گفت‌وگو با مهدی باقری کارگردان مستند «پیله»

مرضیه ریاحی
مستند «پیله» به رابطه مردم یک ده با یک درخت مقدس و باورهای آنها نسبت به آن درخت می‌پردازد. مهدی باقری کارگردان این مستند فعالیت سینمایی‌اش را با تدوین فیلم‌های کوتاه و مستند آغاز کرده و در فیلم سینمایی «چای‌نت» نیز دستیار تدوین بوده است.
وی همچنین در فیلم سینمایی «مینای شهر خاموش» سمت دستیاری کارگردان را برعهده داشته است.
چرا «پیله»؟
«پیله» یک استعاره بود. آن ده را یک پیله در نظر گرفتم. همان‌طور که در نریشن فیلم گفته می‌شود «ده در میان پیله کوه که حصار کرده بود خانه‌هامان را». می‌خواستم یک جور دیگر به قضیه نگاه کنم و نشان بدهم در یک فضای محدود یکسری اعتقادات محدود وجود دارد.
آن درخت مقدسی که در فیلم هست در واقع مزار هیچ‌کسی نبود. مردم آن ده اعتقاد داشتند 3 نفر زیر آن درخت مرده‌اند و خون آنها روی زمین چکیده و آن درخت بوجود آمده است.  
مردم آن ده اعتقادات خاصی داشتند که در واقع ریشه‌های مشترکی داشت با اعتقاداتی که در ایران باستان وجود داشته است. در ایران باستان در جامعه کشاورزی به خاطر محصول به ایزدی به نام «ایزد نباتی» اعتقاد داشتند. این درخت در واقع همین حالت را در آن ده داشت.
چرا در فیلم هیچ اشاره‌ای به منطقه‌ی جغرافیایی آن ده نمی‌شود؟
علتش این بود که در کل ایران در مناطق مختلف درخت‌هایی وجود دارد که مردم چنین اعتقاداتی بهشان دارند. این اعتقادات در واقع از اسطوره‌ها می‌آیند اما حالا به نوعی تغییر شکل پیدا کردند. من در فیلم سعی کردم یک نگاه بی‌طرف داشته باشم. اگر من می‌گفتم که آن منطقه کجاست مردم آن منطقه مورد اتهام خرافه‌پرستی قرار می‌گرفتند. در حالی که در زندگی عادی شهری هم ممکن است چنین اتفاقاتی بیفتد. مثل باورهایی که از قصه‌های قدیمی آمده و ما نمی‌دانیم از کی این اعتقادات به وجود آمده است. به نظر من وظیفه‌ی مستند این است که نشان بدهد اما قضاوت نکند. من در این فیلم سعی کردم اعتقادات خاصی را که در یک منطقه وجود دارد را نشان بدهم.
احساس می‌کنم که به خاطر یک وابستگی حسی این فیلم را ساختید. چه شد که سراغ این سوژه رفتید؟
آن منطقه زادگاه مادرم است. منطقه‌ی عجیبی است در الموت که در گذشته اتفاقات عجیبی در آن رخ داده است. در دوره رضا شاه عده‌ای که مخالف حکومت مرکزی بوده‌اند به این منطقه تبعید شده‌اند و یک اختلاط عجیبی در آن منطقه بوجود آمده و مردم آنجا با یک لهجه‌ی خاص که ترکیب چندین لهجه‌ی مختلف است صحبت می‌کنند. و واقعا نمی‌شود گفت آن مردم دقیقا مال کجا هستند.
من در دوران کودکی آن منطقه را دیده بودم. وقتی خواستم فیلمی در این باره بسازم دو راه حل به ذهنم رسید یا باید می‌گفتم چنین درختی وجود دارد و مردم چنین اعتقاداتی به این درخت دارند یا به درخت به چشم یک سوژه نگاه می‌کردم و سعی می‌کردم از این سوژه به یک راه جدید برسم. که من راه دوم را انتخاب کردم.
من داشتم برای کار دیگری روی اسطوره‌های ایرانی و هندی تحقیق می‌کردم. و دیدم که «ایزد نباتی» در ایران باستان وجود داشته است. و در آن زمان هم مراسمی مثل همین تمیز کردن درخت که در فیلم هست؛ وجود داشته که در واقع از یک آیین زرتشتی می‌آید که حالا به این شکل تغییر کرده است. من می‌خواستم در فیلم به این جواب برسم که این باور تقدس از کجا آمده است.
مراحل تحقیق فیلم چقدر طول کشید و چه منابعی برای تحقیق داشتید؟
کل مراحل تحقیق و ساخت این فیلم یک سال طول کشید و دو کتاب به عنوان منابع تحقیقی به من خیلی کمک کرد. کتاب «اساطیر ایرانی» نوشته آلبرت جوزف کارنوی و «تازه به تازه، نو به نو» نوشته مهران افشاری.
چرا نریشن فیلم بیشتر حس مونولوگ به مخاطب می‌دهد؟
من یک مبنا داشتم برای نوشتن این نریشن و مبنای من فیلم‌های ابراهیم گلستان بود. او آن‌قدر بزرگ بود که در نریشن همزمان بتواند هم اطلاعات بدهد و هم لحن شاعرانه داشته باشد. من سعی کردم چنین کاری بکنم. اما فکر می‌کنم نریشن فیلم با توجه به ضعف‌هایی که دارد آن را به سمت های و هوی نمی‌برد. شاید به این دلیل حس مونولوگ می‌دهد که من خواستم نریشن یک جوری خوانده شود که حسی در صدا نباشد و فقط کلمات بیان شوند تا جمله‌ها بتوانند تاثیر بگذارند.
تدوین فیلم چقدر طول کشید و ایده‌های تدوین از کجا آمد؟
برای تدوین فیلم من تقریبا 20 نسخه‌ی مختلف تدوین کردم تا بتوانم به آن ایده‌هایی که در متن داشتم نزدیک بشوم. در ایران باستان ثنویت یا نوزایی وجود داشته و من می‌خواستم در تدوین به آن برسم. برای همین از این نوزایی و دوباره زنده شدن در فیلم استفاده کردم شاید برای همین ممکن است فیلم دوپاره به نظر برسد در بخش دوم فیلم سعی کردم نوزایی، به بار نشستن محصول و... را به تصویر بکشم.

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها