گزارشی از سی و نهمین جشنواره فیلم کوتاه «کلرمون فران» فرانسه

چمن خانه‌ همسایه سبزتر است!

قصیده گلمکانی

جشنواره جهانی فیلم کوتاه «کلرمون فران» قاعدتا برای فیلم کوتاه بازها و فیلم‌ کوتاه‌سازها کاملا شناخته شده است. مهم‌ترین جشنواره‌ فیلم کوتاه جهان، به طوری‌ که از آن به عنوان جشنواره‌ کن فیلم‌ کوتاه یاد می‌شود.
کلرمون‌فران شهری کوچک در مرکز فرانسه است که جمعیتش فقط حدود ۱۵۰ هزار نفر است و گویا در دوران جشنواره، حدود ۱۵۰ هزار نفر به تعداد این ساکنین اضافه می‌شود که برای تماشای فیلم به آن‌جا می‌آیند. جشنواره بسیار دینامیک است. برنامه‌ نقد و بررسی، ورک‌شاپ، نشست‌های خبری، بازار فیلم، نمایش فیلم بخش‌های مختلف و اصولا در راهروهای آن شلوغی در حد به وجود آمدن ترافیک است. امسال، در بخش بین‌الملل، ۶۱۷۴ فیلم ثبت نام شده بودند که از آن میان فقط ۷۲ فیلم پذیرفته شدند. در بخش سینمای فرانسه ۱۷۲۲ فیلم که ۶۰ تای آن پذیرفته شده و در بخش «لبو» کلا ۳۰ فیلم برای رقابت حضور دارند. مثل هر سال، پانورامای یک کشور به صورت کامل‌تر وجود دارد و امسال پرداخت به سینمای کشور کلمبیا است.
امسال رخساره قائم‌مقامی مستندساز ایرانی یکی از سه داور بخش لبو است و مصطفی گندمکار با فیلم کوتاه آلان در بخش مسابقه‌ بین‌الملل از ایران حضور دارد.
فیلم‌ها به صورت بخش‌های مشخصی گروه‌بندی شده‌اند و در هر گروه حدود ۵ تا ۶ فیلم، در سانس‌های دو ساعته نمایش دارند. از جمله طبقه‌بندی‌ها سینمای کودک، کمدی سیاه، سینمای آفریقا، فیلم‌های دانشجویی، فیلم‌های 3D و غیره است. سانس‌ها سر ساعت شروع می‌شوند و سر ساعت تمام می‌شوند. صف‌ها دور و درازند و برای ورود به سالن‌ها باید حداقل‌ نیم ساعت زودتر به سمت صف‌ها رفت وگرنه جایی برای آدم باقی نمی‌ماند.
از بخش‌های جذاب جشنواره نمایش چند سانس فیلم‌ داخل استخر است. برای تماشای هر فیلم، تماشاگران‌ها، داخل تیوب بادی دراز می‌کشند و داخل استخر فیلم می‌بینند.
کیفیت تصویر و صدا در سالن‌های نمایش فیلم‌ها بسیار حسرت برانگیز است. تصویر و صدای شفاف، آن هم برای فیلم کوتاه. چیزی که در ایران شبیه به خواب است!
همیشه وقتی ایرانی‌ها از سفرهای جشنواره‌ای شان خیلی تعریف می‌کردند، ناراحت می‌شدم که چرا برای ما این قدر «مرغ همسایه غاز است»؛ ولی در این یک مورد من هم دچار این سندرم شده‌ام و به قول فرانسوی‌ها «بله، چمن خانه‌ همسایه سبزتر است!»
در برخی سالن نمایش‎های ما، گویی غبار خیابان‌های تهران وارد سالن سینما شده و تصویر را پوشانده است. رنگ‌ها تیره و تارند و صداها نارسا. انگار سینماهای‌مان مثل خودمان غبارخورده و ناتوان شده‌اند. ولی در این جشنواره طراوت و شوق بالایی دیده می‌شود. این خصوصیات بیش از همه به چشم می‌آیند، چون ارزش سینمای کوتاه که گاه بسیار بی‌ارزش شمرده می‌شود را بالا می‌برد.
در این میان با مدیری از جشنواره‌های الف فیلم کوتاه ملاقاتی داشتم که گپ و گفت کوتاهی هم داشتیم. گفت امسال از ایران فیلمی در جشنواره‌شان نیست. وقتی با تعجب من مواجه شد گفت درست است که سینمای ایران رشد زیادی داشته ولی هنوز جا برای پیشرفت دارد و جز امسال، در دوران اخیر فیلم شگفت انگیز کم از ایران دیده است. نوگرایی باید در سینما دمیده شود. بعد کارتش را به من داد که روی آن تاریخ جشنواره‌‌ شان تا ٣ سال آینده‌ را دقیق نوشته بود. خندیدم و گفتم: نظم‌تان با ما ایرانی‌ها خیلی فرق دارد که گفت همه نباید مثل هم باشیم ولی همین ریزه‌کاری‌ها باعث می‌شود که جشنواره‌ها درجه‌بندی شوند. اگر جشنواره‌ فیلم کوتاه «کلرمون‌فران» درجه الف و مهم‌ترین در دنیاست هم بی‌جهت نیست. این‌که در شهری کم‌ظرفیت و کوچک (هرچند که از شهرهای مهم دانشجویی کشور است)، بلیت برای بازنشستگان سانس‌های ۱۳ و ۱۵ مجانی باشد، این‌که بچه‌های کوچک را از مدرسه و مهدکودک به سینما بیاورند، این‌که فضای نمایش فیلم برای حتی کارتن‌خواب‌ها هم آزاد باشد و بلیت‌ها با قیمتی بسیار پایین فروخته شوند و همه چیز با نظم و ترتیب و سر ساعت باشد، جشنواره‌ای را چنین دینامیک می‌کند.
اگر اینجا هم بیشتر تمرکز روی حاشیه‌سازی بود و بیشتر وقت‌شان را صرف برای هم زدن و غرزدن و ایرادگیری می‌کردند داستان این نبود. مدیر جشنواره را که دیدم، شوخی‌جدی به او گفتم: چرا فقط از ایران یک فیلم گرفتید که در جواب گفت:‌ ما برنامه‌ریزی می‌کنیم و نه ارزش‌گذاری. فیلم‌سازهای جوان اگر فیلم‌شان در جایی قبول نمی‌شود نباید فکر کنند که کیفیت آن پایین بوده. امسال از ایران ۹۰ فیلم ثبت نام شده و ما کلا ۷۲ فیلم در بخش مسابقه پذیرفته‌ایم. باید بپذیریم که جا برای همه نیست. خندیدم و گفتم پس شاید سال دیگر بیشتر بگیرید؟ گفت حالا ایرانی‌ها سعی‌شان را بکنند که در این بخش بیشتر بشوند، همه چیز ممکن است.
در مراسم اختتامیه، به دلیل کوتاه بودن وقت، فقط کسانی که جایزه اصلی را گرفتند روی سن رفتند و باقی از داخل سالن برای حاضرین دست تکان می‌دادند!
البته و متاسفانه فیلم ایرانی جایزه‌ای دریافت نکرد، ولی مراسم اهدای جوایز بسیار ساده و شاد برگزار شد.
گذر به این جشنواره خاطره خوشی در ذهنم گذاشت. خاطره خوش «احترام به فیلم کوتاه و عواملش». از اینکه بارها شنیده‌ام: چه قدر کوتاه می‌سازی بس است! یا چه قدر مشق می‌نویسی بس است! و یا فیلم کوتاه که چی؟ بس است! داشتم خسته‌ می‌شدم.
آنقدر خسته که به فکر ساخت فیلم بلند افتاده بودم. این جشنواره طعم خوش فیلم کوتاه سازی را دوباره برایم تازه کرد. اینکه می‌بینی این نوع فیلم هم خریدار و سرمایه گذار و جشنواره حسابی و تعداد بیشماری تماشاچی دارد؛ امیدبخش است. دیدن این تعداد فیلم خارق العاده و باکیفیت در این جشنواره، نه تنها از «مشق نوشتن» شرمنده‌ام نکرد؛ که باز دلم هوای ساخت فیلم کوتاهی دیگر کرد. این جشنواره امیدبخش بود، بی ادا و اصول، بی زرق و برق و خصوصا بی‌حاشیه!

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها