حاجت هیچ استخاره نیست؛ یادداشت یک مستندساز

ماجد نیسی*

بازمی شنویم مادری چنگ برگیسوان خود زده و پدری در پشت چهره شب اشک می ریزد. آری، والدین دو مستندساز جوان ایرانی را می گویم، چه مظلومانه به جرم دوستی با دوربین درعراق بازداشت شده اند و مظلومانه تر، چشمهای مادرپیری به انتظار، تصویر کمر شکسته پدری وگه گداری خبری ازسایتی و روزنامه ای وقولی از رجلی سیاسی که پیگیریم …

وعجبا از انجمن مستندسازان و دریغ از خمی به ابرو. یا شاید هم چون آن دو جوان عضو انجمن نیستند آنها را به رسمیت نمی شناسند، که اگر این طور است، باید بگویم که در شرایط بحرانی که برای این عزیزان به وجود آمده حاجت هیچ استخاره ای نیست. شرایط عراق را تمام مستندسازان وخبرنگارانی که در آنجا بوده اند، خوب می دانند و اکثر آنان طعم بازداشت را چشیده اند. سخت است زمانی که می شنوی مکانی که تا دو ساعت قبل برای ضبط تصویر در آنجا بودی منفجرشده و پاسگاهی که تا نیم ساعت پیش در آن بازداشت بودی با خاک یکسان شده و سخت تر نگاه عاقل اندر سفیه دوستان هنرمندت (مگر بیکاری؟…). این حرفم را ابوطالب ها و حسن قائدی ها و همه  کسانی که آنجا بوده اند خوب می فهمند. مگرنه این که این جزئی ازرسالت مستندساز است و مستند برگی از صفحه تاریخ؟ عجبا از مستندسازان پیشکسوت که ما این شهامت و شجاعت را در مکتب آنان آموختیم، آزادانه بسازیم که این راز مستند است. این جوانان درس هایتان را تکلیف دانسته ، پس چرا دریغ از لغزش قلمی بر روی کاغذی در جهت حمایت از آنان؟! به نظر این حقیر، مستندساز، زمان و مکان نمی شناسد و برای به تصویرکشیدن حقیقتی کوه قاف را هم  پشت سر می گذارد واگر نباشد حمایتی ازسوی پدری همچون سینما پس چه انتظار از رجال سیاسی؟

از آنجایی که بنده در عراق بوده و شرایط آنجا را با گوشت، پوست و دوربینم لمس کرده ام و اشکهای مادری چشم دوخته به درب را با دستانم پاک کرده ام ،می نویسم ای اهل هنر و قلم،  بیایید با همتی پدرانه برای آزادی فرزندانتان، عظم رجال سیاسی را دو چندان کنیم و بوسه ای بر چشمان پیر مادر بزنیم .
*مستندساز ایرانی مقیم امارات متحده عربی                  [email protected]

               

 

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها