فیلم ساختن و دیگر هیچ!
مرضیه ریاحی
مستند شیوهی شاغلام درباره غلامحسین پیروانی چهره نام آشنای فوتبال ایران است. امید عبدالهی کارگردان این فیلم سراغ شاغلام میرود و شیوهی آموزش او به تیم مقاومت سپاسی را به نمایش میگذارد. اما فیلم لایههای دیگری هم دارد. تماشاگر اینبار شاغلام را صرفا در استادیوم و در حال هدایت تیماش نمیبیند. شاغلام برای امام حسین (ع) عزاداری میکند، دکتر میرود، با پرنده خانگیاش بازی میکند و راحت جلوی دوربین پاهایش را دراز میکند، تخمه میشکند، تسبیح میچرخاند و فوتبال میبیند.
شیوهی شاغلام مستند خوشساختی است که با تدوینی مناسب همانقدر که باید حرف میزند.
این مستند قرار است به زودی وارد شبکه نمایش خانگی شود و عبدالهی امیدوار است باتوجه به سوژهاش تماشاگر عام را جذب کند.
قرار است «شیوهی شاغلام» به زودی وارد شبکه نمایش خانگی شود. باتوجه به اینکه دو سال از ساخت این مستند میگذرد چه شد که این قدر دیر این اتفاق میافتد؟
با توجه به اینکه پخش و عرضه فیلم در اختیار بخش خصوصی نیست، فکر نمیکنم اتفاق خاصی افتاده باشد!
تغییر مدیریت، نبودن بودجه کافی، مهجور بودن سینمای مستند و بالاخره فرا رسیدن تعطیلات پی در پی هم که امری بدیهی است. این دیر شدنها و دیر رسیدنها و دیر رخ دادنها هم که جزئی از زندگی ماست.
به هر حال من به عنوان فیلمساز همیشه بیش از آنچه که باید، برای فیلمهایم انرژی و هزینه میکنم. چه فیلم متعلق به خودم باشد و چه به تهیه کنندهای دیگر. این هم شاید بیشتر به شیوه فیلمسازی من بر میگردد، روشی که در آن بین زندگی و فیلم ساختن مرزی وجود ندارد.
مستند شیوهی شاغلام هم از این قاعده مستثنی نیست. ولی طبیعی است که من در توزیع این فیلم نمیتوانم دخالتی داشته باشم و یا بهتر بگویم اصولا نباید دخالتی هم داشته باشم. کار من فیلم ساختن است و دیگر هیچ.
به نظر شما سینمای مستند ما چقدر قابلیت توزیع در این شبکه را دارد؟
یادم میآید تا همین چند سال پیش اگر از مردم کوچه و خیابان درباره سینمای مستند سوالی میشد، عموما به مستندهای حیات وحش و به اصطلاح راز بقا اشاره میکردند، اما امروز خوشبختانه وضعیت کمی بهتر شده و گویا سینمای مستند دیگر تنها به مخاطبین خاص تعلق ندارد و اقشار مختلف جامعه آن را میشناسند.
از طرفی سینمای مستند ما دارای کیفیت مطلوب و تنوع موضوعی است. فیلمسازان مستند ما هم سخت کوش و جسورند. پس ظاهرا این سینما باید قابلیت زیادی برای توزیع در شبکه نمایش خانگی داشته باشد که به نظر من دارد. اما آیا این همه ماجرا است؟ آیا در شبکه نمایش خانگی ما امکان ارائه فیلمهای مستند در گونههای مختلف وجود دارد؟ راستش موضوع پیچیده تر از این حرفهاست. گذشته از این من فکر میکنم وقتی که پای توزیع یک محصول آن هم از نوع فرهنگیاش به میان میآید باید بیش از هر چیز، به چگونگی عرضه و نحوه معرفی آن بپردازیم.
فیلمهای مستند معمولا صرفا در جشنوارهها، اکرانهای خصوصی و یا چندین برنامه خاص و اندک تلویزیونی دیده میشوند. از دیدگاه شما آیا شبکه نمایش خانگی اصولا میتواند بستر مناسبی برای عرضه و نمایش فیلمهای مستند باشد؟
عرضه فیلم از طریق شبکه نمایش خانگی یک فرصت و امکان نمایش است که قطعا میتواند در خدمت سینمای مستند و یا حتی فیلم کوتاه هم قرار بگیرد. اما این موضوع نیازمند حمایتی طولانی مدت و البته برنامه ریزی شده از سوی مدیران فرهنگی کشور در هر دو بخش دولتی و خصوصی است.
به عقیده من بخشی که تا به امروز کمتر به آن پرداختهایم، وجه دیگر این ماجرا، یعنی جذب مخاطب این گونه از سینما و بسترسازی است. همانطور که میدانید برای عرضه انواع محصولات فرهنگی هم مانند هر محصول صنعتی یا تجاری دیگر، میبایست شرایط و بستر مناسب ارائه آن را ایجاد کرد. ولی واقعیت این است که در طی این سالها، مدیران و مسئولان این حوزه در بخش دولتی، انگیزه کافی برای ایجاد فضای مناسب ارائه اینگونه آثار فرهنگی را نداشتهاند. بخش خصوصی هم که همواره درگیر بازگشت سرمایه بوده و تاکنون تنها به عرضه چند عنوان فیلم مستند که پیش بینی فروش مناسبی را برایشان متصور بودهاند، اکتفا کرده است.
از طرفی دیگر در مورد همین چند عنوان فیلم مستندی هم که وارد بازار شده، روشی را به کار گرفتهایم که مثلا برای عرضه یک محصول غذایی انجام میدهیم. غافل از اینکه کار فرهنگی خصوصا عرضه آن نیازمند صبر، حوصله و خلاقیت است. متاسفانه در جامعه ما به دلایل زیادی تهیه محصولات فرهنگی در اولویت افراد قرار ندارد و این سختی کار را دوچندان میکند. نباید در این عرصه به دنبال بازدهی سریع و مقطعی باشیم. باید بپذیریم که برای جذب و افزایش کمی و کیفی مخاطبان این نوع از سینما، هزینه کنیم و زمان بگذاریم، کاری که تا به امروز کمتر انجام دادهایم.
شما خودتان شیرازی هستید، نوستالژی خاصی به آقای پیروانی داشتید که سراغش رفتید؟
ساخت مستند شیوهی شاغلام بیشتر از این که به همشهری بودنم با آقای پیروانی مرتبط باشد، به علاقهام به بازی فوتبال برمیگردد. من در دوران نوجوانی قصد داشتم فوتبال را بصورت جدی و حرفهای دنبال کنم، اما خوشبختانه شکست پی در پی تیمی که در آن عضو بودم و در نتیجه منحل شدنش، مسیر زندگی مرا تغییر داد!
بعدها هم که با سینما آشنا شدم و تواناییهای آن را درک کردم، بسیار مشتاق بودم که با دوربینم وارد پشت صحنه و حاشیه جذاب فوتبال حرفهای شوم و مثلا در رختکن یک تیم فوتبال در بین دو نیمه حضور پیدا کنم تا لحظات پر التهاب و هیجان سرمربی و بازیکنان را ثبت کنم.
صحنههای تاثیرگذاری که کارگردانهای تلویزیونی سراغش نمیروند و یا نمیتوانند بروند. اما اینها به خودی خود برای ساخته شدن یک مستند قابل تامل کافی نبودند تا اینکه با شخصیت و تفکر منحصر بفرد آقای پیروانی آشنا شدم. فرصت مناسبی بود که پس از سالها، هم به علاقهام پاسخی داده باشم و هم مستند متفاوتی از یک شخصیت شناخته شده در جامعه امروز ایران بسازم.
در فیلمتان زیاد به زندگی خصوصی و خانوادگی آقای پیروانی وارد نمیشوید. هر چند که لایههایی از آن را به نمایش میگذارید. این خواست خودتان بود یا ایشان؟
دقیقا پس از پژوهش اولیه بود که تکلیفم با فضا و چارچوب کلی فیلم روشن شد و متوجه شدم که تا چه اندازه لازم است وارد حریم خصوصی و خانوادگی شخصیت اصلیم شوم.
با توجه به خصوصیات خاص آقای پیروانی، من این شانس را داشتم که فیلمی نزدیک به زندگی و اصطلاحا انسانی بسازم. یعنی لازم نبود که در سراسر فیلم از قهرمان خود ستایش و تجلیل کنم و جنبه فرا زمینی به او بدهم. همین موضع باعث شد که مصالح کافی برای بنا کردن ساختمان فیلم داشته باشم و برای ورود به حریم خانوادگی ایشان اصراری نکنم.
البته به نظر من در ساخت فیلم از شخصیتهای شناخته شده، بزرگترین مسالهای که وجود دارد این است که در بعضی از مواقع این فیلمساز نیست که برای فیلم تصمیم میگیرد، بلکه شخصیت است که مسیر تولید فیلم را تعیین میکند و فیلمساز، باید به خاطر فرایند جلب اعتماد، ضمن احترام کامل به خواسته ایشان، صبور باشد و ادامه دهد. تا جایی که حتی بتواند جزئی از زندگی آن شخصیت شود.
مثلا ما در شیوهی شاغلام تصویربرداری نیمی از صحنههای خلوت شاغلام را پس از حدود هشت ماه همراهی با او گرفتیم.
فیلمتان تدوین خوبی دارد. خصوصا قطع شدن پلانهای گل خوردن مقاومت سپاسی به مراسم عزاداری. چقدر به ایدههای تدوین فکر کردید و به نظرتان نقش تدوین در مستندهای پرتره چقدر پررنگ است؟
معتقدم تدوین زمانی میتواند تاثیر اصلی و کامل خود را بر یک فیلم بگذارد که فراید قبل از آن به بهترین نحو انجام گرفته باشد. تنها در این صورت است که فضا برای ایجاد خلاقیت و تکمیل کردن ساختار نهایی فیلم بسیار مهیاست. حالا فرقی نمیکند که مستند پرتره باشد یا مثلا گزارشی چون تدوین قرار است برای شکل و محتوای فیلم پوششی زیبا باشد.
فکر میکنم خوشبختانه در مورد شیوهی شاغلام این اتفاق رخ داده است. بعد از مرحله تصویربرداری تکلیف ما با آنچه که فیلم قرار بود بگوید روشن بود، فقط باید چگونگی بهتر بیان کردن آن را کشف میکردیم. بخشی از ایدهها حتی قبل از شروع کار در ذهن من وجود داشت. مثل همزمان شدن زمین خوردن بازیکنان با صدای عزادری شاغلام و بخشی دیگر هم در فراید سخت و طولانی، اما لذت بخش تدوین شکل گرفت.
من با اینکه خودم فارغ التحصیل تدوین هستم اما به شدت اعتقاد دارم که همیشه در کنارم فرد دیگری برای تدوین قرار داشته باشد. آن هم به دلایل زیادی مانند خستگی کارگردان از طی کردن مراحل دشوار تولید و حضور یک نگاه تازه. همینطور ایمان دارم که انتخاب درست یک تدوینگر توانا میتواند به خلاقیت بیشتر کارگردان کمک کند به همان اندازه که یک تصویربردار یا صداگذار خوب میتواند موثر باشد. البته نکته مهم این همکاری درک متقابل و همسو بودن افکار کارگردان و تدوینگر است که اجتناب ناپذیر است و اگر این اتفاق رخ دهد، فیلم در مسیر درستی قرار میگیرد.
چقدر به استقبال مخاطب عام از «شیوهی شاغلام» پس از توزیع در شبکه نمایش خانگی امیدوارید؟
هر چند مستند شیوهی شاغلام در همان چند نمایش فرهنگی و جشنوارهای که داشته با استقبال بسیار خوبی مواجه شده اما رودررویی آن با مخاطب عام موضوع دیگری است که به نظر من در این مورد باید واقع بین بود و علاوه بر خود فیلم، شرایط فعلی فرهنگی جامعه را هم در آن دخیل دانست.
از طرفی اگر عرضه این فیلم و شاید خیلی از فیلمهای مستند دیگر، هوشمندانه و دلسوزانه انجام بگیرد، قطعا با اسقبال مطلوبی از سوی مخاطب عام رو به رو خواهند شد. همچنین به دلیل ساختار و فرم متفاوت این فیلم و اینکه ماجرای آن در بستر ورزش جذاب فوتبال روایت میشود و البته شخصیت اصلی آن نیز از محبوبیت زیادی برخودار است، بسیار به دیده شدن و استقبال از آن امیدوارم.
یک دیدگاه بگذارید