برای سکوت اصغر شاهوردی

مرجان ریاحی
یک حس‌هایی هست که با هیچ کلمه‌ای نمی‌شود، نوشت. گاهی کاری از کلمه‌ها برنمی‌آید. باید باشید، ببینید، حس کنید.
با خودم فکر می‌کنم که چه می‌توانم از سکوت «اصغر شاهوردی» بنویسم. چه بنویسم از صدابرداری که تا همین پنج ماه پیش، ساعت‌ها بوم سنگین صدابرداری دست می‌گرفته؛ اما حالا توانایی نگه‌داشتن قاشق غذایش را ندارد!
اولین‌‌بار پشت صحنه فیلم صورتی (فریدون جیرانی) دیدمش. رفته بودم برای نوشتن گزارش پشت صحنه. اولین کسی بود که مصاحبه کرد. رفتار صمیمی‌اش باعث شد کم‌کم گروه حضورم را سر صحنه بپذیرند. همیشه توصیه‌هایی برای تغذیه سالم داشت و از سیگار گریزان بود. صدایش توی گوشم می‌پیچد «سکوت، سکوت، ضبط می‌کنیم.»
اما امروز مرد صدای کشورمان سکوتش خیلی طولانی شده و برای شکستن این سکوت به گفتار درمانی نیاز دارد.
کلمه‌ها با من راه نمی‌آیند وقتی به «اشرف افشاری» همسر شاهوردی فکر می‌کنم. وقتی یادم می‌افتد که چطور همسرش را روی تخت جا به جا می‌کرد که زخم بستر نگیرد. افشاری عاشقانه از همسرش نگهداری می‌کند. او می‌گوید: «اصغر همیشه عاشق زن و بچه‌اش بود و من تا زمانی که زنده هستم عاشقانه به او خدمت می‌کنم.»
وفاداری و مدیریت یک زن ایرانی کامل را دارد. با گردن افراشته و مناعت طبع حاضر نیست از کسی به خاطر شرایط سخت مالی کمک بگیرد.  
دکتر معالج شاهوردی 8 ساعت فیزیوتراپی در روز برایش تجویز کرده اما فقط هزینه ماهانه 40 دقیقه فیزیوتراپی در روز، یک میلیون و هشتصد هزار تومان است و این مبلغ شامل هزینه‌های جانبی مثل کرم‌های مخصوص جلوگیری از زخم بستر و... نمی‌شود. کرم‌های کوچکی که فقط کفاف سه روز نگهداری تن رنجور شاهوردی را می‌دهند.
این روزها همسر شاهوردی به تنهایی تن بیمار همسرش را حمل و نگهداری می‌کند. او گله‌ای ندارد و دوست ندارد کلامش کسی را برنجاند ولی همه ما بهتر می‌دانیم که استخدام یک پرستار که کمک حال همسر شاهوردی باشد حداقل کمکی است که می‌توان در کم کردن رنج این زن کرد.
در این مدت دوستانی به ملاقات شاهوردی آمده‌اند که نام‌شان در دفتر او هست. مرحوم شاهرخ سخایی، حسن پورشیرازی، مهناز افضلی، بهروز معاونیان، رضا دلپاک، اصغر هاشمی، مهدی صادقی، علی افشاری، نیما شاهرخ‌شاهی، رعنا آزادی‌ور، تیرداد رضایی، فریدون جیرانی، رضا میرکریمی، جعفر پناهی، کمال تبریزی، مجید مجیدی و...
داریوش مهرجویی هم زنگ می‌زند. می‌گوید چندماهی سفر بوده و به زودی به دیدار شاهوردی می‌آید. مهرجویی از فیلم میکس می‌گوید از بازی شاهوردی در فیلم. به همسر شاهوردی می‌گوید که سی‌دی‌ میکس را برایش می‌آورد.
«اشرف افشاری» یاد شبی می‌افتد که همسرش از سر صحنه یکی از فیلم‌های مهرجویی برگشته بود.
بازیگر زن فیلم بلد نبوده درست چادر سر کند و شاهوردی نیمه‌شب از همسرش می‌خواهد که چادر سر کند و در خانه قدم بزند تا برای فیلم صداهای بهتری ضبط کند.
«اشرف افشاری» می‌گوید:« اصغر اولین نفری نیست که در سینما حادثه دیده و آخرین نفر هم نخواهد بود!»
این جمله‌ توی سرم زنگ می‌زند. چقدر این جمله را شنیده‌ام! وقتی مصطفی کرمی تصویربردار سینمای کوتاه هم دچار سانحه شد، این جمله را شنیدم.
وقتی کرمی در بیمارستان بستری بود خیلی از هنرمندان به ملاقاتش آمدند؛ عکس یادگاری گرفتند و رفتند. اما حالا کی یادش است که مصطفی کرمی هنوز به دست‌وپای مصنوعی احتیاج دارد؟ کسی از حال و روز مصطفی کرمی خبر دارد؟ کسی می‌داند که چقدر برایش سخت است که تنها با وضعیت خاص جسمانی‌اش در اتاق اجاره‌ای طبقه چهارم زندگی کند؟
راستی چرا همیشه فکر می‌کنیم این اتفاق‌ها فقط برای دیگران می‌افتد؟ چندبار باید شاهد رنج خانواده سینمای ایران و بی‌پناهیشان در زمان بیماری باشیم؟
حل مشکل بیمه هنرمندان نیازمند یک پارچگی و اتحاد همه اقشار هنری جامعه است. هنرمند ایرانی ارزشش بیشتر  از یک گور رایگان در قطعه هنرمندان است. یاید به هنرمندانی که در زمان حیات‌شان به همراهی و حضورمان نیاز دارند کمک کنیم. شما دوست هنرمند و شما مدیر محترم دولتی و... همه از فردا بی‌خبریم. نگذاریم بار دیگر رنج بیماری با هزینه کمرشکن درمان همراه شود. 
صدابردار؛ هامون، لیلا، پری، کیمیا، موج مرده، پارک‌وی، استشهادی برای خدا و ... امروز، همین امروز به همدلی اهالی سینما احتیاج دارد. 

مرتبط :
گزارش تصویری از وضعیت «اصغر شاهوردی»

دیدگاه‌ها

  • یعقوب جدیری
    ۱۶:۱۳ ۱۵ مهر ۱۳۸۷

    نمی دانم چرا نسبت به هم سرد شده ایم شاید بدان خاطر که دستمزد سکوت از بهای عشق بیشتر شده است.

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها