حمله به تصویر کلیشهای غرب از اسلام و مسلمانان
علیمصلح حیدرزاده
در آن سوی زرق و برق کار رسانههای آمریکای شمالی، مستندسازانی هستند که با موضوعها و امور دشوار روبهرو میشوند. جواد جعفری، مستندساز مسلمان کانادایی یکی از این فیلمسازان است که با جهالت ترس از اسلام مبارزه میکند. او این کار را بخصوص برای مهاجرانی انجام میدهد که با گذر از وطن خود سعی دارند خود را با «دنیای جدید» تطبیق دهند، اما در مخمصه ترس جدید غرب از اسلام گرفتار آمدهاند.
در مقام تهیه کننده، کارگردان، نویسنده، تدوینگر و راوی، او تا به حال برنامههای متعددی را برای تلویزیونهای مختلف ساخته است. او همچنین سازنده مجموعه انیمیشن ویدئویی «فرزندان آدم» است که به شکل گسترده پخش شده است. او معتقد است که هیاهوی پخش برنامههای ماهوارهای برایش یک بازار ساخته است.
جعفری میگوید: شبکههای تلویزیونی فراوانی وجود دارند که به مخاطبانشان برنامههای گوناگونی ارائه میدهند؛ شبکههای خبری، کانالهای سرگرمی ساز و تلویزیونهای مستند و... فضای رسانهای فراوانی در دسترس است. اما در عین حال بازار یکدست نیست، تکه تکه است. بنابراین اتفاقی که میافتد ین است که فیلمهای مستند متفاوتی برای شبکههای گوناگون وجود دارد. آنها دنبال پر کردن ظرفهایشان از کار تهیه کنندگان مستقلی مانند من هستند.
نخستین مستند جعفری ۴۲ساله شگفتیهای علوم اسلامی بر موفقیت مسلمانان در رشتههای علمی مانند نجوم، داروسازی، ریاضی، جغرافیا، گیاه شناسی، جانور شناسی و ... با الهام از قران تمرکز داشت که همزمان با رنسانس در اروپا در شرق جریان داشت.
او در مستند بعدی خود حجاب را دستمایه قرار داد و مستند حجاب: فرمانی از دین را ساخت. جعفری میگوید: حجاب یکی از سوءتفاهم برانگیزترین نمادهای اسلام است که غرب آن را درک نکرده است. مستند من تلاش داشت مفهوم عفت در اسلام و این که چرا زنان مسلمان خود را میپوشانند توضیح دهد.
حجاب در مستند او از زاویه دید زنان روایت میشد: تعدادی از زنان خوش بیان و متعهد مسلمان با زمینههای کاری مختلف، تجارب و بینش خود درباره انتخاب حجاب را با مخاطبان به اشتراک گذاشتند. همچنین فیلم به جنگ کلیشههای بسیاری که درباره حجاب وجود دارد، رفت و وظیفه زنان مسلمان برای رعایت عفاف را برجسته کرد. فرمانی از دین یک فیلم مهم برای مسلمانان و غیر مسلمانان بود.
جعفری در ادامه، توجهش را به مشکلات مهاجران معطوف کرد که حاصل آن مستند 30 دقیقهای شیفت شب بود. خودش در این باره میگوید: در تورنتو وضعیت متناقض پزشکانی که در خارج درس خواندهاند، مهندسان، فارغالتحصیلان دکترا و سایر متخصصانی که راننده تاکسی هستند یا به سایر کارهای پست اشتغال دارند، یک امر کلیشهای و متداول است. شیفت شب مستندی درباره وضعیت این متخصصان در بزرگترین شهر کانادا است.
ساخت این فیلم شهامت زیادی لازم داشت و باید سرگذشت افرادی را که در وضعیت تاسف آوری به سر میبردند، روایت میکرد: کاری که ما کردیم، دنبال کردن یک آدم به مدت پنج ماه بود. او مالک خان، صاحب فوق لیسانس شیمی و تجربه چند ساله کار در پاکستان بود. او در سال 2003 با آرزوهای بزرگ به تورنتو آمد، اما تنها کاری که توانست پیدا کند، نگهبانی در شیفت شب یک مجتمع در مرکز شهر بود. او در یک آپارتمان کوچک با سه نفر دیگر زندگی میکرد و به شکل هفتگی با تازه عروسش در پاکستان تلفنی حرف میزد.
ماجرای مالک خان چیز کمیابی نیست. جعفری میگوید در دوران تحقیق برای این مستند درباره یک جراح مغز ایرانی شنید که در تورنتو راننده تاکسی شده بود: ما سعی کردیم او را برای حضور در فیلم قانع کنیم، اما قبول نکرد. در کانادا این یک مشکل عادی است. به اعتقاد من یک مشکل نسلی است. مردم به آنجا میروند و به یک حرفه نامناسب مشغول میشوند و سپس خودشان را برای موفقیت نسل بعدی قربانی میکنند.
این مستندساز که سالها مقیم تورنتو است، در رشته هنرهای تلویزیونی از دانشگاه ریرسون فارغالتحصیل شده است. تورنتو به او فرصتی برای ساخت یک فیلم که مدتها رویای آن را داشته، داده است: من سالها است بر روی یک پروژه دربراه قربانیان خشونت کار میکنم. دنبال یک کاندیدای خوب برای روایت ماجرایش برای این مستند میگردم. یکی از دوستانم به من گفت که تورنتو نخستین شهر در آمریکای شمالی است که مرکزی برای قربانیان خشونت و شکنجه تاسیس کرده است. من میخواهم رنج و تلاش آنها را به تصویر بکشم.
او بار دیگر به سمت ساخت انیمیشن برای کودکان تغییر جهت داده است، اما معتقد است اهمیت این کار تاثیر بر ذهنهای شفاف جوان است. او انگیزهاش از ساخت مجموعه انیمیشن فرزندان آدم را این گونه توضیح میدهد: برای مستند حجاب با زنی مصاحبه کردم که میگفت مادرش پیش از خواب برای او داستان اصحاب پیامبر اسلام(ص) را میخواند. او گفت در حالی بزرگ شد که همیشه میخواست مانند آنها باشد. این ایده مرا شگفت زده کرد، این که بچهها چقدر از داستانها و شخصیتهایی که با آنها بزرگ میشوند، میآموزند.
یک دیدگاه بگذارید