقع برای خودش شر نمی خرد تا مبادا توسط مردم فلان قوم یا عشیره محکوم به سیاه نمایی چهره قومی شان شود.
یک دیدگاه بگذارید