همایون امامی
تلقی نازل سیاستگزاران سینمایی فرهنگی ما از فیلم مستند، و نیز بی اعتنایی های سیمای جمهوری اسلامی ایران به این مقوله مهم باعث شد تا سال های سال فیلم مستند در انزوا باقی بماند. آن دسته از مستند سازان ما که آثارشان را خارج از چرخه تولید تلویزیونی ساخته اند٬ همواره از حق پخش یا خرید آن توسط تلویزیون محروم بوده اند؛ مگر این که بابت این خواسته، حقوق آن را به ثمن بخس به تلویزیون واگذار می کردند.
امروز اما به مدد رشد فن آوری دیجیتال از یک سو و ارزانی مواد خام آن از سوی دیگر فیلمسازی و بالاخص مستند سازی بیش از پیش در دسترس قرار دارد. با یک هندی کم دیجیتال و صرف کمی وقت در مونتاژ و صداگذاری، یک اثر مستند می تواند راهی جشنواره ها شود. و این یعنی تولید انبوهی از آثار مستند یا داستانی. با توجه به عطش جشنواره های خارجی در پذیرش این قبیل آثار، این معضل تا حدودی کمترخود را می نمایاند. بالاخره چشمی برای دیدن، گوشی برای شنیدن و پرده ای برای نمایش آثار جوانان ما پیدا شده است. موقعیتی که می تواند سینما گران ما را تحت تأثیر قرار دهد و به رواج نگرشی خاص نسبت به رخداد های اجتماعی سیاسی و یا هر واقعیت دیگری منجر شود. این نخستین خطر این رویکرد است.
خطر دیگر آن که مستند سازی می رود از شکلی حرفه ای، که در آن تهیه کننده ای فرهیخته و فعال، حضوری تأثیر گذار داشته باشد محروم بماند. در این شرایط، غیبت روابط و تقسیم کاری تعریف شده، تخصصی و تجربه مند، به تولید آثاری آماتوری و غیر حرفه ای منجر می شود؛ که برخورد غیر پژوهشی و سطحی نگر با واقعیت، از شاخص های اصلی آن محسوب می شود.
مدیران فرهنگی و سیاستگزاران سینمائی و تلویزیونی ما هیچ به این موضوع اندیشیده اند؟
یک دیدگاه بگذارید