گفت‌وگو با ابراهیم سعیدی کارگردان مستند بلند «همه مادران من»

انتظار بی‌پایان

مرضیه ریاحی
مستند بلند «همه مادران من» به بهانه پیدا شدن گوری دسته جمعی پس از 24 سال به کشتار «انفال» در سال 1983 کردستان عراق می‌پردازد. این مستند با تمرکز بر زندگی زنانی که در یک روستا تمامی مردانشان را از دست داده‌اند؛ از پس یک واقعه تاریخی دردها و رنج‌های انسان‌ها را به تصویر می‌کشد.
زنانی که پیش از آنکه کُرد، عرب، ترک و... باشند؛ انسان‌اند و سال‌هاست که با انتظار بازگشت همسر، پدر و برادرانشان زندگی کرده‌اند. انتظاری که گویی پایانی ندارد چون آنها به باور بازگشت عزیزانشان زنده‌اند.
«همه مادران من» در بخش مسابقه مستند بلند بیست‌وششمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر حضور دارد.   

کشتار «انفال» چطور اتفاق افتاده و ریشه‌ این کشتار کجا بود؟
قبل از سال 1975 در کردستان عراق، کُردها با نیروهای صدام درگیر می‌شوند. پس از آن تعداد زیادی از کُردها با زن و بچه آواره‌ی ایران می‌شوند و صدام عده‌ای را که می‌مانند به بیابان‌های جنوب تبعید می‌کند. اما آنها پس از چند سال دوباره به کردستان برمی‌گردند. صدام سعی می‌کند تمرکز کُردها را بهم بریزد به همین دلیل یکسری از اعراب را به آن منطقه کوچ می‌دهد تا اینکه نهایتا در سال 1983 طی یک عملیات طراحی شده کشتار «انفال» اتفاق می‌افتد و 182 هزارنفر جانشان را از دست می‌دهند.
چه شد که به فکر ساخت مستندی از این واقعه افتادید؟
دلیل اصلی‌اش این بود که خودم کُرد هستم و از سال‌های نسبتا دور خبرهایی در مورد این کشتار شنیده بودم. تقریبا حدود 4 سال پیش که اولین گور دسته جمعی پیدا شد؛ تهیه‌کننده این فیلم آقای عباس غزالی از من و همکارم آقای سنجاوی دعوت کردند که مستندی گزارشی در مورد مراسم تشییع «انفال» پس از 24 سال بسازیم.
آن مراسم در رسانه‌های تصویری زیادی پوشش داده شد. پس از آن مراسم ما راش‌های زیادی دیدیم و احساس کردیم می‌شود فقط به یک مستند گزارشی راجع به مراسم بسنده نکنیم. چون آن فاجعه جای پرداخت بیشتری داشت به همین دلیل به تهیه‌کننده پیشنهاد ساخت این مستند را دادیم و ایشان هم گفتند اگر فکر می‌کنید از پس این کار برمی‌‌آیید موافقم.
چطور به مردم آن روستا نزدیک شدید که این قدر راحت جلوی دوربین شما زندگی می‌کردند؟
بیشتر از 2 سال ما در آن روستا بودیم. توی این مدت با مردم آنجا خیلی صمیمی شده بودیم. آنها ما را به چشم یک گروه فیلمسازی نمی‌دیدند. ما را مثل دوستانی که بهشان سر می‌زنند پذیرفته بودند. دیوار میان مای فیلمساز و مردم از میان برداشته شده بود و آنها جلوی دوربین زندگی خودشان را می‌کردند.
در فیلم از تصاویر آرشیوی خوبی استفاده کردید. چطور به این تصاویر دسترسی پیدا کردید؟
تصاویر دو نوع‌اند. یکسری که از همان مراسم تشییع است که از کانال‌های مختلف تلویزیونی گرفتیم و یکسری تصاویر سیاه و سفید قدیمی که مربوط به 2-3 مستند دهه 60 است که ساخته مستندسازهای آلمانی و انگلیسی است و از معدود تصاویر آرشیوی باقی مانده از آن زمان است که ما به عنوان مرجع از آنها استفاده کردیم و بیشتر کاربرد حسی داشت.
یکی از نقاط قوت فیلم شما تدوین هوشمندانه است که کار خودتان است. معمولا فیلمسازها وقتی کار خودشان را تدوین می‌کنند به خاطر حسی که به فیلم دارند نمی‌توانند از یکسری پلان‌ها بگذرند و این پلان‌ها کاملا در فیلم اضافه به نظر می‌رسند. اما در مورد فیلم شما این اتفاق نیفتاده و مشخص است پلان‌ها با وسواس خاصی انتخاب شده‌اند. روی میز تدوین چطور کار می کردید؟
در زمان تدوین همان‌طور که گفتید چون کار خودم بود؛ دل کندن از بعضی تصاویر برایم سخت بود. به همین دلیل از مشاوره بایرام فضلی استفاده کردم تا یک نگاه دیگری به من کمک کند. تدوین این فیلم بیشتر از یک سال طول کشید. خیلی با راش‌ها کلنجار رفتم. چون سوژه این فیلم ناراحت‌کننده است و قرار بود یک مستند بلند باشد باید جوری تدوین می‌شد که تماشاگر بتواند تحمل کند و فیلم را تا آخر ببیند. بنابراین سعی کردم تا آنجا که امکان دارد فضاهای ساکن را حذف کنم و کمتر از تصاویر گریه و زاری استفاده کنم تا برای تماشاگر قابل تحمل باشد.
«همه مادران من» در بخش مستند بلند بیست‌وششمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر حضور دارد. حضور در این جشنواره تا چه حد برای شما اهمیت دارد؟
خیلی اهمیت دارد نه صرفا برای شرکت در یک رویداد سینمایی. چون من که وارد آن فضا شده‌ام وظیفه خودم می‌دانم که حداقل گوشه‌ای از بدبختی آن آدم‌ها را نشان بدهم.
متاسفانه سینمای مستند در کشور ما بازتاب زیادی ندارد. اگر این فیلم برای حضور در جشنواره فجر انتخاب نمی‌شد کجا می توانست چنین مخاطبی پیدا کند. خوشحالم که این فیلم می‌تواند مخاطب داشته باشد. فضایی که در مورد فیلم‌های کُردی وجود دارد خیلی مناسب نیست. معمولا این فیلم‌ها در هاله‌ای از سیاست قرار می‌گیرند و دیده نمی‌شوند.
من و همکارم آقای سنجاوی از همان ابتدای ساخت تاکیدمان این بود که نگاه انسانی در فیلم آن‌قدر قوی باشد که نگاه‌های دیگر را تحت شعاع قرار بدهد. فاجعه‌ای که اتفاق افتاده در الویت قرار بگیرد.
قبول شدن این فیلم در جشنواره فجر حس خوبی داشت. فکر می‌کنم این فیلم توانسته این ویژگی‌ها را پیدا کند.
به نظر شما جایگاه سینمای مستند در جشنواره فجر کجاست؟
من برای سینمای مستند اهمیت زیادی قائلم. سینمای مستند را بسیار جدی‌تر از سینمای داستانی می‌دانم. سینمای مستند در هر کشوری به لحاظ بازگویی گذشته و حال، بیان واقعیت و... می‌تواند کاربرد تاثیرگذاری داشته باشد.
جشنواره فجر مطمئنا باید به این سینما بها بدهد نه اینکه به عنوان اتفاقی جانبی به آن نگاه کند. باید هم عرض فیلم‌های داستانی به این سینما بها داد.
و حرف آخر؟
برای ساخت این فیلم خیلی دوستان به من کمک کردند که اگر نبودند این فیلم خیلی سخت ساخته می‌شد. خیلی احترام قائلم برای عباس غزالی تهیه‌کننده این کار که باتوجه به اینکه تخصصی در سینما ندارند، اهمیت سینمای مستند را درک کرده‌اند و کمک کردند ما بدون دغدغه‌ی زمان، این فیلم را بسازیم.

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها