گفت‌وگو با علی ملاقلی‌پور کارگردان فیلم تجربی «ادامه بن‌بست»

کارد روی استخوان بیننده

مرضیه ریاحی
علی ملاقلی‌پور کار در عرصه سینما را با دستیار کارگردانی در فیلم‌های «قارچ سمی»، «مزرعه پدری»، «سفر به فردا»، «من و نگین دات کام»، «من بن لادن نیستم»، «پا برهنه در بهشت» و... آغاز کرده است.
وی علاوه بر دستیاری کارگردان در سمت دستیار فنی و تولید هم فعالیت کرده و چندین تیزر و آنونس نیز ساخته است. فیلم تجربی «ادامه بن‌بست» سومین تجربه فیلمسازی ملاقلی‌پور پس از ساخت فیلم کوتاه «خانه نگار» و مستند «رودان» است.

چرا «ادامه بن‌بست»؟
این اسم یک جور حس سر کلاف را گم کردن می‌دهد. کسی که در واقع به ته چیزی رسیده باشد اما برای اینکه در آن ناامیدی بیشتر غوطه‌ور نشود، مجبور به ادامه دادن است. این فیلم قصه آدمی است که در شرایط بدی گیر کرده اما مجبور است که به زندگی‌اش ادامه بدهد.
چرا فضای فیلم‌تان به خصوص طراحی صحنه و میزانسن‌ها این‌قدر تئاتری است؟
چون فضای فیلم سورئال بود می‌خواستم همه چیز یک مقداری غیرطبیعی به نظر برسد. قصه راجع به آدمی بود که مشکلات روحی و عذاب وجدان دارد. می‌خواستم این حس در طراحی‌ صحنه هم تداوم داشته باشد. به عمد می‌خواستم همه چیز اغراق شده به نظر برسد. حتی در میزانسن‌ها که می‌گوئید می‌خواستم یک فضای عصبی و روانی ایجاد کنم.
معمولا در این جور فیلم‌ها اولین چیزی که به ذهن کارگردان می‌رسد این است که از دوربین روی دست استفاده کند اما من این سختی را به خودم دادم که هیچ پلانی را با دوربین روی دست نگیرم و سعی کردم این فضای عصبی و متشنج را بدون استفاده از دوربین روی دست که با وسایل صحنه ایجاد کنم.
به خاطر دکوپاژ خاص و نماهایی مختلفی که از زوایای گوناگون داشتید به خصوص نماهای های‌انگل، قطعا هماهنگ کردن تصویربردار و بازیگران برایتان کار سختی بوده است. چطور تصویربردار را با بازیگرانتان هماهنگ کردید؟
چون بیشتر اعضای تیم من جوان بودند این امکان را داشتیم که کار آوانگار بکنیم. در این نوع کار معمولا دو چیز قربانی کیفیت می‌شود. زمان و هزینه. در دکوپاژ روی تمام این نماها کار شده بود و سرصحنه سعی کردم تا آنجا که می‌توانم آنها را رعایت کنم. مثلا برای یک پلان های‌انگل 7 ساعت با گروه تمرین کردیم. سعی کردم این نوگرایی در فرم خوب اجرا شود چون در چنین کاری همه چیز به اجرا بستگی دارد.
به نظرم فضای سورئال فیلم با مضمون داستان زیاد هم‌خوانی ندارد. چرا این فضا برای روایت چنین مضمونی انتخاب کردید؟
من خودم فضای عصبی و روانی را دوست دارم چون در سینمای ما کم کار شده است. سعی کردم فیلمی بسازم که بیننده نتواند تا تهش را نگاه کند. فکر می‌کردم موفقیت این فیلم در این است که بیننده نتواند تا تهش را ببیند و حتی اگر توانست تا پایان فیلم را ببیند بعد از تماشای فیلم حالش بد شود.
چرا می‌خواستید بیننده تا ته فیلم‌تان را نبیند و یا حالش بد شود؟
این نوع سینما همه جای دنیا هست. انسان طبیعتش زیبایی و آرامش است. همه فیلم‌ها کمال‌گرا هستند و سعی می‌کنند یک جور حس خوب را به تماشاگر القا کنند.
99 درصد فیلمسازها طوری ظلم و فقر و... را نشان می‌دهند که نهایتا دل تماشاگر به حال کسی که حقش خورده شده، بسوزد. اما کم کارگردان‌هایی هستند که کارد را بگذارند روی استخوان بیننده و شروع کنند به فشار دادن. مطمئنا تاثیر چنین فیلمی خیلی بیشتر در ذهن مخاطب می‌ماند. البته چنین فیلم‌هایی محکوم به دیده نشدن و کنار گذاشتن می‌شوند. اما من با علم به این قضیه این کار را کردم.
تمام صحنه‌های فیلم‌تان به استثنای صحنه‌ای که پسر با ماشین بیرون می‌رود، در لوکیشن داخلی اتفاق می‌افتد. کار در لوکیشن داخلی چطور است؟
فوق‌العاده. همه چیز در اختیار خودت است. من زمانی که فیلمنامه می‌نوشتم می‌دانستم که فیلم ساختن با هزینه کم کار سختی است و اگر بخواهم یک پلان خارجی بگیرم کار سخت‌تر می‌شود.
به جز هزینه چون ماجرای فیلم من مربوط به زمان انقلاب است پلان خارجی گرفتن سخت‌تر می‌شود چون حتی جدول کنار خیابان‌ها پیش از انقلاب مثل امروز سیاه و سفید نبوده است. به همین خاطر سعی کردم فیلمنامه را طوری بنویسم که نیازی به لوکیشن خارجی نداشته باشم و چون می‌خواستم یک حس خفگی را در بیننده ایجاد کنم، لوکیشن داخلی خیلی کمکم می‌کرد. کل فیلم را در یک خانه خرابه که سال‌ها بود کسی ازش استفاده نمی‌کرد و حتی آب و برق‌اش هم قطع بود تصویربرداری کردیم.
برای ساخت این فیلم از برخی عوامل سینمای حرفه‌ای استفاده کردید. فکر می‌کنید استفاده از این عوامل چقدر به نفع فیلم‌تان شد؟
واقعیت این است که همه عوامل فیلم من حرفه‌ای بودند. شاید هنوز بهشان میدان داده نشده است. مثلا کار طراح صحنه و طراح لباس فیلم خیلی خوب بود. من سعی کردم در این فیلم تا آنجا که امکان دارد از عوامل جوان استفاده کنم مگر جاهایی که واقعا نمی‌شد. مثلا سعید ملکان خیلی به من لطف کرد که طراحی گریم را قبول کرد چون در این فیلم اگر طراحی گریم بد بود خیلی چیزها از دست می‌رفت و همین‌طور بازی علی سلیمانی.
پسر «رسول ملاقلی‌پور» بودن چقدر در فیلمسازی بهت کمک کرد؟
من برخواسته از یک خانواده ملوک‌الطوایفی هستم. شاید اگر پدر من نجار بود، من هم نجار می‌شدم. شروع کارم به حمایت پدرم بود هر چند بعد از آن شوت اولیه سعی کردم دیگر ازش استفاده نکنم. به غیر از 2 کار با پدرم هیچ‌وقت این همکاری ادامه پیدا نکرد. من به آن 2 کار افتخار می‌کنم چون خیلی در آن‌ کارها آموختم. اما بعدا سعی کردم روی پای خودم بایستم و به جایگاه خودم برسم.
قطعا فیلم دیدن با رسول ملاقلی‌پور خیلی به من کمک کرد. وقتی با پدرم فیلم می‌دیدم مدام جای دوربین‌ها را به من نشان می‌داد. من در کنار رسول ملاقلی‌پور فیلم نمی‌دیدم، سینما را یاد می‌گرفتم. اما اینکه بخواهم از رانت استفاده کنم، اصلا اتفاق نیفتاد. تا قبل از فوت پدرم حتی مدیرعامل خانه سینما من را ندیده بود.
حتی این فیلم برای شرکت در جشن خانه سینما انتخاب نشد و من پیش از اهدای جوایز حدس زدم که چه فیلمی جایزه بهترین فیلم تجربی را می‌گیرد. ادامه بن‌بست راجع به وقایع انقلاب است اما اولین جشنواره‌ای که آن را پذیرفت، جشنواره کراچی پاکستان بود.
فیلم تجربی، فیلمی است که باید در آن فرم‌های جدید را تجربه کرد اما متاسفانه در جشنواره‌ها به فیلم‌هایی جایزه داده می‌شود که کپی و تقلید فیلم‌های خارجی است. 

مرتبط :
گالری عکس ادامه بن‌بست
  

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها