گزارش آخرین روز همایش «نمود زندگی روزمره در سینمای مستند»

آخرین روز همایش «نمود زندگی روزمره در سینمای مستند» با حضور دیدیه گزن یادو و سوسن شریعتی برگزار شد.
به گزارش «پایگاه خبری فیلم کوتاه» آخرین روز به شیوه غیر متعارفی و در حیاط خانه سینما و پشت میزهای کافه با سخنرانی آقای دیدیه گزن یا دو استاد انسان شناسی دانشگاه پاریس 8 شروع شد و در همان شروع ضمن تشکر از ناهید رضایی دبیر همایش و انجمن مستندسازان سینمای ایران که این فرصت را برای او به وجود آوردند شکل برگزاری سخنرانی اش را شبیه کلاس های تدریسش در پاریس توصیف کرد.
او سخنرانی اش را با عنوان « زندگی روزمره؟ نه فقط همان زندگی » با این سوال شروع کرد که آیا زندگی روزمره وجود دارد اگر فکر می کنیم که زندگی روزمره وجود دارد پس زندگی غیر روزمره چیست ؟ که من آن را نمی فهمم و نمی دانم چیست. و بعد به نظریات لوفور و دوبور در خصوص مفهوم زندگی روزمره اشاره کرد. و مخالفتش را با نظریات جامعه شناسی در خصوص زندگی روزمره این طور بیان کرد که مفهوم زندگی روزمره در جامعه شناسی و به طور کلی به تکرار اجباری دلالت دارد آیا تکرار خودش وجهی از زندگی نیست؟ زندگی من ، شما، شغل و موقعیت ماها هر چه که باشد، زندگی ما از روزها و شب ها و تکرار آنها تشکیل می شود.
جامعه شناسی در دوره خاصی در دهه 1950 و 1960 بین زندگی روزمره و دوران فراغت تمایز قائل شد آیا می توان تمایزی بین زندگی روزمره و دوران فراغت که زمان مسافرت، تعطیلات آخر هفته است قائل شد، آیا این زمانها زندگی دیگری هستند من فکر می کنم از منظر اگزیستانسیالیستی فقط خود زندگی وجود دارد زندگی که هر کدام از ماها می گذرانیم تکرارهای خودش را دارد، گسیختگیها و پیوستگیهای خودش را دارد. در واقع زندگی مجموعه ایی از ترکیب ها، اتمسفرها، واریاسیونها، تکرارها است که کلیت آنها می شود زندگی و زندگی هر شخص توالی تجربه هاست. در این نشست فاطمه ولیانی به عنوان مترجم در کنار آقای گزن یادو حضور داشتند.
نشست دوم با موضوع «زندگی روزمره و سینمای مستند ایران از دیروز تا امروز» با حضور مهرداد فراهانی، مدرس و پژوهشگر سینمای ایران و نسیم نجفی، منتقد سینمای مستند برگزار شد. در ابتدای نشست، نسیم نجفی با اشاره به موضوعاتی که در دو روز اول همایش و بر اساس نظریات لوفور در خصوص زندگی روزمره مطرح شده بودگفت در این نشست می خواهیم در رابطه با میشل دو سر تو صحبت کنیم و در ادامه بخشی از مقدمه ی کتاب ابداع امر روزمره از میشل دوسرتو به ترجمه سوسن شریعتی را خواند. و با شاره به حضور زندگی در سینمای مستند جهان از اوایل دهه ۶۰ میلادی این سوال را مطرح کرد که چرا زندگی با یک تاخیر ۵۰ ساله وارد سینمای مستند ایران شد؟
مهرداد فراهانی در پاسخ به این سوال گفت: در زمان 40 شمسی  که ژان روش فیلم وقایع نگاری یک تابستان را  می ساخت ،ایران هیچ مشکلی از لحاظ فنی نداشت تفاوتی که وجود داشت ، تفاوت در دیدگاه بود. در آن طیفی که فیلم می ساخت اکثرا از اروپا به ایران برگشته بودند و نقاشی و معماری خوانده بودند و می خواستند زبان سینما را تجربه کنندو خیلی واضح است که دوست داشتند با مسائلی که خیلی فاخر هستند برخورد داشته باشند مثل رقص محلی، صنایع دستی، موزه ها و غیره که این نظر رئیس سازمان فرهنگ و هنر آن زمان هم بوده است.
در ادامه قسمتهایی از فیلمهای نیمه اول دهه 40 به نام های ریتم، تپه های مارلیک، گود مقدس و فیلم چشمی که می شنود که در سال 46 ساخته شده بود نمایش داده شد. در ادامه مهرداد فراهانی گفت در نیمه دوم سال 40 به بعد یواش یواش زندگی اجازه بروز پیدا کرد و این موضوع را به عینه می توان در فیلم ضامن آهو دید که به جای یک نریشن احساسی و فاخر از دیلوگهای خود افرادی که به زیارت آمده اند استفاده شده است و این نوع نریشن که با صدای مردم عادی است اجازه شنیده شدن زندگی را می دهد. در ادامه صحبت مهرداد فراهانی نسیم نجفی گفت بعد از انقلاب ساز و کار مستندسازی از سیاست به اجتماع تغییر جهت می دهد همانطور که در تازه نفس ها می بینیم بعد از انقلاب مردم به خیابانها می ریزند و شهر را نگاه می کنندو حوزه صحبت در رابطه با زندگی روزمره شهر است و المان های کلان شهرها بر روی مردم تاثیر می گذارد.
در ادامه نسیم نجفی به دهه 60 اشاره کرد و تکه هایی از فیلم های مشق شب و همشهری عباس کیارستمی، اجاره نشینی ابراهیم مختاری و زندگی در ارتفاعات عزیزا... حمیدنژاد را به عنوان نمونه هایی از فیلمهای دهه 60 که زندگی روزمره در آن جاریست نشان داد. در ادامه در رابطه با فیلمهای دهه 70 به نام لیلا ، نسرین و تنها در تهران صحبت شد که در هر سه این فیلمها زن کاراکتر اصلی است و زندگی روزمره خیلی خوب در این فیلمها دیده می شود و نسیم نجفی در ادامه گفت چیزی که ما را بر آن داشت تا این همایش را برگزار کنیم تعداد زیاد فیلمهای ساخته شده در رابطه با زندگی روزمره و فضای شهری در سال 90 بود و در ادامه تعدادی از آنها را نام برد : ۱۷ ساله ها ، پیرپسر، زندگی رورمره یک خیابان ،ناخوانده در تهران، 21 روز و من، سلاطین خیابانها،تصویر زنی در کنارم، سالینجرخوانی در پارک شهر و...
پس از دو نشست روز آخر ۴ فیلم « آقای بیکار/ علی همراز»، « ناخوانده در تهران/ مینا کشاورز »، «پرسه/ پیروز کلانتری » و « روی زیرزمین / ماهان خمامی پور» نمایش داده شد و بعد از نمایش فیلم ها در آخرین نشست همایش که به بررسی فیلم های به نمایش در آمده از منظر زندگی روزمره پرداخت میزبان سوسن شریعتی بودیم. سوسن شریعتی صحبت هایش را با این سوال شروع کرد که اگر از من جوان 30 سال پیش می پرسیدند امر روزمره یا انسان معمولی چیست؟ می گفتم سرسپردگی، ملال، مصرف کننده، تحت سلطه در نتیجه لازم و ضروری است که مقابل این احساس بیاستی.
ولی وقتی از جوان امروزه در رابطه با روزمره گی می پرسیم می گوید نوعی اعاده حیثیت از امر امروزه و انسان معمولی. بر اساس همین دو گانه یعنی از حیثیت افتادن امر روزانه و اعاده حیثیت از امر روزانه دو الگوی لوفور ودوسرتو شکل گرفت.
در الگوی لوفور به امر روزانه از نگاه بالا به پائین انجام می شود در آن تحت سلطگی و تحت سیطره بودن می بینیم و الگوی دوم دو سرتو: از امر روزمره اعاده حیثیت می کند. انسان روزمره نه در اتفاقات ویژه و حوادث ویژه با پرچم مشخصی به میدان میایدبلکه در این کنشهای متحدالشکل موجودی فعال است و فعالانه در روزمرگی مشارکت می کند و بر خلاف تصور مصرف کننده صرف نیست  و خودش تولید دارد.
همه شما وقایع نگاری یک روز تابستان که برای سال 1960 است را دیده اید که سوژه اش انسان روزمره و امر روزمره بوده است این نتیجه که چگونه در جوامع غربی  یا جوامع مدرن در چرخه ملال آور زندگی که ماشینیزمه یا سرمایه داری که همه اینها باعث می شه انسان در امر روزمره زندانی شود و باعث یکنواختی و ملال در انسان می شود و بعد در سال 1968 شعار مترو، کار ، خواب در می آید که روزمرگی با این سه گانه تعریف می شود و بعد خروج از روزمرگی به یمن انقلاب اتفاق می افتد و در دهه 70 این پیش میاید که خیر انسان روزمره یا روزمره گی بر خلاف تصور، انفعال و سرسپردگی نیست بلکه انسان روزمره در روزمرگی خودش مولد است و مصرف کننده نیست ولی تولیدش خاموش است. به نظر من قبل از هر چیز این یک دلایل زیستی و اجتماعی  و چرخش گفتمانی دارد که چرا ما امروزه برای امر روزمره اهمیت قائل می شویم؟
حالا چرا انسان معمولی و امر روزمره سوژه قرار می گیرد مثلا انقلاب یا سرخوردگی از انقلاب، سرخوردگی از قهرمان هم هست اینها از دلایلی است که انسان معمولی سوژه می شوداین بار به انسان از دیدی نگاه  می شود نه به خاطر قهرمان بودنش بلکه به خاطر امر روزمره. و بعد با اشاره به فیلم های دیده شده گفت این فیلم ها خیلی به زندگی روزمره مرتبط نبودند چون انسان روزمره هیچ کار خاصی انجام نمی دهد ولی در این فیلمها کارکترها می خواهند تغییر ایجاد کنند و برای تغییر مبارزه می کنند. 
در فیلم ناخوانده در تهران می بینیم که  چگونه با سنت و نگاه مردانه و زنانه مبارزه می شود و آنها را می خواهد دور بزند و از این تهدیدها فرصت می سازد. پرسه نشان می دهد که انسان روزمره با قدرت چه میکند و در روی زیر زمین می بینیم که  چگونه می توان سیستمی را که با رقص، غرب زدگی با افکار عمومی مشکل دارد چگونه  می توان دور زد. اما در فیلم « آقای بیکار» ما المان های زندگی روزمره را می بینیم و زندگی روزمره خودش را به شکل متفاوتی از جامعه غربی نشان می دهد اینکه در این فیلم آدم ها از شدت نامنظمی دچار ملال شده اند و از منظر جذاب است.
بعد از صحبت های سوسن شریعتی آخرین نشست همایش «نمود زندگی روزمره در سینمای مستند» با نظرات مخاطبان و جلسه پرسش و پاسخ به پایان رسید.
همایش «نمود زندگی روزمره در سینمای مستند» توسط انجمن مستندسازان سینمای ایران با همکاری خانه سینما و مشارکت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی طی روزهای ۲۵ تا ۲۷ آبان ماه در خانه سینما برگزار شد.

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها