م- جامع از فریومد با لحنی هجوآمیز اما گزنده بی پناهی و اضمحلال میراث فرهنگی کشور را به رخ تماشاگر می کشد و به عنوان یک فیلم تجربی که می کوشد از مؤلفه های تثبیت شده آشنایی زدایی کند، در میان انبوه فیلم های میراث فرهنگی در حافظه تماشاگر ثبت می شود. حمید اسماعیلی در این فیلم به مسجد جامع فریومد در روستایی به همین نام در اطراف شاهرود می پردازد: «حدود هفت سال پیش به عنوان تصویربردار در پروژه ای همکاری می کردم که با این بنا آشنا شدم. این آشنایی کاملاً اتفاقی بود و در خلال این سال ها وضعیت آن در ذهنم باقی بود» .
آغاز فیلم فرم مستندهای کلاسیک میراث فرهنگی را دارد و صدای پرویز بهرام چنین شائبه ای را تقویت می کند، اما ناگهان همه چیز فرو می ریزد و فیلم لحنی هجوآمیز می گیرد: «تصمیم داشتم یک کار تجربی انجام دهم. معتقدم ساختار کلاسیک مستند دیگر جواب نسل ما را نمی دهد و از سوی دیگر همه چیز پیش بینی شده نبود. در حین کار به تدریج از تراژدی به نوعی کمدی رسیدیم» .
مسجد سوژه فیلم ناگهان به حرف می آید و ما با شخصیتی شبیه به یک انسان امروزی تنها و بی حوصله مواجه می شویم که بر روی پیغام گیر یک تلفن خیالی حال و هوای خود را بروز می دهد: «هیچ چیز مانند پیغام گیر تلفن نشانگر یک رابطه یکسویه نیست، حتی وقتی هم که یک بار شخصیت تمثیلی مسجد گوشی را برمی دارد، از آن طرف صدایی نمی آید. فکر کردم اگر این بنا زنده شود و به حرف بیاید، چه هویتی خواهد داشت و چه واکنش هایی نشان خواهد داد. بر این اساس مونولوگ ها نوشته شد» .
شوخی فیلمساز با فضا و روایت، با صحبت های مسؤول میراث فرهنگی منطقه که آشفتگی و تناقض از آن می بارد و فیلمساز هم در تدوین و افزودن افکت ها غلظتش را بیشتر کرده و مردان کهنسال روستا که می گویند درباره گذشته بنا چیزی نمی دانند، بیشتر می شود و در عین حال به گفته اسماعیلی مسأله عدم قطعیت را بیان می کند. شوخی فیلمساز با خودش و عوامل فیلم در تیتراژ پایانی نشان می دهد که حتی سازندگان هم به عنوان بخشی از هویت جامعه ای که قدر میراث تاریخی خود را نمی داند، باید در معرض تیغ تیز این طنز تلخ قرار گیرد. بر روی آخرین تصاویر فیلم پیش از تیتراژ موسیقی سریال مشهور (پت و مت) خود را به رخ می کشد که بر بازسازی های دلبخواهی خرابکارانه روی بنای مسجد دلالت دارد و به گفته کارگردان م- جامع از فریومد طی حدود سی ثانیه تمامی منظور نظر او از ساخت فیلم را بیان می کند.
اسماعیلی خودش به یک شیطنت دیگر اشاره می کند: «علی رغم آن که فیلم درباره نابودی تدریجی یک بنای تاریخی است، ولی در نماهای عمومی م- جامع از فریومد با لحنی هجوآمیز اما گزنده بی پناهی و اضمحلال میراث فرهنگی کشور را به رخ تماشاگر می کشد و به عنوان یک فیلم تجربی که می کوشد از مؤلفه های تثبیت شده آشنایی زدایی کند، در میان انبوه فیلم های میراث فرهنگی در حافظه تماشاگر ثبت می شود. مسجد در یکی از مونولوگ های کوتاهش روی پیغام گیر می گوید که به دلیل شرکت در مراسم ختم ارگ بم قادر به پاسخگویی نیست. این یکی از لحظه های تکان دهنده فیلم است که وضعیت موجود نمادهای تاریخ تمدن این مرز و بوم را یادآوری می کند.مسجد از همه عناصر موجود در محیط روستا آبادتر است. این تأکید از روی عمد بود تا بخشی دیگر از تناقض هایی را که با آنها روبه رو هستیم، نشان دهد» .
یک دیدگاه بگذارید