احمد میراحسان
1- ذوق زدگی خوب است یا بد؟
خوب است که برابر پدیده ای هر چند دارای عظمت، متین و خونسرد باشیم یا شناور شدن در فضای تازه و نو و مشارکت و طبعا همه پدیده های تبعی و هیجان هایش جزیی از خرد ورزیدن و کشف و انکشاف پدیده تازه کار است؟
اگر توجه کنیم،سیمای اصلی بحث روبرت صافاریان، معطوف است به منش اخلاقی. منش اخلاقی در برخورد با پدیده هنری، علمی، تکنولوژیک و... که شخصا اکنون مواجهه با دیجیتال را در بر گرفته است! ذوق زده بشویم یا ذوق زده نشویم؟...
خونسرد باشیم یا نباشیم؟ متانت خوب است یا دلدادگی؟...
در حقیقت ما هنوز نه به بحث متدولوژیک و نه بحث تاریخی و نه بحث زیبایی شناسی و حتی تکنولوژیک التفات داریم. پیشنهاد من در برابر چنین شیفته گری هایی نه سرودن شعر منظومه لیلی و مجنون، بلکه توجه به واقعیتی عمیق تر، اصلی تر و فهم نگاه و سرشت دوری بود. این شوق و شور چه ضرری دارد؟
و خوب است دوستانی که بحث را ادامه می دهند کم کم از قلمرو مباحث نصیحت و پند و اندرز که به نظرم وجهی سطحی در مناقشات و چه بسا کنشی آگاهانه یا نا آگاهانه برای پوشاندن پرسش های اصلی تر و ژرف تر است،خارج شوند و به مفاهیمی اساسی تر و کانون ها و محورهایی بنیادین رو کنند که درک روشن تری از سوال دیجیتال و وضع و نسبت و جایگاه ما در برابر آن برای ما فراهم می آورد. چه ضعف و چه بی توجهی ما باعث کشدار شدن گفتگویی خواهد شد که در عمل بی حاصل است و هنوز تعیین کننده خود ماجرا و پدیده نیست و توجه به معلول ها و یا پدیده های فرعی است که به خودی خود گویای میزان روشن بینی، ابتکار، درک خلاق و درست ما از موضوع نمی تواند باشد و برعکس منافاتی ندارد که انسان به هیجان آمده، دارای ایدهای عاقلانه و خردی مبتکر باشد.
2- مسلما برخوردهای اخلاقی و پرداختن به آنها، در جای خود بی اهمیت نیست. لیکن راهزن و گمراه کننده و نیز متوقف در سطح هم می تواند شمرده شود.
فرض کنید اگر در کشتی حریفی چنگ زد به نقطه حساس بدن رقیب و طرف مقابل از درد و فریاد برآورد، ما نمی آییم به فریاد زدن و منش اخلاقی کشتی گیر دوم در کشاکش و گرماگرم مبارزه بچسبیم، که چرا فریاد می زنی! و سر منشا واکنش را ندیده انگاریم. در اینجا به جای پند و موعظه درباره ضرورت خونسرد بودن در کشتی، باید به خطای کشتی گیر اول و محتوای عمل پرداخت. همچنین در توجه به فرعیات، معلول ها و پدیده های ثانوی، خطر مهم تری که وجود دارد ایجاد رابطه علی بین پدیده هایی است که چنین پیوندی با هم ندارند.
3- پدیدههای اخلاقی ظاهرا واحد، واقعا ممکن است یک سیما نداشته باشند و مبین رابطه ای مکانیکی و سطحی با پدیده های ماهوی دیگر باشند یا نباشند و بیان گر همگنی و تشابه با اسلوب ها و نگرش هایی باشند یا نباشند. ایجاد رابطه علت و معلول بین پدیده هایی که ذاتا حامل این پیوندها نیستند، به جای روشنگری سبب ایجاد گرد غبار و پیشداوری و بستن راه تفکر نو و گفتگو و جو سازی های منفی و مخرب می گردد و این جوسازی بدی است. درک عامیانه یا درک مبتنی بر دیدگاههای کهنه یا متافیزیکی و ارسطویی این توهم را ایجاد می کند که الزاما چیزی ضد چیز دیگری به حساب آید که در واقعیت چنین نیست و آن پیوند وجود ندارد. هیجان و ذوق زدگی و منش اخلاقی می تواند حاوی یک ایده خردمندانه و روشن بینانه و خلاق باشد و بحثی کاملا عمیق و نو را پیشنهاد کند و به انتقادی پویا و یا کشفی نوتر تبدیل شود، می تواند نشود. کشفی علمی می تواند ما را ذوق زده کند. یک ایدآلیست می تواند در کشفی علمی، جزئی نگر و متعین، نقشی پیشرو داشته باشد یا نه و یک جزئی نگر می تواند برعکس به نتیجهای غلط برسد. من فکر می کنم نادرست تر از هر چیز بسته بندی های جزم در پس پشت این گونه ادعاهای دانای کل گونه است. در داوری درباره دیگران و پدیده ها که منجر می شود به ندیده گرفتن حرف و دستاورد اصلی و جنبه ای از کنشی که ابتکاری نو و آگاهی بخش است. به جای تحسین پیشگامی و نو آوری ممکن است این روحیه، باعث برداشتی شود که بر ادراک نو پرده می کشد و با توسل به مفاهیمی مثل ذوق زدگی و عدم خونسردی و شیفتگی و هیجان زدگی و...هم سبب طرح غلط مسئله و آگاهی نادرست شود، هم به جای استقبال از پیشرو بودن، مشارکت و تفکر نو، آن را تخریب نماید و به جای گام مثبت و ایجابی به برخوردی سلبی و منفی و ویرانگر ختم گردد. پس همچنان من از دوستان دعوت می کنم توجه کنند ما در متن یک رویداد بسیار بزرگ هستیم که جلوه ای از تحولات تکنولوژیک در عصر غلبه تکنولوژی است و خوب است به اصل موضوع بپردازیم و به آن فکر کنیم و اتفاقا شوق و ذوق برای تامل کردن چیز خوبی است.
4- چقدر از روبرت سپاسگذارم که به فضای مکالمه دامن زده است و چقدر سپاسگذارم که در بحث دیجیتال سخنی عادت ستیز گفته است و نیز چقدر از او سپاسگذارم که درست شیوه هایی را به نمایش می نهد که من دلم می خواهد به آنها به عنوان بسته بندی ها و روش های قطعی تردید روا دارم و به مخالفت با این سیما و توهم دیرینه برخیزم. چقدر مدتهاست دلم می خواهد رساله ای در باب شیفتگی بنویسم و نشان دهم داوری درباره میل، شوق و ذوق، شور و شیدایی، قرنهاست که در پرتو متافیزیک صورت گرفته و حتی مدرنیته به بحران گسست قطعی آن از خرد و شناخت معقول دامن زده است. متاسفانه سطح پایین فهم یا تعمق و رواج سطحی نگری و ستایش نادانستگی باعث شده است که مباحث اندکی جدی تری فورا تبدیل به دعوای پرسپولیس و استقلال شوند.
راستش من اعتقادی به آن سیمای تضاد آمیز از چیزها ندارم. در هر چتر بسته چتر بازی است. در اشتیاق،خردی دیگر و در آنچه قطعی بهنظر می رسد،تردیدی چهره پنهان کرده است. شوق و ذوق و شور و هیجان درباره پدیده تکنولوژیک دیجیتال و اشیای دیجیتالی، مبین خردی فعال، نو گرا و معطوف به ادراک وجوه جهانشمول تحولات بنیادینی است که امکانات وسیع و تازه ای برای آفرینش و نفوذ و دریدن نقاب و عریان کردن و آگاهی و تجربه زیبایی شناسانه نو و... در اختیار ما می نهد. ما درست در آستانه و در متن یک تحول بزرگ در حال تلاش برای فهم و کاربرد آن هستیم. ما نه می توانیم برابر پدیده های دیجیتالی-ماهواره ای که خود به سرعت تحول می یابند،مقاومت کنیم و نه تکنولوژی در تحمیل خود بر ما از ما اجازه می گیرد و نه سخن گفتن درباره این پدیده نو و نفی مقاومت بیهوده علیه آن، به معنی عدم تلاش برای کاربرد آگاهانه آن است. این خود حرکتی پیشرو برای کسب آگاهی است، پس من تاکید می کنم خوب است به جای مباحث فرعی، اخلاقی و سلیقه ای وارد کانون بحث دیجیتال شویم. شور و شوق هم هرگز به معنی عدم بحث مشخص نیست، چنانکه در پانزده شانزده مقاله ای که درباره دیجیتال نوشته ام، چه بسا به مفاهیم مشخص و کاربری های متین دوربین های دیجیتال و تاثیری که بر سبکها می گذارند و به تولید فیلم در ایران پرداخته ام. تازه از یاد نبریم که چه بسا مفاهیم نظری و کلی، شکل عالی تر و جمعبندی دقیقتر و اساسیتر مجموعه ای از رویکردها، تعمقات و تامل بر موارد مشخص تاثیر دیجیتال در شرایط زندگی معین ایرانی ما بوده است. اما الحق و الانصاف من مایلم ولو به اشاره به پایه خطا آمیز بحث صافاریان اشاره می کنم که سر منشا بسیاری از سو تفاهم های کهنه است و آن تقابل شور و اشتیاق و دوست داشتن و حتی شیفتگی با درستی و حقیقت و خرد و تفکر است. قرنهاست که وانمود شده این پدیده های متضاد، ماهوا آشتی ناپذیر و در مقابل هم دیگرند. و در دوران مدرن پوزتیویسم به صورت جزم این تقابل عشق و عقل را به ایدئولوژی بدل کرد و بعد از کانت شالوده مدرنیته این توهم متافیزیکی ارسطویی شد. من معتقدم نه تنها بین شیفتگی و خردورزی تضادی وجود ندارد و می توان باشوق و ذوق به دیجیتال رو کرد و ضمنا کشف و تعقل و فهم و ابتکار و حتی انتقاد عالی از آن داشت، بلکه فکر می کنم بین جفت مقوله های متضاد دیگر، یقین و تردید، ایمان و کفر، زندگی و مرگ، گرما و سرما نیز بر خلاف تصوررابطه وجود دارد و هر یک در همان لحظه، آن دیگری است. ما زنده ایم و در حال مردن ایم. ما کفر می ورزیم و در عطش ایمان هستیم و خود این عطش نشانه ای به ایمان ماست، ما شیداییم و خود این شیدایی حامل خردی است که تعریف کهنه عقل را بی اعتبار می کند و شناختی ژرف تر، باطنی تر و درست تر از عقل سطح نگر به ما ارائه می دهد. درباره دیجیتال هم این حقیقت وجود دارد و باید بگویم اولا اتفاقا مشکل بسیاری از فیلم های دیجیتالی سینمای ما فقدان شور و نداشتن شوق و حرفی شیداسرانه است. متاسفانه چیزها در میان ما بدجوری رواج می یابند و افراد بی ابتکار، مفاهیم نخ نما و رواج یافته به غلط را چون سهل و عادت شده اند به کار می گیرند و به دنبال روبرت[صافاریان]، طوطی وار تکرار می کنند. ثانیا هرگز شوق و ذوق مساوی با دگماتیزم و تعصب کور و فقدان خرد نیست، اما افراد فاقد تامل و یا گاه دارای سو نیت ،این مفاهیم را دستاویز تسویه حساب ها و انواع حب و بغض ها و حسد و تخریب ها می کنند. و شیفتگی هم یکی از همین کلماتی است که انواع سوءاستفاده ها و سوءتفاهم ها را دامن میزند. از آنجا که بویژه در این حدود خود در معرض حملات گوناگون بوده ام و در این بحث هم ذوق زدگی درست همان نکته ای است که سو تفاهم قدیمی را زنده می کند، تامل درباره آن را راه گشا می دانم. زیرا کلید بحث صافاریان همین جاست که به دو روحیه،دو روش و دو جهان بینی نسبت داده شده است.
اصلا نمی خواهم از این منظر به دفاع از خود برخیزم که منکر ذوق و شیفتگی ام در برخورد با پدیده ها شوم.برعکس کاملا می خواهم عریان و آشکارا فریاد بزنم، اعتراف کنم و بهشدت دفاع نمایم و بگویم اتفاقا به نظر من میل و پاسخ به آن خلاف نهان روشی و کذب مدرنیته، ذات هر خردی است و گسستی بین خرد و عشق وجود ندارد و این توهم کهنه نه در حکمت و نه در تفکر پسامدرن اعتباری ندارد. اتهام شیفتگی شخصا به من هزار بار تکرار شده و تصور کرده اند دارند بد مرا می گویند و این سخن به مفهوم جدایی من از بررسی و سنجش عقلایی و عینی است.
الف- دوباره رویکرد گرایی، سینمای کیارستمی و تکنولوژی دیجیتال، من با اشتیاق و شور از مفاهیمی نو و خلاق و بی سابقه سخن گفتم، اما در این سخن دوستانی که صرفا دیدگاهی دیگر داشتند، مدام گوهر معقول و مستدل سخن را رها کردند و به بهانه دوست داشتن و میل و شور و اشتیاق و با علم کردن بحث شیفتگی فکر کردند وظیفه اثبات نادرستی آرای مرا به خوبی انجام دادهاند و این هیچ عیبی نداشت و ندارد.
ب- این همه تعدد استدلال درباره این همه فیلم و کتاب و زندگی و... به طور شخصی نگاشته ام، از جمله استدلال درباره نادرست بودن تصویر ساختگی و یک سویه از نویسنده ای بزرگ در فیلمی کوچک، دوست عزیزم با حذف همه استدلالم درباره بزرگی ابراهیم گلستان، با یک انگ شیفتگی، استدلال عاقلانه اش را به نمایش می نهد!
این خرد چه میل بدی است و آن شیفتگی چه خرد درخشانی است!
ج- یک پدیده تکنولوژیک نو، در عصر تکنولوژی، که جهانشمول است پدیدار می شود. به سبب درک نادرست و بسته، نظام قدرت برابر دیجیتال، اینترنت، ماهواره و... ایستادگی می کند و نیز تفکر متحجر و معتاد به عادت به کار گرفتن تکنولوژی آنالوگ یا دوربین هایی که در پایان عمرشان قرار دارند، با نفی گرایی مطلق با آن رویارو می شوند. من با استدلال و تعقل می کوشم اثبات کنم این مقاومت، محصول عدم درک سرشت مدرنیته، عدم شناخت عمر تکنولوژی، عدم فهم جهانشمولی رویدادهای عمده تکنولوژیک، عدم درک ارزشهای مشخص دیجیتال، نداشتن امکانات نوی آن، بی توجهی به قدرت درهم ریختن قواعد کهنه استتیک و معیارهای کنجکاوی های نو در آفرینش هنری مطابق با سرشت تکنولوژیک نوی دیجیتال در سینما، تاثیر تکنولوژی بر نگاه و سبک نو، تاثیر مشخص دیجیتال در برطرف کردن موانع مهم آفرینش در شرایط مشخص ما و فواید گوناگون دوربین های دیجیتالی از منظر دادن امکانات تازه تکنیکی و غلبه بر مشکلات چاره ناپذیر دوربین های عظیم الجثه و شکل و پر هزینه آنالوگ بوده است و خیلی مسائل جزیی دیگر و غیره است.
حال به جای حتی یک کلمه درباره مسایل اساسی و یا هزاران سطر سخن تازه و مشخص و شروع کننده مباحث نو، چسبیدن به ذوق و شوق برابر پوشاندن دوستداران واژه ندیده گرفته و حذف شده است؟
د- ما طوری مسایل بدیهی را برای پوشاندن حقیقت درونی ارتباط شور و میل با خرد و عدم تقابل آنها به کار می گیریم که گویی قرار است اولا همه حقیقت بهوسیله میر احسان بیان شود. ما به جای تاکید بر وجوه مثبت و افزایش قدرت تفکر در اندیشیدن همه سویه بیشتر خطابینی حرف را دلیلی بر صحت و برتری راه و رسم خود و ایجاد ورطه بین شیفتگی و خردمندی می دانیم. اما من با شوق درباره همه آنچه که تجربه ای عظیم چون یک انقلاب برای سینمای مستند و تماس و لمس زندگی و رویارویی دوربین و مرگ و تجربه فرمالیستی سینمای دیجیتالی بی واسطه ببار آورد حرف می زنم. دوستانم مثل یک موعظه حرفی مد شده را تکرار می کنند که بدون شیفتگی باید به این مسایل پرداخت! خوب بپردازید،چه کسی مانع شماست؟ اما بپردازید و حرف دیگران را از آن خود نکنید و به آنها تحویل ندهید. من به شقه شقه شدن یک متن نگاه می کنم و در حالی که دلم می سوزد لبخند می زنم!
یک دیدگاه بگذارید