فردا یک احتمال است
مرضیه ریاحی
تالار عروسی بوف کور حکایت فرصتهایی است که از دست میروند. به امید فردایی که شاید در انتظارمان نباشد.
فرشید اخلاقی پور کارگردان این فیلم معتقد است باید دم را غنیمت شمرد و قدر لحظهها را دانست چون فردا فقط یک احتمال است.
این فیلم در بخش مسابقه فیلمهای کوتاه بیستوهشتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر حضور دارد.
چه شد که برای اجرای این کار از ترکیب عکس و طراحی استفاده کردید؟
من سالها عکاسی فیلم و سریال و طبیعت میکردم. و خیلی دوست داشتم فیلمی بسازم و از این بخش در آن استفاده کنم. اما در مورد این فیلم از ابتدا به این ایده اجرایی فکر نکرده بودم و بعد از نوشتن فیلمنامه به ذهنم رسید. در واقع بعد از نوشتن فیلمنامه بود که فکر کردم شاید بشود از یک ساختار اینچنینی در خدمت مضمون استفاده کرد.
چطور ایدهتان را با بازیگرها هماهنگ کردید؟
یک چیزی حدود 20 جلسه با بازیگرهای این فیلم تمرین کردیم تا حس و حال عکسها در بیاید. در تمام مدت این تمرینها من عکاسی میکردم. شاید چیزی در حدود چند هزار عکس برای این فیلم گرفته شد. خیلی پروسه طولانی برای ساخت این فیلم طی شد. اول عکسها را در استدیو گرفتم بعد عکسها دور بر شدند. دو تا کتاب قطور عکس درست کردم که زیر هر کدام از عکسها دیالوگها را نوشته بودم. بعد نقاشیها کشیده شد. جلسات زیادی با رزا دانشمند نقاش این کار داشتیم تا بتوانیم به فضای مورد نظر برسیم.
صداگذاری و افکت نقش مهمی در فیلم شما دارد. ایدههای صداها و افکتها هم در فیلمنامه بود؟
یکسری از صداها در فیلمنامه آمده بود. مثلا مشخص بود که پسر موسیقی سطح پایین پاپ گوش میدهد و دختر سمفونی بتهوون. ولی محمد ارژنگ صداگذارخوب این کار روی جزئیات صداها و افکتها کار میکرد. و بعد با هم آنها را روتوش میکردیم.
تم اصلی داستان فیلم شما از دست دادن فرصتهاست؟
بله. من همیشه در زندگیم سعی کردهام که در حال زندگی کنم و به گذشته و آینده فکر نکنم. اما ما در طبیعتمان همیشه به آینده فکر میکنیم که ممکن است فقط یک احتمال باشد. پسر این داستان به آیندهای فکر میکند که ندارد. به نظرم دم غنیمت است. لحظهها پرارزش هستند اما ما آنها را براحتی از دست میدهیم. چون فکر میکنیم فردا هست.
فیلم شما فانتزی جالبی دارد. آیا این به علاقه شخصی شما به دنیای فانتزی برمیگردد؟
بله. ذهن خود من اینجوری است. وقتی فیلمنامه مینویسم به ذهنم اجازه میدهم که هر اتفاقی که میخواهد بیفتد. از فانتزی لذت میبرم و فکرم را رها میکنم که به هر کجا که میخواهد برود.
به دلیل استفاده از عکس و طرح قاعدتا نورپردازی هم نقش مهمی در کار شما داشته است.
بله. به دلیل استفاده از عکس، نورپردازی در کار مهم بود. خیلی از فضاها را با نورپردازی توانستیم ایجاد کنیم و تبحر مرتضی هدائی در نورپردازی خیلی به فضاسازی کار کمک کرد.
در این فیلم از مرحوم داود اسدی و لیلی رشیدی به عنوان صداپیشه استفاده کردید. دلیل این انتخابها چه بود؟
دنبال صداهایی میگشتم که بتوانند شخصیتها را بازی کنند. چون تصاویر فقط عکس بود و باید با صدا حس صحنه را منتقل میکردیم. برای همین مدتها دنبال بازیگرانی گشتم که این قدرت را داشته باشند که با صدایشان بازی کنند.
تولید این کار از سال 86 آغاز شد. و آن زمان مرحوم داود اسدی هنوز در میان ما بود که این کار را پذیرفت و لیلی رشیدی که هر دو خیلی کمک کردند.
با بازیگرهایی که از عکسهای آنها استفاده کردید چطور کار کردید. آنها چطور حسی که شما میخواستید را در قالب یک عکس درمیآوردند؟
زمان عکسبرداری آنها مثل یک فیلم رئال روبروی همدیگر بازی میکردند و من عکس میگرفتم. ما در آن زمان صد در صد کار را با عکس گرفتیم و اصلا به صدا فکر نمیکردیم. از آنجایی که هر دو بازیگر تئاتر بودند میتوانستند آن میمیکهای متفاوتی که میخواستم را دربیاورند.
حضور در جشنواره فیلم فجر چقدر برای شما مهم بود و چقدر به گرفتن سیمرغ فکر میکنید؟
جشنوارهها همیشه مهم هستند. خصوصا برای فیلمسازان فیلم کوتاه که جایگاهی به جز نمایش در جشنوارهها ندارند. جایزه گرفتن خیلی لذتبخش است و مسلما دوست دارم که سیمرغ بگیرم اما این بخشی که فیلم در جشنواره مخاطب دارد و دربارهاش حرف زده میشود؛ خیلی مهم است.
یک دیدگاه بگذارید