مرجان ریاحی
هفته پیش برنامه «سینما1» در اقدامی کم سابقه علاوه بر نمایش یک فیلم مستند، گزارشی از جشنواره فیلم های مستند آمستردام پخش کرد. این اقدام جالب البته سوال هایی را هم به ذهن راه می دهد، از این دست که چرا با وجود صرف وقت، هزینه و انرژی برای ساخت گزارشی اریژینال از یک رویداد سینمایی مهم جهان (به جشنواره آمستردام لقب «کن سینمای مستند» داده اند) این گزارش با تاخیری نزدیک به 9 ماه روی آنتن می رود. برگزارکنندگان این جشنواره یک روز پیش از پخش گزارش نام فیلم افتتاحیه دوره جدید خود را اعلام کردند و طبیعی است که گزارش موصوف هرچند آموزنده، اما به اصطلاح بیات بود. در کشوری که کم اهمیت ترین مسابقه های فوتبال اروپا را با اختلاف چند ثانیه به شکل مرتب در هفته پخش می کند، سهم مهم ترین رویداد سینمای مستند جهان همین قدر است؟
اما فیلم پخش شده محاکمه های هنری کیسینجر ساخته یوگن ژارکی بود که همانطور که در برنامه هم ذکر شد، اخیرا مستند بلند چرا می جنگیم؟ را کارگردانی کرده و بسیار مورد توجه قرار گرفته است. محاکمه های هنری کیسینجر مستندی 75 دقیقه ای است که با رویکردی انتقادی عملکرد سیاستمدار مشهور آلمانی الاصل آمریکا را بررسی و او را یک جنایتکار جنگی معرفی می کند. این فیلم نشان می دهد – بخصوص به ما – که پدیده هایی از نوع مایکل مور و رویکردشان در نقد سیاست های معاصر آمریکا یک شبه و خلق الساعه ظهور نکرده اند و این سنت قبلا هم وجود داشته است. ژارکی از همان الگویی بهره می برد که مور چند سال بعد در بولینگ برای کلمباین و فارنهایت 11/9 به کار برد و شهرت فراوانی کسب کرد. این الگو که عمری دراز دارد، مبتنی بر ارائه حجم زیادی از اسناد، مدارک، اظهارنظرها و... است که با بمباران ذهن تماشاگر و ایجاد حس واقع نمایی، او را در برابر موضع فیلمساز خلع سلاح می کند و درنهایت او را به منظور نظر کارگردان می رساند. در انتهای فیلم کمتر کسی می تواند در برابر این رای که هنری کیسینجر یک جنایتکار جنگی است که در مرگ هزاران انسان بی گناه مشارکت مستقیم داشته، شک کند. این جادوی سینمای مستند است که در چنین موقعیتی می تواند از دراماتیک ترین درام ها تاثیر عمیق تری بر ذهن و احساس و روح تماشاگر بگذارد. اینجا تماشاگر دچار این ذهنیت می شود که دخل و تصرف در واقعیت (به عنوان یکی از اصول اولیه داستانسرایی) وجود ندارد و با واقعیت خالص برآمده از اسناد و مدارک و شواهد روبه روست. بنابراین نمی تواند کوچک ترین مقاومتی در برابر مسائل مطرح شده نشان دهد.
البته ژارکی از مور محافظه کارتر است و اثرش از بداعت های فرمی فیلم های مور بی بهره. تمامی تصاویر مصاحبه ها با کمترین تنوع بصری اغلب در نمای متوسط و درشت می گذرد و گفتار متن در کلیشه ای ترین شکل به کار می رود. او رویکردی کلاسیک تر از مور در ارائه واقعیت ها دارد و خیلی ساده آنها را کنار هم می چیند. با این حال میزان اطلاعات ارائه شده در محاکمه های هنری کیسینجر غبطه برانگیز است.
تصور کنید قرار باشد مستندی مشابه در ایران با موضوعی هزار برابر خنثی تر درباره یک موضوع اجتماعی – و نه سیاسی – ساخته شود. در مرحله اول امکان جمع آوری اطلاعات بسیار دشوار است. نهادها و سازمان های مربوطه در برابر تحقیق پیش از ساخت فیلم طوری رفتار می کنند که گویی به جای محقق با مفتش مواجه شده اند و حتی اگر محقق سمج بتواند این شائبه را برطرف کند، عملا چیزی با عنوان آرشیو که قابل استفاده باشد وجود ندارد. وقتی محقق و فیلمساز بخت برگشته با میزان اطلاعات قابل اعتماد موجود که با صرف وقت و بودجه فراوان و از کانال های مختلف به دست آورده اند موفق به ساخت فیلم می شوند و زمان ارائه فیلم به مخاطب فرا می رسد، با قضاوت های غیرمنصفانه ای روبه رو می شوند. توصیف تحقیرآمیز فیلم با عناوینی مانند «آرشیوی»، «رپرتاژ»، «مصاحبه هایی که به هم چسبیده اند» و... حتی «فیلم» بودن اثر را زیر سوال می برند. پخش فیلم هایی از نوع «محاکمه های هنری کیسینجر» حداقل مزیتش این است که چنین توهم هایی را که ناشی از فقدان اطلاع یا کج فهمی مخاطبان و تحلیلگران داخلی است، کنار می زند.
مستندی که «سینما1» پخش کرد به خاطر پرداختن به یکی از مشهورترین شخصیت های سیاسی معاصر جهان و ارائه و استنتاج اطلاعات مربوط به عملکرد او توانست در جشنواره ها و شبکه های تلویزیونی فراوان در جهان به نمایش درآید، اما به لحاظ زیبایی شناسی و ساختار بصری و روایی فاصله چندانی با تعدادی از مستندهای مشابه ایرانی ندارد و حتی از برخی از آنها ضعیف تر است. احتمالا چشم ها – و البته ذهن ها – را باید شست...
یک دیدگاه بگذارید