چه اشکالی دارد ذوق زده شویم؟! پاسخی به روبرت صافاریان

احمد میراحسان
یکی از مشکلات مهم ما، البته برخوردهای ذوق زده است. و در این مورد به خدا گناه از ما نیست! شما هم باشید، وقتی نه در یک فرایند گام به گام، منسجم و همه سویه و موزون، بلکه ناگهانی با تحولات عجیب و غریب مواجه شوید که بی اجازه بر شما وارد می شود، با حیرت متوجه شوید جل الخالق چه غرایب پدیده هایی است و ناگزیر و بی اختیار مجبور به استفاده از آن شوید، البته خواه ناخواه ذوق زده خواهید شد. این طبیعی است و چه بدی دارد؟
البته ما یک مشکل دیگر هم داریم و آن اصرار به گرفتن قیافه متفکرانه و نگاه عاقل اندر سفیه به ذوق زدگان و صدور نصایح مشفقانه در مورد ذوق زده نشدن و هشدار درباره عواقب ذوق زدگی و مضار برخورد عجولانه با پدیده نو است.
آیا نوشتن، فکر کردن و استدلال کردن در فضایی که کمترین توجه به پدیده ای جهانی، فراگیر و متحول کننده مناسبات بنیادین افراد و شیوه کار در همه سطوح – خصوصا در مورد سینما – وجود دارد، ذوق زدگی است؟ خوب، چه ایرادی دارد ذوق زده شویم؟ لااقل درباره چیزی فکر کردیم، حرف زدیم، نوشتیم و امکان آن فراهم شد که شما هم سخن بگویید. سنت مکالمه فکری در غرب، سنت نقد اندیشه و جدی گرفتن متنی است که سبب برانگیختن ما می شود، اما در اینجا تخفیف و بی اهمیت نشان دادن سخن نو امری عادی است. در حقیقت مشکل بزرگ ما برخوردهای منفی بسیاری از افراد عادت کرده به پدیده های سپری شده یک دوران در برابر برآمد پدیده نویی است که معنا و ماهیت آن یک تحول در سطوح ساختاری کنش و آفرینش مصنوع است. مثلا با تعویض نیروی بخار و جانشینی نیروی برق، با عوض شدن ابزارهای مکانیکی و رواج ابزار الکترونیک، کسانی که اهمیت آن را درک نکردند و بنیاد تحول دیدگاهی را در آن ندیدند و صرفا به عنوان ابزار بدان نگریستند، دچار کهنه اندیشی چاره ناپذیر شدند. ندیدن امری که دچار تحول شده است، تقلیل نقش پدیده ای جهانشمول است که با تولد خود شما را هم ناگزیر می کند دیر یا زود به آن بگروید. تولد رادیو، تلفن، سینما و... مثل تولد انقلاب دیجیتال، ما را به ترس از امر نو دچار می کرد، چون آنها را نساخته بودیم و ناگزیر مصرف شان می کردیم. اکنون هم تقلیل اتقلاب دیجیتال که همه زندگی ما را فرا می گیرد و تلاش برای تبدیل آن به ابزاری که نباید برابر آن ذوق زده شویم، همان حکم را دارد.
درحالی که روبرت، با امکانات مناسبی که سیستم دیجیتالی – تماس اینترنتی – به او هدیه کرده، مقاله «زیان های دوربین-قلم و فیلمسازی دیجیتال» را در «پایگاه خبری فیلم کوتاه» به یمن سیستم صفر و یک دیجیتال به سهولت در اختیار خوانندگان قرار می دهد، اما گوشزد می کند که ذوق زده نشویم و معتقد است دموکراتیزه تر شدن شرایط فیلمسازی دیجیتالی دقیقا – توجه کنید دقیقا – حکم نادرستی است که به نامش از تکنولوژی پست مدرن معاصر دفاع می شود و فیلمسازی با آمدن تکنولوژی دیجیتال دموکراتیزه تر نمی شود.
او می کوشد اثبات کند که هرکس نمی تواند فارغ از فشارهایی که سرمایه یا سیستم حاکم بر او تحمیل می کند، فیلم دلخواه خود را درباره موضوعی که دوست دارد بسازد. اما آفتاب آمد دلیل آفتاب. تکنولوژی دیجیتال اگر هیچ چیز را دموکراتیزه، سهل و خارج از دست قدرت سرمایه و سیستم قرار نداده باشد، لااقل مقاله روبرت را که به سهولت در اختیار همگان فرار داده است! و تازه او باز به کمک تکنولوژی دیجیتال آن را برای من E-mail کرده و بحث دقیقا در همین جاست. ما با تقلیل بحث دیجیتال به سلیقه دلخواهانه و اراده فردی سبب خلط مبحث می شویم. تکنولوژی دیجیتال صرفا ربطی به فیلمسازی ندارد. روح یک دوران است و مرحله ای از جامعه تکنولوژیک معاصر است. تقلیل آن به ایزار و مضرات و زیان های نوعی تکنولوژی، عامیانه کردن چیزی است که لازم است با آن برخورد نظری داشته باشیم. جالب است که درست هنگام نوشتن این مقاله، هم روبرت عزیز و هم من سرگرم ساخت مستندهای دیجیتالی هستیم. شاید همین اشاره معلوم کرده باشد به قول مقاله روبرت صافاریان چرا «از همه بیشتر احمد میراحسان در ستایش فیلمسازی دیجیتالی و اهمیتش آن را به عرش اعلا رسانده است.»!
ژست ریش سفیدی گرفتن در میان ما محبوبیت دارد. ما عادت به نصیحت داریم و همیشه این نصایح را همچون کشفی منحصر به فرد عنوان می کنیم: «ذوق زده نشویم!». ذوق زده از چه؟ اگر ذوق زده شویم، چه می شود؟ وقتی ذوق زده نمی شویم، چه می توانیم بکنیم؟ تبدیل بحث دیجیتال به چنین تلقی پدربزرگ مآبانه ای خیلی شیرین است.
من چند پیشنهاد دارم:
1- فیلمسازی دیجیتال را جدا از ضرورت های زندگی مدرن و همه آنچه در سیر مدرنیته، تحولات تکنولوژی، منطق درونی توسعه صنعت و دانش مدرن و... مطرح نکنیم. طرح غلط بحث دیجیتال سبب سوءتفاهم و تصویر کژومژی از آن می شود. نتیجه آن می شود که گویا ذوق زدگی یا عدم ذوق زدگی ما تاثیری بر واقعیت وجودی یک دوران و تحولات درونی آن می شود.
2- پدیده های نو و دوران ساز تکنولوژیک، ذاتا حاوی یک نگاه تازه به دنیاست. ماشین های مکانیکی هم زاده یک نگاه خاص به جهان بوده اند و هم جهان نگری خاصی به بار آورده اند. عصر الکترونیک و دیجیتال نیز چنین است. پس فکر نکنیم که مفاهیم مربوط به استتیک فیلمسازی آنالوگ و چیزی به نام زیبایی شناسی فیلم که در نوعی فیلمسازی مطرح بود، قواعد ابدی است.
3- پدیده های هر عصری با خود گرایش هایی ایدئولوژیک پنهان خویش را حمل می کنند. مثلا سینما یم ذات تکنولوژیک/لیبرال دارد. شما می توانید آن را در نظام های فئودالی، فاشیستی، کمونیستی و مذهبی به کار گیرید، اما فیلم و تولید فیلم مدام با هریک از مناسبات نامتناسب با لیبرالیسم دچار تنش می شود و حرف خود را پیش می برد. بحث دیجیتال هم چنین است. دوربین های ساده که به سهولت در دسترس هر فرد دوستدار فیلمسازی قرار می گیرد، در مسیر روح عصر جدید به توسعه دموکراسی یاری می رساند و البته بدیهی است که این روند نسبی است. اگر دیروز پنج نفر دوربین های گران و سنگین آنالوگ در اختیار داشتند، امروز بالقوه پنج میلیون نفر استطاعت خرید دوربین دیجیتالی دارند که رقم قابل اعتنایی در افزایش دامنه رقابت برای فیلمسازی است.
اما روبرت درست آنجا که دقیقا احکامی را نادرست اعلام می کند، هیچ استدلالی نمی کند که چرا آنها دقیقا نادرست اند و این «دقیقا» را بنابر کدام آمار و ارقام به دست آورده است؟ مثلا چرا دوربین های دیجیتالی فضای فیلمسازی را به سود فیلمسازان و به ضرر صاحبان سرمایه و سیستم دقیقا دموکراتیزه نمی کند! برعکس کماکان من معتقدم فیلمسازی دیجیتالی قدمی بزرگ به پیش در مسیر دموکراتیزه کردن شرایط فیلمسازی و شرکت تعداد هرچه بیشتری از دوستداران فیلمسازی.
اما استدلال های نادرست صافاریان:
1- حیرت آورترین استدلال صافاریان آن است که گرفتن حجم زیاد فیلم از رویداد، سبب دور شدن از انتخاب می شود و چون عمل انتخاب کردن تجلی نفس خلاقیت ایت، دوربین دیجیتالی علیه خلاقیت است و با ذات فعالیت هنری تضاد دارد.
اولا، معلوم نیست چرا به جای اثبات عدم دموکراتیزه کردن فیلمسازی با تکنولوژی دیجیتال و یا کم کردن فشارهای سرمایه یا سیستم حاکم، روبرت ناگهان به یاد خلاقیت هنری می افتد.
ثانیا، عجیب است که او نمی داند هرقدر مواردی که دامنه و گستره انتخاب را وسیع تر می کند، بیشتر شود، حقیقت انتخاب و گزینش بیشتر متجلی می شود. مثلا وقتی شما چهار گزینه دارید که مجبورید میان سان انتخاب کنید، تا وقتی که ده گزینه دارید، در حالت دوم انتخاب شما معنادارتر است. درواقع باید گفت ما شاهد تحقق واقعی تر انتخاب با دوربین های دیجیتالی هستیم.
ثالثا، این ذات فعالیت هنری را که فیلمسازی دیجیتالی با آن در تضاد است، در کدام آیه آسمانی تعریف کرده اند؟ تا جایی که من طی سی چهل سال مطالعه مستمر تاریخ هنر فهمیده ام، در هر دوره، فعالیت هنری به شکل تازه ای تعریف شده است و حتی چیزی به نام زیبایی شناسی محصول یک برهه از تفکر درباره هنر است و بدیهی است که می تواند مشمول تغییر نگاه و تعریف قرار گیرد. مشکل بزرگ دوستان ما که از تماشای پیشروی پدیده های جدید می هراسند یا گرفتار عادت های خود هستند همین نکته است که نمی بینند صنعت و مدرنیّت و تکنولوژی همان طور که هایدگر و سپس به نحو دیگر بنیامین اشاره می کنند، در ذات فعالیت هنری تغییرهای بزرگ به وجود آورده اند. هنر دوران دیجیتال، هنر پست مدرن، هنر مفهومی و... ذاتا فعالیتی متمایز از هنر در دوران پیش از خود و دارای تعریف تازه ای هستند که از دل این تجربه تازه آفرینش گری برمی آید.
یک نکته جالب آن است که روبرت یادش رفته مشکلی که او مطرح می کند، در اصل نه مربوط به دیجیتال، بلکه هنر مدرن تکنولوژیک یعنی سینماست و در سال های اولیه سینما عین همین ایرادها را خرده گیران و آنان که سینما را هنر نمی دانستند، بر آن می گرفتند؛ سینما هنر نبود، چون با قواعد هنر ماقبل تکنولوژی نمی خواند!
2- به جای بحث دموکراتیزه کردن و رابطه دوربین دیجیتالی با آزادی نسبی در برابر سرمایه و قدرت، روبرت از کیفیت پایین تر تصاویر فیلم های دیجیتالی صحبت می کند و این که به حظ بصری تماشاگر خدشه وارد می شود. اما این استدلال سراپا دچار یک سفسطه آشکار است. هر پدیده تکنولوژیکی سبب از دست رفتن مزایایی می شود، مثل قالی دستی و ماشینی. ولی کسی که قالی دستی را با قالی ماشینی مقایسه می کند، دچار خطایی بزرگ است و آن عدم درک تمایز کارکرد تولید کالای صنعتی در جامعه سرمایه داری با کالای دستی در جامعه فئودالی است!
سفسطه دیگر سنجش تصویربردار نابلد با تصویربردار متخصص است. اگر قرار است فیلمبردار آنالوگ حرفه ای با تصویربردار دیجیتال مقایسه شود، باید تصویربردار حرفه ای دیجیتال را حَکَم کنیم. باید بسنجیم کدام یک، تصاویر سیال زندگی مدام درحال تغییر و زنده و تکرار ناپذیر را بهتر ضبط می کنند؟ مشکل روبرت روبرت اینجا آن است که نمی بیند اصلا تعریف فیلم دیجیتالی و مقاصد و ذات و کارکرد آن با فیلم آنالوگ فرق دارد. چرا او بلد و نابلد را با هم می سنجد؟ کدام بلد آنالوگ می تواند کار بلد دیجیتال را با آنچه که مقصود و تعریف فیلمساز دیجیتال از تصویر زنده زندگی است، شکار کند؟ با این نگاه اتفاقا تصویر آنالوگ دارای کیفیت بی ارزش و ناتوان در ثبت رویدادهای زنده شهرهای مدرن است. دوربینی که عموما با بازسازی، روح زنده و گذرای واقعه را حذف می کند.
دموکراتیزه شدن هرگز الزاما متوسط گرایی به وجود نمی آورد. مسابقه ای که پنج نفر در آن می توانند شرکت کنند، با مسابقه ای که پانصد نفر در آن شرکت می کنند، اتفاقا شرایط برای کشف نخبگان در حالت دوم فراهم تر است. حالت دوم یعنی فیلمسازی دیجیتالی. در اینجا هم طبق قواعد تازه، افراد نخبه، نابغه، فیلمساز خوب و فیلمساز متوسط وجود دارد. اما باید معیار داوری مان را تغییر دهیم. فیلمی که بنا به موازین کار دیجیتال می تواند یک شاهکار باشد، چه بسا بنا به دگم های تعریف ثابت انگار ذات خلاقیت هنری اساسا فهم نشود.
دموکراسی پیش از هرچیز توسعه حق فردی است. شما خواه از آن در مقیاس اجتماعی بهره بگیرید یا نه. دیجیتال ذاتا دموکراتیک است. با دوربین دیجیتالی شما به عنوان یک فرد حق و آزادی بیشتری نسبت به سابق برای تجربه بصری و آموختن امکان تصویربرداری با سهولت بیشتر به دست می آورید. حال این که ار بین ده ها هزار فردی که با دوربین دیجیتالی فیلم می گیرند، چند نفرشان حرفه ای می شوند و وارد پروسه اجتماعی و اقتصادی فیلمسازی می شوند، بحث جداگانه ای است.
3- درباره لذت کار جمعی روبرت متوجه آن نیست که اتفاقا دیجیتال دوران فائق آمدن بر کار صنعتی جمعی و بحران های آن، دوران پسامدرن و بازگشت مولف و اراده فردی، ازدیاد اوقات فراغت، رفتن دوباره به محیط خانوادگی و کار در خانه است و اغلب جامعه شناسان و روانشناسان و اقتصاددانان این فرایند را امری مثبت تلقی می کنند که انسان هنرمند به جای آن که ابزار دست سرمایه دار و تهیه کننده باشد، دوباره موجودیت تصمیم گیرنده فردی و خلاقش را بازمی یابد. او دیدن و ندیدن فیلم را هم بسیار مطلق عنوان می کند. فیلم دیجیتال به نسبت حرفه ای بودن یا نبودنش دیده می شود. یک فیلم خانگی به اندازه افراد فامیل و یک فیلم هنرمندانه موفق به اندازه جشنواره ها و نمایش های عمومی.
بله! من، احمد میراحسان کماکان معتقدم در مسیر توسعه پلورالیسم جهان مدرن و توسعه آزادی و دموکراسی، انقلاب دیجیتال لااقل در وجهی از وجوه متعدد و گاه متضادش فضای بازتری برای فیلمسازی و رهایی از استبداد سرمایه و قدرت فراهم می آورد و واقعا فیلمسازی را در نسبت با فرد انسان به طور کلی دموکراتیزه می کند.
روبرت جان! هیچ آدم باذوق، بااستعداد و دارای شخصیت دقیق و قدرت زیبایی شناختی که از کودکی در او رشد می کند، با دوربین دیجیتال میانمایه و سطحی نمی شود. آدم سطحی، فیلم سطحی می سازد و آدم دقیق، فیلم دقیق. قرار نیست سواد را فقط نوابغ بیاموزند. بگذار همه امکان فیلمسازی بالقوه بیابند. از میان آنها آدم های نابغه بیشتری سر بر خواهند آورد. خطری فرهنگ و هنر را تهدید نمی کند.

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها