فیلم را پیش از کارگردانی تدوین میکنم
مرضیه ریاحی
تمام تصاویری که از فقر در رسانهها دیدهایم، کودکان سیاهپوست آفریقایی هستند که براحتی میشود از فرط گرسنگی دندههایش را شمرد. تکدیگری هم منتصب به آنهاست. کودکانی که کاسههای خالیشان را نشان دوربین میدهند و مادرانی که شیری برای خوراندن نوزادشان ندارند.
مستند عصر جدید تصویر تازهای از فقر است. این بار فقرا سیاهپوستان آفریقایی نیستند؛ بلکه همان سفیدپوستانیاند که قرار است از سرزمین عاری از فقرشان ناجی جهان سومیها باشند.
فقر در اروپا، کانادا و آمریکا تصویر تازهایست که عصر جدید در مقابل دیدگانتان میگذارد.
ایده ساخت فیلم چطور در ذهن تان شکل گرفت و چه شد که سراغ فقر در اروپا و آمریکا رفتید؟
وقتی حرف از فقر به میان میآید، انگشت اشاره همه یا به آفریقاست یا خاورمیانه. اما این دلیل بر نبود فقر در اروپا و آمریکا و کشورهای پیشرفته نیست، بلکه این گویای بکر بودن فضای کار نشده این معضل اجتماعی در دنیای غرب است.
این فیلم تصویری تلخ از فقر در جوامع پیشرفته ایست که هر کدام متاسفانه سهمی به سزا در میدان جنگ داشتهاند. تلاشم از لحاظ مفهومی این بود که تداوم فقر تا به امروز را به تصویر بکشم. فقر بوده و هست و با این روند خواهد بود.
تصویربرداری فیلم در چند شهر اروپایی انجام شده و آیا برای تولید فیلم در کشور دوم مشکلی نداشتید؟
فیلم در پنج کشور اروپایی،کانادا و چند ایالت مهم آمریکا ساخته شده است. اولین کشوری که تصویربرداری از آن آغاز شد، نروژ بود. کار با سه پایه ساچتلر ۱۸ و دوربین اچ دی وسط شهر اسلو برایم خیلی سخت بود و مردم ارتباط خوبی با من برقرار نمیکردند.
همان جا به این فکر افتادم که با یک دوربین کوچکتر تصویربرداری را انجام بدهم تا هم حساسیت روی تصویربرداری کمتر شود و هم شرایط کار راحتتر شود. در ضمن دیگر احتیاجی هم به مجوز نداشتم. با تعویض دوربین و یکسان کردن پلانها در تدوین کار را سبکتر کردم.
به تدوین اشاره کردید؛ فیلمتان از آن دسته فیلمهایی است که میتوان آنها را «فیلم تدوین» نامید. باتوجه به اینکه تدوین فیلم را هم خودتان انجام دادید؛ چقدر در زمان تصویربرداری بر مبنای ایدههای تدوین کار میکردید؟
چه تصویربرداری کار را خودم انجام بدهم، چه نه، در لوکیشن فقط و فقط به تدوین فکر میکنم. تعویض دوربین از محاسن تدوینگر بودنم بود. من پیش از اینکه کارگردان باشم؛ تدوینگر هستم.
شاید اغراق نباشد که بگویم من فیلم را پیش از کارگردانی تدوین میکنم، پس اگر ایرادی در برداشت باشد به راحتی میفهمم. از ابتدای تصویربرداری دقیقا میدانستم که خواستههایم درباره کار چیست، از کجا باید شروع کنم و به کجا برسم. یعنی به نوعی من اصلا و ابدا قصد ساخت مستند موقعیت نداشتم.
من همیشه به دنبال تصاویر ذهنی خودم هستم. خودم را در موقعیت تصویربرداری قرار نمیدهم؛ بلکه در موقعیت و لوکیشن تصویربرداری به دنبال ایماژها و تصاویرذهنی خودم میگردم، پس پیش از تصویربرداری با یک چیدمان ذهنی وارد موقعیت میشوم و فقط و فقط به دنبال تصاویری هستم که باید در تدوین استفاده شوند.
نمیدانم شاید این حساسیت در انتخاب تصاویر از حساسیت در تدوین باشد که به صحنه کشیده شده؛ اما عصرجدید اینگونه ساخته شد. اگر تصویری را کمتر از خواستههای ذهنیم برداشت کنم، هیچوقت کات پایان را نخواهم زد و مدام به دنبال آن هستم.
باتوجه به اینکه علاوه بر کارگردانی و تدوین، تصویربرداری فیلم را هم خودتان انجام دادهاید؛ چقدر به «فیلمسازی تک نفره» اعتقاد دارید؟ و فکر میکنید این نوع فیلمسازی چه مزایا یا معایبی دارد؟
هیچ ایرادی ندارد که بگویم من یک فیلمساز تک نفره و مستقلم. شاید از نظر خیلیها این ایراد باشد اما در شرایط مالی و زمانی که من قرار دارم این بهترین شرایط برای پیشرفت است. من در کار آخرم از دو تصویربردار استفاده کردم و پروداکشنی به مراتب بالاتر از کار پیش دارم، اما این به فراخور کار است. فیلمساز بیش از هر چیز باید به فکر نتیجه کار باشد، فقط نتیجه کار است که مهم است نه تعدد اسامی.
گاهی شما طرحی در دست دارید که احتیاج به زمان تولید و تصویربرداری بالا دارید، اما در عصرجدید که من شخصا به عنوان مستقلترین فیلمم همیشه از آن اسم میبرم، سفر به هفت کشوری کردم که انتقال عوامل تصویربرداری و تولید به آن کشورها تقریبا برایم غیرممکن بود و تهیهکننده کار هم خودم بودم.
من صرفا فیلمساز شرایط هستم. شاید روزی طرح ساخت فیلمی به دستم برسد که احتیاج به تعدد عوامل باشد. مطمئنا فیلمساز باید در چارچوب پیشرفت کار حرکت کند.
فیلمسازی تک نفره فقط در طرحهای خاص امکان پذیر است. شما گاهی احتیاج به عواملی دارید که هر کدام به صورت حرفهای در جایگاه خود قرار بگیرند. در آن زمان من فقط کارگردانی کار را انجام خواهم داد. اما طرح مستند عصرجدید از پایه به گونهای بود که من خود را برای مواجهه فردی با آن اماده کرده بودم؛ پس من همیشه نه که نخواهم بلکه نمیتوانم خود را با فیلمسازی تک نفره در همه طرحهایم تطبیق دهم.
فیلمتان در واقع یک نوع ادای احترام به «چارلی چاپلین» و «عصر جدید» است و در فرم هم وامدار آثار چاپلین است. چه چیزی باعث این علاقه شد و هدف تان از انتخاب این فرم چه بود؟
اولین فیلمی که وقتی بچه بودم پدرم برایم خرید پسربچه (چارلی چاپلین) بود. با ذوق و شوقی عجیبی از فیلم نگهداری میکردم. گاهی اتفاقات یا داستانهای بچگی دیگر آدم را رها نمیکند.
در اصل آن فیلم شد پلی بین دنیای ذهنی من در زمان حال با دوران کودکی، پلی که خوشبختانه با شغلی که دارم به شکلی معقول توانستم به آن سر و سامان بدهم.
همیشه دنبال نگاه تراژیک چاپلین در بستر فیلمهای کمدیش بودم. در ضمن تلاش کردم این فیلم به غیر از آنکه از لحاظ مفهومی وامدار چاپلین است، از لحاظ تکنیکی هم این قائده را حفظ کند. فیلم سیاه و سفید با اندازه کادر 4:3 و سرعت پخش 18 فریم در ثانیه با بهرهگیری از موسیقی آثار چاپلین، بیننده را وارد آن حال و هوا میکند.
یک دیدگاه بگذارید