مستندهایی که به فراموشی سپرده میشود
مریم عربی
راننده و روباه مستندی است درباره محمود کیانی فلاورجانی؛ مستندسازی که هزینه زندگی و ساخت فیلمهای خود را از طریق رانندگی کامیون تامین میکند و جوایز متعددی را کسب کرده است. آرش لاهوتی در این مستند با سفر به عمق شخصیت فلاورجانی، ما را با دغدغهها و تاملات هنرمندی آشنا میکند که با وجود تمامی مشکلات، در پی ماندن در عرصه مستندسازی است.
چطور شد که به فکر ساخت مستندی درباره محمود کیانی فلاورجانی افتادید؟
من مدتها پیش از طریق فیلمهای محمود کیانی فلاورجانی ایشان را میشناختم؛ اما تا قبل از این که بگردم و او را پیدا کنم، آشنایی قبلی با هم نداشتیم. این مساله مدتها ذهن مرا به خود مشغول کرده بود و احساسی به من میگفت که بالاخره درباره این شخصیت یک فیلم میسازم. با خود فکر کردم که وقت ساخت این فیلم همین امسال است. این بود که دست به کار شدم.
آیا خود او هم از این ایده استقبال کرد و بلافاصله حاضر به همکاری شد؟
در ابتدا موافقت نکرد. قبل از من هم چندین نفر به او مراجعه کرده بودند و جواب رد شنیده بودند. در مورد ایشان هم اول میبایست فرآیند اعتمادسازی طی میشد تا این شخصیت به من هم عادت و هم اعتماد میکرد. این پروسه حدود یک ماه طول کشید و من سفرهای متعددی به فلاورجان داشتم تا اطمینان او را جلب کنم.
طولانی شدن این فرآیند، شما را از ادامه کار ناامید نکرد؟
اگر کسی که میخواهد سوژه فیلم من شود، همان اول از پیشنهادم استقبال کند، همیشه احساس ناخوشایندی پیدا میکنم و فکر میکنم که فیلمم سرانجام خوبی نخواهد داشت. من با کسانی که در مرحله اول با این قضیه مخالفت میکنند، راحتتر کنار میآیم.
چقدر از صحنههایی که در فیلم میبینیم بازسازیشده است و چقدر در واقع و در روند فیلم اتفاق افتاده است؟
اگر بخواهیم صادقانه صحبت کنیم، هیچ فیلمی، حتی فیلمهایی که به صورت آرشیوی و گزارشی ساخته میشوند هم از صحنههای بازسازی خالی نیست. به اعتقاد من فیلمساز باید یک اتمسفر و محیط را برای شخصیت فراهم کند تا کاراکتر در آن فضا خود را تعریف کند و نمیتوان اسم این کار را بازسازی گذاشت. در مورد راننده و روباه میتوانم بگویم که 85 درصد از فیلم، واقعیت صرف است؛ اما در بعضی قسمتها برای جالبتر شدن فیلم، بخشهایی را به کار اضافه کردم.
یعنی اصلا به سینما وریته اعتقاد ندارید؟
به نظر من اینها فقط مجموعهای از تعاریف است. خود سینما وریته هم از بازسازی عاری نیست. بعضی از فیلمسازها در داخل و خارج از کشور فیلم خود را طوری میسازند که شما فکر میکنید این صحنهها واقعا اتفاق افتاده است؛ در صورتی که در واقع بازسازی شده است. من همیشه سعی میکنم که در کارم صداقت داشته باشم؛ اگر جایی را بازسازی کنم، تلاش نمیکنم که با مهارتهای تصویری مثل کثیف کردن دوربین و بالا و پایین بردن آن، این مساله را واقعی جلوه بدهم. به نظر من نتیجه نهایی کار مهم است؛ این که صحنهای بازسازی شده یا واقعی است، حرفهایی فرامتنی است. یکی ممکن است تمام ترفندها را اجرا کرده و صحنهها را به خوبی بازسازی کند، اما فیلمش فیلم خوبی نباشد. عکس این مطلب هم صادق است. به اعتقاد من در فیلمسازی امروزی هر دو مورد باید مکمل هم باشند. گاه ممکن است اتفاقی برای شخصیت شما بیفتد که اگر صد سال دیگر هم با دوربین او را همراهی کنید، دیگر تکرار نشود. اینجاست که بازسازی به کمک فیلمساز میآید و انجام ماهرانه آن بسیار خوب است. اما اگر به دروغ متوسل شویم و آنچه اتفاق نیفتاده است را واقعی جلوه بدهیم، اخلاقی نیست و این مسالهای است که من همیشه از آن پرهیز کردهام.
در سکانسهایی مثل جلسه نقد و بررسی فیلمهای محمود کیانی فلاورجانی یا گفتوگوی او با یکی از مسئولین کامیوندارها دیالوگهای خوبی شکل گرفته است. چقدر از این دیالوگها به صورت بداهه اتفاق افتاده است و چقدر از قبل رانندهها را برای حضور در چنین صحنهای آماده کردید؟
من اساسا در دیالوگها هیچ نقشی نداشتم. تنها کاری که انجام دادم این بود که صحنه را آماده کردم. به جای این که نمایش فیلم آقای فلاورجانی به عنوان مثال در دفتر انجمن سینمای جوان فلاورجان باشد، در پارکینگ کامیونها برگزار شد. از اینجا به بعد دیگر دست من نیست و خود واقعیت موجود فعال میشود.
محمود کیانی فلاورجانی چقدر در ساخت فیلم با شما مشارکت داشت و به شما ایده داد؟
متاسفانه ایشان به خاطر شرایط روحی نامناسبی که داشت، گاهی حتی از خانه هم بیرون نمیآمد و در سکون مطلق قرار میگرفت. در این شرایط سعی میکردم که او را به حال خودش رها کنم. با این حال در مجموع او کمک زیادی به من کرد. در واقع کل فیلم بر اساس ایده خود فلاورجانی شکل گرفت. روز اولی که با او صحبت کردم، به من گفت که در تدارک ساخت فیلمی هستم که درباره دو الاغ است که عاشق همدیگر هستند. با همین اولین جمله، کل درام فیلم راننده و روباه در ذهن من شکل گرفت و این در نتیجه پتانسیلی شکل گرفت که در وجود کیانی فلاورجانی جای گرفته بود. شاید اگر شخص دیگری میخواست این فیلم را بسازد، به مصاحبههای مختلف با او و چند منتقد فیلم روی میآورد؛ اما شخصیت چندلایه ایشان برای من جالب بود، نه جایزههایی که گرفته است؛ فیلم من درباره خود محمود کیانی فلاورجانی است؛ نه شهرتش.
مستندساز بودن محمود کیانی فلاورجانی و آشنایی او با فضای فیلمسازی چقدر به راحت بودن او جلوی دوربین و بهتر شدن نتیجه کار کمک کرد؟
این مساله راحت بودن کاراکترها در همه فیلمهای من دیده میشود. سعی میکنم طوری با شخصیتها رفتار کنم که تا حد ممکن دوربین را احساس نکنند. مستندساز بودن فلاورجانی از این حیث کار را برای من سختتر میکرد. او فکر میکرد که چون همه فیلمهایش سه یا چهار سال زمان برده است، کار ما هم باید همین قدر طول بکشد. به نظر من از یک فیلمساز فیلم ساختن کار بسیار مشکلی است و فیلمهایی هم که در مورد فیلمسازها ساخته میشود، اغلب یکنواخت و کلیشهای است. من میخواستم که به درون فلاورجانی راه پیدا کنم. تا دقیقه 20 فیلم اگر کسی او را نمیشناخت، متوجه نمیشد که او یک فیلمساز است؛ تا صحنهای که او برگه اعلان فیلم را به دیوار نصب میکند.
فیلمی که قرار است در مستند شما توسط فلاورجانی ساخته شود، به کجا رسید و آیا این فیلم در واقع قرار است به نمایش دربیاید؟
این فیلم قرار است واقعا ساخته شود و او در حال تکمیل فیلمنامه کار است.
تا چه حد از نتیجه نهایی کار خود راضی هستید؟
زمانی که فیلم من در جشنواره سینما حقیقت نمایش داده شد، هیچ رسانه خبری در سالن حضور نداشت؛ اما به اعتقاد من و به شهادت کسانی که در سالن بودند، این فیلم پرمخاطبترین فیلم جشنواره بود. علاوه بر این همکاران من هم درباره این فیلم نظر مثبت داشتند و آن را فیلمی متفاوت دیدند.
آیا در پروسه ساخت فیلم با مشکل خاصی مواجه شدید؟
ساخت یک فیلم 80 دقیقهای بدون مصاحبه و نریشن کار بسیار مشکلی است. من برای این فیلم بیش از60 سکانس را طراحی کردم. با این حال سختترین بخش کار پیدا کردن فلاورجانی بود. این مرحله از کار سه ماه زمان برد؛ چرا که هیچ تلفن و آدرسی در هیچ کجا از ایشان وجود نداشت و شماره تماسهایی که از او داده بودند، همان شماره مرکز گسترش و انجمن سینمای جوان بود. بیش از 100 بار به تلفن 118 فلاورجان تلفن کردم تا شاید ردی از او پیدا کنم. کار به جایی رسید که از ساخت فیلم ناامید شدم و تصمیم گرفتم که تا سال آینده صبر کنم تا شاید او را در جشنواره ببینم. اما ناگهان به ذهنم رسید که از طریق اتحادیه کامیوندارهای فلاورجان او را پیدا کنم. از این طریق پسرعموی او را پیدا کردم و از طریق تلفن همراه او با محمود فلاورجانی صحبت کردم. بعد شبانه عازم فلاورجان شدم و او را ملاقات کردم.
فکر میکنید یک فیلمساز تا چه حد باید در زمینه پخش فیلم خود تصمیمگیرنده باشد؟
به نظر من حق فیلمساز است که نگران فیلمش باشد. مستندهای بلند ما فقط در دو جشنواره سینما حقیقت و فجر به نمایش درمیآید و بعد از آن فیلم عملا به فراموشی سپرده میشود. بنابراین طبیعی است که مستندسازان دوست داشته باشند فیلمهای خود را به مخاطبان خارج از ایران هم عرضه کنند. این دید منفی که درباره ارسال فیلمها به جشنوارههای خارجی وجود دارد، باید برطرف شود. در ایران فیلمهای خوبی ساخته میشود و حق این فیلمهاست که در خارج از کشور هم دیده شوند. خوب است اگر تسهیلاتی در نظر گرفته شود و تمهیدی صورت بگیرد تا این قضیه محدود نشود؛ چرا که سینمای مستند ما پتانسیل این امر را دارد و به اعتقاد من چند پله جلوتر از سینمای داستانی است.
چقدر به آینده سینمای مستند ایران امیدوارید؟
من دو سال است که در جشنواره سینما حقیقت که معتبرترین جشنواره سینمای مستند ایران است جایزه میگیرم؛ اما طرحهایم در شبکه مستند خاک میخورد. تلویزیون به قدر کافی به مستندسازان خوب بها نمیدهد و بر مبنای روابط عمل میکند. کسی که مستند میسازد، عاشق این کار است؛ چرا که میتواند با ساخت یک تیزر سه دقیقهای چند برابر یک مستند بلند پول دربیاورد. ای کاش برای مستندسازان امنیت شغلی ایجاد شود. اگر اوضاع بر این منوال باشد، هیچ آیندهای برای مستندسازان نیست.
دیدگاهها
امید
۱:۴۷ ۲۹ فروردین ۱۳۹۹
عالی بود فیلم را امروز ۹۸/۱/۲۸ در شبکه مستند دیدم واقعا خوب و جذاب بود و قابل تقدیر شخصیت آقای کیانی در مستند زیبا شکل گرفته بودممنون