حوصله کنید تا لذت ببرید
مریم عربی
مستند دستها و رنگها به کنکاش در خصوص ریشههای طرح فرش تبریز و تاثیرات مکتب نگارگری بر طراحی این فرش میپردازد. فیلمساز میکوشد با گشت و گذار در بازار فرش تبریز و کارگاههای طراحی و بافت و گفتوگو با طراحان بنام فرش تبریز، بیننده را با جلوههای تازهتری از این هنر بومی آشنا کند.
چطور شد که تصمیم گرفتید فیلمی درباره فرش تبریز بسازید؛ آیا کار را به صورت سفارشی پذیرفتید یا دغدغه شخصی خودتان بود؟
من همیشه دوست داشتم مستندی را درباره فرش تبریز بسازم. تعداد آثار ساخته شده درباره فرش تبریز بسیار زیاد بود؛ از همین جهت تصمیم گرفتم سراغ طرح فرش تبریز و ریشهشناسی آن بروم. گذشته از این، مرکز گسترش هم تصمیم گرفته بود که مجموعه کارهایی را با موضوع فرش تولید کند. این موارد با هم همسو شده و دست به دست هم داد تا به تولید دستها و رنگها انجامید.
مسالهای که در فیلم به چشم میخورد، این بود که فیلم از دو بخش تشکیل شده بود؛ بخش اول مستندسازی به شیوه کلاسیک و گفتوگومحور و استفاده از تصاویر آرشیوی را دنبال میکرد؛ اما در بخش دوم برخی بدعتگذاریهای فرمی، مثلا در معرفی کارشناسان، در دستور کار قرار گرفته بود. چطور شد که به چنین ساختاری رسیدید؟
این همان نکتهای است که ما را در ساخت این فیلم به چالش کشید. من تجربه ساخت کارهای مستند و داستانی را داشتم؛ اما این مستند سختیهای خاص خود را داشت که ما را به این فرمی که اشاره کردید، رساند. میخواستیم فرمی را مورد استفاده قرار بدهیم که با استفاده از آن هم بتوانیم تاریخ را روایت کنیم و هم به حال بپردازیم. از طرفی نه تصاویر آرشیوی از گذشته داشتیم و نه امکان بازسازی گذشته برایمان وجود داشت. این بود که تا نیمههای فیلم که مربوط به جنبههای تاریخی قضیه بود، از شیوه کلاسیک استفاده کردیم. در نیمه دوم تلاش کردیم که برای مخاطبی که تا نیمه فیلم حوصله به خرج داده، جذابیتهایی بصری ایجاد کنیم. در نیمه اول فیلم مفاهیم و اطلاعات زیادی به مخاطب منتقل شده بود؛ بنابراین تلاش کردم تا در حد توانم نیمه دوم کار را جذابتر کنم. ما قرار بود درباره یک محصول فیلم بسازیم؛ بنابراین تصمیمگیری درباره این که چطور میتوان این همه اطلاعات را در 30 دقیقه به مخاطب منتقل کرد و از طریق یک ساختار مناسب به جمعبندی رسید، کار بسیار سختی بود.
آیا برای ساخت این فیلم بیشتر بر مبنای فیلمنامه عمل کردید یا بخش اعظم کار در نتیجه مصاحبهها و در لحظه شکل گرفت؟
من حتی در کارهای داستانیام هم به سر صحنه خیلی اتکا میکنم و به آن و لحظه و اتفاقاتی که میتواند در سر صحنه بیفتد و مسیر فیلم را تغییر بدهد، اعتقاد دارم. دستها و رنگها بر اساس یک پژوهش مبسوط و مفصل تولید شد. با این حال از آنجا که به اتفاقات سر صحنه اعتقاد دارم، در این کار هم چندان به فیلمنامه پایبند نبودم. از قبل میدانستم که قرار است با چه کسی درباره چه موضوعی صحبت کنم؛ اما اجازه دادم تا حال و هوای صحنه و انرژیهای ایجاد شده در لحظه فیلمبرداری، بر جریان کار تاثیر بگذارد. به عنوان مثال، ایده معرفی بازار تبریز از منظر توریستها چیزی بود که سر صحنه به آن رسیدم و از آن به عنوان پایانبندی کار استفاده کردم. در مجموع، اطلاعات علمی کار، زمانبندی و نوع روایت کاملا از پیش تعیین شده بود، اما بخشی از کار بسته به لوکیشن، آدمها و فضاها شکل گرفت.
ساخت فیلم چقدر زمان برد؟
دو ماه صرف تحقیق و پژوهش کار شد. فیلمبرداری کار هم حدود شش روز طول کشید. اما سختترین بخش کار تدوین آن بود که وقت و انرژی زیادی صرف آن شد و حدود دو ماه طول کشید تا به ساختار نهایی برسیم.
در جریان ساخت فیلم با مشکل خاصی مواجه نشدید؟
ساخت این فیلم هم مثل همه فیلمهای دیگر با مشکلات خاصی مواجه بود. ساخت این فیلم به یک محدوده خاص متمرکز نبود و گستردگی بسیاری داشت. بنابراین انجام هماهنگیها کمی مشکل بود و بعضی از انتخابهای اولیه ما تغییر کرد. به عنوان مثال، برادران رنگرزی که در فیلم میبینید، انتخابهای ثانویه ما بودند که البته هم لوکیشن کار بهتر از انتخاب قبلی ما از آب درآمد و هم با کاراکترهای جذابتری مواجه شدیم. این نتیجه همان اعتقاد به لحظه و آن است که به آن اشاره کردم. مشکلات همیشه وجود دارد؛ مدیریت صحیح این مشکلات میتواند در برخی موارد حتی به بهتر شدن فیلم هم کمک کند.
برای پخش بینالمللی فیلم چه تصمیماتی گرفتهاید؟
تهیهکننده کار، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است و قائدتا میبایست امور بینالملل این سازمان برای حضور بینالمللی فیلم برنامهریزی میکرد. فعلا کاری در این خصوص انجام نشده است؛ اما گمان میکنم دستها و رنگها به موضوعی پرداخته که فرهنگ مشترک کشورهای منطقه است و میتواند از این بابت حضور بینالمللی موفقی داشته باشد.
چقدر از نتیجه نهایی کار خود رضایت دارید؟
نگرانی اصلی من همین حوصله مخاطب بود. کسی که این فیلم را میبیند باید آمادگی این را داشته باشد که از فیلم حجم زیادی از اطلاعات را بگیرد؛ اطلاعاتی که نمیتوانستیم از بخش بزرگی از آن عبور کنیم؛ هرچند بخشهایی از آن را هم در مرحله تدوین حذف کردیم تا با تمرکز بیشتری به پیرنگ اصلی مستند که همان طرح فرش تبریز است، بپردازیم. الان که از پروسه تولید فیلم فاصله گرفتهام، فکر میکنم که این فیلم بتواند اطلاعات مناسبی را درباره سوژه انتخابی در اختیار بیننده قرار داده و رضایت او را جلب کند. اگر مخاطب حوصله به خرج بدهد، در پایان فیلم چیزهایی به دست میآورد که از آن لذت خواهد برد.
یک دیدگاه بگذارید