در جستجوی مخاطب
مرضیه ریاحی
مستند بلند «کودک دیروز، خیال» زندگی بیماران یک آسایشگاه را به تصویر میکشد. بیمارانی که بیش از بیماریهای لاعلاجشان، زخم خورده جامعهاند. انسانهایی که دیگر حتی رمقی برای یادآوری خودشان ندارند. دلارام کارخیران کارگردان این مستند پیش از این نیز به زندگی چنین آدمهایی پرداخته و به گفته خودش پس از هر فیلم احساس میکند حق مطلب ادا نشده و همچنان به دنبال کامل کردن فیلماش است. «کودک دیروز، خیال» در بخش مسابقه مستند بلند بیستوششمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر حضور دارد.
فیلم شما مستند درام محسوب میشود؟
مستند داستانی در تعریفی که من شنیدهام، یک جور مستند بازسازی شده است که در آن قضیه زمان مطرح است. یعنی از زمان عقب و جلو بزنی. ولی وقتی رویاهای آدمی را میسازید زمان مشخصی ندارد.
پس شما فیلمتان را جزو چه ژانری از مستند میدانید؟
واقعا نمیدانم. ما رویاهای زهره را از دل حرفهایش بیرون کشیدیم و آن رویاها را ساختیم. زهره اول میگفت خیلی پولدار بودهاند، مستخدم داشتهاند و... ما بعدا فهمیدیم که اینها همه رویاهای اوست. فکر کردم میشود این رویاها را ساخت. البته تهش من این فیلم را مستند میدانم.
«لارس فون ترییه» چند سال پیش در گفتوگویی اعلام کرد که «فیلم باید مانند ریگی در کفش درد ایجاد کند» و هدفش از فیلمسازی عذاب دادن تماشاگر است. آیا شما هم در فیلمسازی چنین هدفی دارید؟
واقعا چنین قصدی نداشتم! حتی در آن آسایشگاه خیلی دنبال یک نقطه امید گشتم، ولی نبود.
هیچکس آنجا نمیدانست با زهره 21 ساله باید چه کار کند. زندگی آن آدم به بنبست رسیده بود و من چارهای جز نشان دادن آن بنبست نداشتم.
تمام تلاشم این بود که روشی برای روایت این فیلم پیدا کنم شاید به همین دلیل است که نمیدانم این مستند در چه ژانری است. میخواستم مخاطب با این آدمها احساس فاصله نکند. اگر تلخ و گزنده است دلیلش شرایط آنجاست.
واقعا هیچ نقطه امیدی آنجا پیدا نکردید؟ سرانجام همه آن آدمها این قدر تلخ بود؟
البته بودند کسانی که به نوعی عاقبت به خیر شدند. طبق اعلام آسایشگاه فقط 3 نفر.
بیشتر فیلمهای شما در حال و هوای آسایشگاه، بیماران ایدزی و... است. پرداختن به این آدمها دلیل خاصی دارد؟
ساخت اولین فیلمم در این حال و هوا کاملا تصادفی اتفاق افتاد. ولی در مورد بقیه، واقعیت این است که با تمام شدن هر فیلم احساس میکنم حق مطلب ادا نشده و به دنبال کامل کردن فیلمم هستم.
واژهای که من در مورد این آدمها استفاده میکنم «جبران ناپذیر» است. هر بار سعی میکنم یک جور دیگر مخاطبم را پیدا کنم.
آدمهای آسایشگاه چطور به شما اعتماد کردند و جلوی دوربینتان آمدند؟
فقط کافیست که با آنها بااحترام برخورد کنید. اگر حس کنند که برایشان احترام قائلید خیلی راحتتر از آدمهای عادی میشود با آنها کار کرد. چون خیلی کمتر از ما چیزهایی برای از دست دادن، دارند.
ازدواج زهره به نظرم جذابترین بخش فیلم بود. فکر نمیکنید این قسمت قابلیت پرداخت بیشتری داشت؟
این اتفاقی بود که تو تدوین افتاد. روی فیلمنامه برای رسیدن به این نقطه خیلی کار کردم. فیلمنامه 11 باز بازنویسی شد تا فرمت ساختار را پیدا کردیم. مصاحبههای زیادی داشتم که همهشان خوب بودند اما خیلی از آنها را کنار گذاشتم تا به کلیت فیلم لطمه نزند.
اگر میخواستم به ازدواج زهره بیشتر بپردازم این قسمت خیلی پررنگ میشد و 70 دقیقه دیگر فیلم تاثیرش را از دست میداد.
بازی گرفتن از آدمهای پریشان آسایشگاه کار راحتی نیست. چطور از آنها بازی گرفتید؟
این کار بازیگردان خوب کار آقای رضا بهبودی بود. در مورد بازیها همه کارها را ایشان انجام میدادند و من نظارت نهایی داشتم تا ببینم آن اتفاقی که مدنظرم بوده افتاده یا نه.
حضور در جشنواره فجر تا چه حد برای شما اهمیت دارد؟
چون دلم میخواست این کار دیده شود، خوشحالم. به خاطر نوع روایتی که انتخاب کردم دلم میخواهد واکنش مخاطب را ببینم. به همین دلیل هر موقعیتی که فراهم شود تا کار دیده شود، خوشحال میشوم.
به نظر شما سینمای مستند چه جایگاهی در جشنواره فجر دارد؟
سینمای مستند مخاطب خاص خودش را دارد. فکر نمیکنم جایگاه خیلی اساسی در این جشنواره داشته باشد.
مرتبط :
گالری عکس کودک دیروز، خیال
یک دیدگاه بگذارید