دنبال قهرمانسازی نبودم
مرتضی جذاب
دوستی من و آتبین حسینی به سالها قبل در انجمن سینمای جوانان برمیگردد. ما سالها با هم فیلم دیدیم و شاید برای همین است که جشنواره فیلم کوتاه تهران برایمان خاطره انگیز است. بعد از سالها دوستی حالا هر دو در سی و چهارمین جشنواره فیلم کوتاه تهران فیلم داریم. من با مستند «پدر بودن» در جشنواره حضور دارم و آتبین پس از سالها تدوین با نخستین مستندش «مرز مه آلود». این همنشینی نوستالژیک باعث شد که در یکی از روزهای جشنواره درباره دلایل ساخت مستندش با هم گپ بزنیم.
آتبین چه شد که سراغ این موضوع رفتی؟
مرز مه آلود موضوعی بود که از نوجوانی باهاش آشنایی داشتم. روایتی بود که پدر بزرگم برای پدرم تعریف کرده بود و پدرم برای من. وقتی قرار شد بعد از سالها تدوین، اولین فیلم حرفهام را بسازم؛ این را بهترین موضوع دیدم.
نترسیدی از این که توی اولین کارت سراغ یک موضوع تاریخی رفتی؟
یک مقدار کار را سخت میدیدم برای همین تمام بودجهای که در اختیارم قرار گرفت را خرج فیلم کردم و متاسفانه هنوز درگیر مسائل مالی باقی مانده فیلم هستم. تمام عوامل فیلم را حرفهای انتخاب کردم برای اینکه خیلی نگران بودم فیلم خوب از کار درنیاید و خوشبختانه نتیجه نهایی برایم رضایت بخش بود.
خودت روی کاغذ به چه نتیجهای رسیدی؟
من با اعتماد به نفس کامل این کار را شروع کردم. واقعیتش این است که خیلی خوشحالم که این فیلم را ساختم، تقریبا آنچه را که روی کاغذ نوشته بودم را انجام دادم.
بخش آرشیوی فیلم را چگونه انتخاب و در فیلم گنجانده شد؟
من قبل از فیلم برداری نزدیک به 140 ساعت فیلمهای آرشیوی جنگ جهانی دوم را دیدم و بیشتر تصاویری که به منطقه مرزی خودمان نزدیک بود را انتخاب کردم. حاصلش این شد که الان خیلی از کسانی که آن زمان جنگ را دیده بودند به من گفتند که خیلی فضای فیلم به آن زمان نزدیک و شبیه است. ما حتی خود چهره شهید صد آفرین را نقاشی کردیم. کسانی که او را دیده بودند به من گفتند چقدر شبیهاش درآمده و این را حتی از زبان یکی از پیرزنها در فیلم میشنویم.
به ساختار فیلم چطور رسیدی؟
شما خودت فیلمسازی، نوع کار جوری بود که من به صورت پنجاه، پنجاه جلو رفتم. در زمان فیلمبرداری پیشنهادهایی از طرف عوامل میشود که من بهترین آنها را انتخاب و اجرا میکردم. اینها در زمان تدوین بسیار به من کمک کرد.
در تیتراژ فیلم اسم لقمان خالدی به عنوان مشاور حک شده این مشاوره چگونه صورت گرفت؟
لقمان خالدی پشتوانهای قویی برایم بود. در روند تصویربرداری تقریبا کار را به خودم سپرد، اما مشاورههایی که قبل تصویربرداری داد، جنبه پشت گرمی ایدههای خودم را داشت و بیشتر کمکش در زمان تدوین بود. به خصوص در کم کردن تصاویر تدوین شده و به من راهنماییهای خوبی کرد و در فاین کردن نهایی تاثیر زیادی گذاشت.
چطور به این شخصیت تاریخی و شخصیتهای فیلم نزدیک شدی؟
چون افراد روستا من و پدرم و پدربزرگم را میشناختند خیلی راحت این ارتباط برقرار شد و خیلی زود دوربین را فراموش کردند. از طرف دیگر شهید صد آفرین برای آنها یک اسطوره ملی بود. صحبت درباره او آنها را به شوق میآورد و همین باعث پیشرفت کار میشد.
تحقیق درباره شخصیت صد آفرین به توجه به اینکه احتمالا چیز مکتوبی از او در دسترس نبوده چطور پیشرفت؟
فیلم من یک تاریخ شفاهیست. من سراغ پیرمردهایی رفتم که در دوره شهید صد آفرین کودکانی ده، دوازده ساله بودند و به همین خاطر جزییات ماجرا را تقریبا یادشان نمیآمد. من اطلاعات آنها را با چیزهای مکتوبی مانند چند مقاله و کتاب مقایسه میکردم و میدیدم که جزییات مانند تکههای یک پازل در کنار هم چیده میشوند و همین نیز در فیلم انعکاس پیدا کرد.
معمولا در کارهای تاریخی از نریشن استفاده میشود. چرا تو به نریشن فکر نکردی؟
من اصلا به نریشن فکر نکردم چون نمیخواستم چیزی غیر واقع به فیلم اضافه شود. با مطالعه کتابهایی که درباره شخصیت فیلم نوشته شده بود، دیدم که به سمت اسطوره شدن و بزرگنمایی بیجهت میرود که من این کار را غیر لازم دیدم و نریشن این تهدید را داشت که ذهن نویسنده به کار اضافه شود و از واقعیت دور شویم. من دنبال قهرمان سازی نبودم، قصدم شناساندن یک قهرمان بود. بنابراین چیزی که مردم دیده بودند در فیلم آورده شد.
و صحبت پایانی؟
از تمام عوامل فیلم تشکر میکنم که خیلی صمیمانه به من کمک کردند و به خصوص رهبر قنبری که کمک بزرگی در تدوین به من کرد و لقمان خالدی به عنوان مشاور فیلم.
یک دیدگاه بگذارید