تقدیم به سینمای جنگ
مرضیه ریاحی
ترانهای برای لوبا داستان زنی غیر ایرانیست که به واسطه یک دفاع ایرانی همه نشانهها و احساسات زنان شوهر به جبهه رفته را تجربه میکند. او در گیر و دار انتخاب، میان ماندن یا رفتن است. طوفان نهانقدرتی کارگردان این فیلم معتقد است ترانهای برای لوبا یکی از آرامترین درامهایی است که میتواند در مورد جنگ وجود داشته باشد. این فیلم در بخش مسابقه فیلمهای کوتاه بیستوهشتمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد.
ایده اولیه «ترانهای برای لوبا» چه زمانی در ذهن شما شکل گرفت؟
فاصلهای که ایده نوشتن فیلمنامه این فیلم در ذهن من شکل گرفت تا زمانی که فیلم را ساختم پنج سال طول کشید. مثل تمام فیلمنامههای دیگرم از کوچکترین جزء شروع کردم تا فیلمنامه بسط و گسترش پیدا کرد. فیلمنامه که تمام شد چندبار آن را بازنویسی کردم و بعد احساس کردم میل و نیاز به ساخت این فیلم در من وجود دارد.
چه شد که یک زن غیرایرانی را محور اصلی داستان قرار دادید؟
قبل از اینکه درباره غیرایرانی بودن این زن صحبت کنیم باید بگویم بهانه اصلی این فیلم یک جنگ و دفاع ایرانی بود که میتوانست یک زن غیرایرانی را هم به شدت و اهمیت یک زن ایرانی درگیر خودش کند.
جنگ به عنوان یک اتفاق ناخوشایند جهانی در همه جای جهان میتواند همه را درگیر خودش کند.
زن قصه و فیلم من تمام نشانههای یک زن ایرانی را دارد. اساسا کجایی بودن این زن زیاد مهم نیست. این زن جز ملیت، تفاوت زیاد دیگری با زنهای ایرانی نداشت. شاید غیرایرانی بودن زن یک جور جهانشمول بودن قصه را شامل میشد.
باوجود اینکه تم اصلی داستان فیلم شما جنگ است؛ اما حس درام فیلم خیلی پررنگ است. آیا در پی این بودید که یک داستان جنگی را دراماتیک تعریف کنید؟
بله. در واقع علیرغم اینکه با مقوله خشن جنگ روبرو بودم؛ سعی کردم درام را هم از دست ندهم. تلاش کردم قصه فیلم دراماتیک باشد و جنگ آن را تحتالشعاع قرار بدهد. ما همچنان یک جنگ و دفاع هشت ساله را یدک میکشیم و این قضیه همچنان دنبالمان میآید و ترانهای برای لوبا یکی از آرامترین درامهایی بود که میتوانست در مورد جنگ وجود داشته باشد.
معمولا در فیلمهای کوتاه فیلمسازان کمتر به طراحی صحنه و لباس اهمیت میدهند. فیلم شما طراحی صحنه و لباس خوبی دارد که اتفاقا کاملا در خدمت ساختار فیلم است. چقدر به این مقوله در ساخت فیلم کوتاه اهمیت میدهید؟
دقیقا فیلمنامه را با ذهنیت کاملی از فضا مینویسم. طراحی صحنه و لباس بخش بسیار مهمی از یک فیلم است. باعث تاسف است که فیلمسازان سینمای کوتاه به لحاظ کوتاه بودن فیلمهایشان و کمبود هزینه مالی که قابل درک است، از بعضی چیزها فاکتور میگیرند. اما من احساس میکنم باید حرفهای به سینمای کوتاه نگاه کرد و به مقولههای متفاوتی مانند گریم و طراحی صحنه و لباس اهمیت داد.
وهاب یحیی زاده طراح صحنه خوب این کار خیلی خوب فیلمنامه را حس کرد. مدتها قبل از ساخت فیلم طی گفتوگوهایی که داشتیم به ایدههای مشترکی رسیدیم و ایدههای او بسیار بسیار به ایدههای اولیه من در فیلمنامه نزدیک بود.
یک سکانسی در فیلم شما هست که از عکسهای سیاه و سفید جنگ با افکتهایی از صدای تیر و... استفاده کردهاید. چه شد که به فکر نمایش اینچنینی جنگ افتادید؟
زمانی که فیلمنامه را مینوشتم خلاء یک سکانس اینچنینی را احساس میکردم. رفتن به سمت تصاویر مستند در کار داستانی را دوست ندارم. میل میان علاقه به سینمای داستانی و سینمای مستند، آدم را گرفتار میکند. نگرانی من همیشه از این بوده که فیلمهایم نه این باشد و نه آن. علاقهای نداشتم در این فیلم سراغ تصاویر فراوان مستندی که از جنگ وجود دارد؛ بروم. البته با مشکلات فراوان یکسری از این تصاویر را پیدا کردم که هرگز از تلویزیون پخش نشده است. اما باوجود اینکه متریال کافی داشتم نمیخواستم به سمت مستند بروم.
میخواستم از این تصاویر به یک شکل دیگری از جنس فیلم و کارگردانی استفاده کنم و چیزی بهتر از عکس ندیدم. عکسها دست من را برای بیان آن چیزی که میخواستم باز میکردند. میخواستم با چیدمان آن عکسها یک نوع حس خاص را در بیننده بوجود بیاورم. که کار تازهای در عرصه فیلم کوتاه باشد.
چقدر فیلمتان را متعلق به سینمای جنگ میدانید؟
با کمال میل و ادب و احترام این فیلم را به سینمای جنگ تقدیم میکنم و آن را کاملا متعلق به سینمای جنگ میدانم. و قطعا کار در این حوزه را با محتوا و حال و هوای دیگری دنبال خواهم کرد.
چه شد که تصمیم گرفتید داستان فیلمتان را در لوکیشن شمال کشور روایت کنید؟
زمانی که فیلمنامه را مینوشتم داستان در یک لامکانی اتفاق میافتاد که اصلا اهمیت نداشت در چه لوکیشنی روایت شود. اما من دریا را دوست دارم. از بارانهای شمال و نمناکی و نموری آن فضا خوشم میآید. و فکر میکنم این خوشآمد کافیست که حس و حال فیلم را به آن سمت و سو ببرم. احساس میکردم آرامش آن فضا میتواند به فیلم و پس از آن به بیننده هم منتقل شود. وگرنه داستان این فیلم را در هر جایی میشد روایت کرد.
چقدر به گرفتن سیمرغ فکر میکنید؟
گمان میکنم سیمرغ گرفتن اتفاق خوب و نیکویی خصوصا برای یک کارگردان فیلم کوتاه است. میتواند یک گام مطمئن در عرصه فیلمسازی باشد. خصوصا که معتبرترین جایزه سینمایی کشور است. خوشحالم که این فیلم به جشنواره فجر راه پیدا کرد چون راه پیدا کردن به این جشنواره کار مشکلی است و مشکلتر از آن گرفتن سیمرغ است.
اما آن چیزی که بیشتر از گرفتن سیمرغ مهم است حضور در جشنوارههای آتی فجر است چون فیلمساز شدن و فیلم ساختن زیاد مهم نیست؛ فیلمساز باقی ماندن کار دشواری است.
یک دیدگاه بگذارید