قصیده گلمکانی
چندی پیش، مدیر جشنوارهای درجهیک و جهانی میگفت سالهاست که فیلم کوتاه خوب ایرانی ندیده. با اینکه تعداد فیلمهای تولیدی از قبل بسیار بیشتر شده و هر ساله صدها ایمیل از ایران دریافت میکنند که بهخاطر تحریمهای اقتصادی، توانایی پرداخت هزینه ثبتنام را ندارند و میخواهند مجانی ثبتنام کنند.
میگفت اوایل به دلشان راه میآمدیم؛ اما از حجم فیلمهایی که نه سر داشتند و نه ته بمباران میشدیم!
متعجب هم بودیم که چرا در بسیاری موارد عوامل آن فیلمها حتی در سطح جهانی بسیار شناخته شده هستند. به همین دلیل دیگر تخفیف را کنار گذاشتیم و هیچکس را مجانی ثبت نام نکردیم. معتقد بود کسی که بخواهد فیلمش را ثبتنام کند، به هر طریقی موفق خواهد شد، بهخصوص ایرانیها که ملت زیرکی هستند!
توضیحات او به طور غیرمستقیم به اوضاع روز مربوط میشود. اینکه در دورهای به واسطه رسانهها چهره ایران در جهان بسیار سیاه بود را نمیتوان منکر شد. سیاهیای که باعث تحقیر ایرانیان در سراسر جهان میشد. در همان دوران بود که هنر و سینمای ایران وجهی دیگر از فرهنگمان را به جهانیان معرفی کرد. سینما کلیدهای دیگری هم به دستمان داد. برای ایرانیانی که گاه حتی خواب توانایی دریافت یک ویزا را نمیدیدند؛ ویزا شد! نهفقط ویزای سفر به جشنوارههای خارجی که ویزای تجربههای جدید. اینکه سینما شهرت و گاهی ثروت میآورد هم بخش دیگر این مجموعه است. دغدغه هنری هم همین طور. قطعا هیچ چیز سیاه و سفید محض نیست و ترکیبی از همه موضوعهای مطرحشده است. شاید هم به همین دلایل متعدد است که تعداد فیلمسازان ایرانی به شکلی تصاعدی بالا میرود. این توضیحات بهظاهر ساده ولی پیچیده مرکز ثقلی دارد با وضعیت تولید فیلم کوتاه که برای بسیاری پله پرتاب به سمت فیلمسازی بلند و حرفهای است. فیلمهای کوتاهی که اغلب با کمترین بودجهها ساخته میشوند و جز چند ارگان محدود، سرمایهگذار مشخصی ندارند. این مرکز ثقل ربطی هم به صحبتهای همان مدیر جشنواره دارد، بهخصوص که در سالهای اخیر، بسیاری از دستاندرکاران سینمای بدنه به یاری فیلم کوتاهیها میآیند. و اغلب چون با فضای کمبودجه آن آشنا هستند، هیچ چشمداشتی ندارند و کوچکترین دستمزدی هم دریافت نمیکنند و گاه تازه پول رفت و آمدشان را هم خودشان میدهند و آکسسوار و یا دوربین و لوازم صدا را هم خودشان میآورند!
از بازیگران بهنام مانند فرشته صدرعرفایی، فرهاد اصلانی، شبنم مقدمی، پانتهآ پناهیها، لوون هفتوان و غیره گرفته تا عوامل فنی و هنری مانند پیمان شادمانفر، علی قاضی، ملکجهان خزایی، سودابه خسروی، امین جعفری، آتوسا قلمفرسایی، هایده صفییاری، مهرداد میرکیانی، ساسان نخعی، لیلا نقدیپری، بهرام دهقانی، محمدرضا دلپاک، علیرضا علویان، بهمن اردلان و غیره. آنچه حداقل در تجربههای شخصیام مشاهده کردم، همه، بدون استثنا، بدون دریافت کوچکترین مبلغی دل به همکاری دادهاند. ولی آنچه در این همکاری باعث میشود که بسیاری از فیلمهای ما جوانها، همانطور که آقای مدیر جشنواره یادآوری می کرد بیسروته باشند، تفاوت معنای کلمه «هوش» و «خرد» است. آنچه یک فیلمساز جوان - هرچند باپشتکار و باهوش - میسازد، با دنیای یک سینمایی حرفهای تفاوت دارد. گویی به یک زبان صحبت نمیکنند، چون هر چهقدر هم از نظر هوش نزدیک باشند ولی تجربهها و سطح تحلیلشان فاصله دارد. همان است که یک جایی کار بالاخره میلنگد. هرچند در خیال میپرورانیم که بهترین عوامل در یک گروه فیلمسازی بهترین فیلمها را تولید میکنند ولی واقعیت آن است که همکلامی و هماهنگی بین عوامل آن هم در اول کار فراتر از هر المان دیگر فیلم را به سمت مطلوب سوق میدهد. اگر در خیال داریم که با بودجه بالا حتما فیلم کوتاه تولیدی خوب خواهد بود، اشتباه است. اگر عوامل اسمورسمدار حتما نتیجه را خوب میکنند اشتباه است، و اگر سینمای کوتاه ایران هنوز جایگاهش در جهان به حد سینمای حرفهای نرسیده شاید به دلیل مجموع همین خیالپردازیهایی است که باعث شده مسیر درست خود را پیدا نکند. اینکه آسمانریسمان به هم ببافیم که پول نداریم و پارتی نداریم که بهترینها را بیاوریم هم بهانههایی نابهجاست. مثلا پیمان شادمانفر بهترین تصویر را میگیرد و در فیلم کوتاه دستمزدی هم نمیگیرد. آتوسا قلمفرسایی بهترین صحنه را میچیند و خیلی وقتها آکسسوار هم خودش برای فیلم کوتاه میآورد. فقط آنچه که هماهنگی لازم را به وجود نمیآورد و مدیر جشنواره الف درباره سینمای کوتاه و بلند ایران یکسان صحبت نکند همان تفاوت «هوش» و «خرد» بین فیلمساز کوتاه و عوامل سینمای حرفهای است.
اینکه مدیری باتجربه متعجب از حضور این تعداد عوامل سینمای حرفهای در فیلمهای کوتاه باشد نشان از پیشرفت و شهرت سینمای ایران در حد جهان است ولی آنچه انسان را دلسرد میکند این است که این ترکیب نتیجه مطلوب کافی را نمیدهد. البته و در نهایت، این یادداشت فقط در حد یک طرح مشکل است و نه یک نمایشگر راهحل.
یک دیدگاه بگذارید