هما توسلی
فکر کنید با یک آدم جالب یا یک سوﮊه وسوسهکننده روبهرو شدهاید و میخواهید با ساختن یک فیلم مستند آن را معرفی کنید. چه کار میکنید؟ ساختار گزارشی یکی از معمولترین شیوههای فیلمسازی مستند است؛ آن قدر معمول که عدهای آن را تنها راه معرفی یک سوﮊه فرض میکنند و ترفندهای ساختاری گاه کلیشهشده این رویکرد را به عنوان اصول بدیهی مینگرند و با اطمینانی ناآگاهانه، در واقع تجربههای پیشین خود و دیگران را تکرار میکنند. به این ترتیب بسیاری از فیلمهای اینگونه کارکردی در حد یک خبر-گاه کوتاه- در بخش فرهنگی اخبار عصر تلویزیون مییابند.
مهمترین ویژگی کفار این است که تلاش میکند تا از این ساختار آشنا، آشناییزدایی کند. موضوع فیلم معرفی یک قوم در حال زوال ساکن بخشی از شمال کشور است. پیشینه این قوم به هندیها میرسد و زبانشان مخلوطی از سانسکریت و مازندرانی است. افراد این قوم –طبق روایت فیلم- آدمهایی سرخوش و ولنگار و عجیب و غریباند که از راههایی مثل رقاصی، بازیگری، مطربی و شکار امرار معاش میکنند. مثل همه فیلمهای گزارشی دیگر، سازنده کفار هم میخواهد زوایای مختلف سوژهاش را معرفی کند. اما برای این کار شیوهِ خاصی را پی میگیرد. او اطلاعات به دست آورده از تحقیقاتش را به صورت گزینشی به شیوهای داستانی در قالبی فانتزی بازسازی میکند. به فیلم فرمی اپیزودیک میدهد و عمدا ویژگیهایی را از سوژهاش برمیگزیند که با ساختار مورد نظرش هماهنگ باشد. مردی ژولیده با جورابهای پاره و موهای بلند، به حالت نشسته روی زمین میرقصد. رقصاش شبیه هیچ رقص دیگری در دنیا نیست. پیش از شروع این صحنه نریشن اصلی فیلم اعلام کرده که گدارها (همین قوم عجیب و غریب) راههای مختلفی برای امرار معاش دارند. عنوان اپیزود بعد از تمام شدن رقص میآید؛ رقاصی. و آن موقع است که میفهمیم آن صحنه عجیب و نامانوس در حقیقت یکی از مشاغل گدارهاست. به این ترتیب با نقل مکان عنوانها به پایان هر بخش بر غرابت و درنتیجه، جذابیت اپیزودها افزوده میشود. پسر جوانی بعد از تعریف کردن یک خاطره نصف و نیمه و نه چندان جالب جلوی گاز خوراکپزی بزرگی مینشیند، سیخی را روی آتش میگذارد و جلوی دوربین تریاک میکشد. بعد کارش که تمام شد، با خونسردی سازش را برمیدارد و آواز میخواند. یکی دیگر از راههای امرار معاش برای گدارها خوانندگی است!
کفار به این ترتیب روایت آشنای یک فیلم گزارشی را تبدیل به یک ساختار نو و جذاب میکند. اپیزودیک بودن روایت علاوه بر انسجام بخشیدن به ایدهها و صحنههای پراکنده موجود به ایجاد بافت هزلگونه فیلم هم کمک میکند. همه صحنهها از این لحاظ فکرشده و منتخباند. در ابتدای صحنه مربوط به شکار، مردی که از درختی بالا رفته گرازی را از آن بالا به مرد پایینی میدهد. دیالوگهایی که رد و بدل میشود بر بار طنز فضا میافزایند و موضوع را به خط بامزهتری که شکارچی نوازنده در اختیار فیلم قرار میدهد میکشاند. او چند تار موی گراز را میکند تا موهایش را برای مراسم عروسی شانه بزند. دوربین به شپشهای لای موهای گراز اینسرت میزند. بعد مرد را میبینیم که ریشهایش را اصلاح کرده و در عروسی در حال ویولن زدن است.
البته از سویی دیگر، این نگاه خاص و موضعگیری صریح باعث میشود که کفار اطلاعات کامل و موثقی دربارهی موضوعاش در اختیار تماشاگر نگذارد و تماشاگر نیز فیلم را به عنوان یک فیلم مستند گزارشی چندان جدی نگیرد، زیرا فیلمساز اصولا اطلاعرسانی را در مرحله اول اهمیت قرار نداده است. نگاه فیلمساز به سوژهاش نگاهی طناز و بازیگوش و –البته- رندانه است. انتخاب تکتک افراد، موقعیتها و دیالوگها از فیلتر این نگاه گذشته است. با این دید، کفار فیلم جذاب و نوآورانهای است، اما در ضمن معلق و نامنسجم نیز هست. تسلط ایدههای جذاب، مقهور بودن فیلمساز را در برابر آنها نشان میدهد و روایت را به شکل بارزی مغرضانه مینمایاند. در پی این مشکل، ریتم فیلم دستخوش ناهماهنگی میشود و لحن آن ناموزون و کشدار جلوه میکند. برخی صحنههای فیلم مانند صحبتهای دخترها در مورد رابطه پدر و مادرشان هر چند تازه و بامزهاند، اما در فرم کلی فیلم جایی ندارند. و برخی دیگر مانند حرفهای تنها روحانی قوم که تحصیلات حوزویاش را نیمه کاره رها کرده و دربارهی تجربه شکستخوردهاش حرف میزند احساس ناخوشایند تحقیر را به فضای فیلم اضافه میکند.
بهمن کیارستمی فیلمساز هوشمندی است. ایدههایی که برمیگزیند ناب و دستنخوردهاند. چگونگی استفاده از ابزار سینمایی را برای رسیدن به هدفاش میداند، اما شاید لازم است پیش از فیلمبرداری هر فیلم لحظهای هم که شده خودش را جای سوژهاش بگذارد و زاویه نگاهش را اندکی تعدیل کند.
دیدگاهها
ندا حبیب زاده
۱۲:۰۱ ۲ آبان ۱۳۸۶
سلام من در واقع از ساکنین شهری هستم که اقای کیارستمی در ان فیلم مورد نظر خود را ساختند الان دانشجوی ترم اخر کارشناسی ارشد ادیان هستم مدتی قبل تصمیم گرفتم بررسی این قوم از منظر دینشون رو به عنوان موضوع پایان نامم انتخاب کنم که به علت نداشتن منبع و دلیل متقن در باب هندی الاصل بودن این قوم منصرف شدم .می خواستم از این طریق با اقای کیارستمی ارتباط برقرار کنم . اگه بشه فیلم کوتاهشون رو هم ببینم .