با یکدیگر صادق باشیم
سعید ذوالنوریان
نگین امینزاده را سالهاست میشناسم؛ کلاسهای گزارش نویسی و فیلمنامه نویسی دوره یکساله انجمن سینمای جوانان شیراز.از همان اولین تکالیف کلاسی میشد امروز را حدس زد. طرحها و داستانهایی که دغدغه های اجتماعی، درون مایه اصلی آنها بودند. فیلمنامه جای خالی از همان کلاس فیلمنامه نویسی بیرون آمد و نسخههایی که مدام تغییر میکرد و از نو نوشته میشد، به دستم میداد و گپ می زدیم. جایزه اول جشنواره بیشابور برای فیلمنامه جای خالی، عزم جزم خوبی بود برای ساختن اش که چنین هم شد. در یک فضای دوستانه به اتفاق دوستان شیرازی فیلم ساخته شد و جایزه اول بخش داستانی جشنواره منطقه ای سینمای جوان را از آن خود کرد. به بهانه دومین ساخته وی از من نترس با او به گفتوگو نشستم.
سعید ذوالنوریان: شما دو فیلم در کارنامه دارید: جای خالی و از من نترس. تفکر شما به عنوان فیلمنامهنویس از جهاتی شباهتهایی و از نظراتی تفاوتهایی مضمونی باهم دارد. در فیلم اول جای خالی با زنی مواجهایم که در زندگی خودش را در ساحتهای متفاوتی تصور میکند. از طرفی در فیلم دوم ما با هیچ تصوری مواجه نیستیم. زندگی پیچیده یک زوج را میبینیم که هرکدام سعی در پنهان کردن اتفاقات دارند.ایده فیلمها چگونه به ذهنت رسید و اینکه چه میشود که در گام دوم یک فاصله هایی میگیرید و شاید واقع گرایانه تر نگاه میکنید؟
نگین امین زاده: تایید میکنم فیلمها شباهتها و تفاوتهایی با هم دارند. یک جاهایی شاید از نظر تفکری خیلی به هم نزدیک باشند و یک جاهایی کلا با هم متفاوت باشند. در مورد شکل گیری ایده میشود گفت ایده هر دو فیلم از زندگی گرفته شده و شاید به این دلیل که خودم زن هستم از زندگی یک زن. بعضای از کسانی که فیلم را دیدهاند شنیدم که به این مسائل فکر میکنند یا برایشان اتفاق افتاده و این گواه آن است که چقدر به واقعیت نزدیک است. در دنیای امروز ما، پیرامون ما، شاید این گفته فروغ که چراغهای رابطه تاریکند، حقیقت داشته باشد و من از این رابطهها ایده گرفتهام.
در فیلم جای خالی من یک دغدغه داشتم که همیشه آدمها به این فکر می-کنند اگر در گذشته راه دیگهای را انتخاب کرده بودند چه اتفاقی میافتاد. پاسخی قطعی وجود ندارد اما این سوالیست که در ذهن همه وجود دارد. شاید با ساختن جای خالی با یک تفکر اگزیستانسیالیستی میخواستم خیال خودم را راحت کنم و دیگر حسرت آن راههایی را که نرفتم نخورم.
و ایده باز من نترس از واقعیت زندگی پیرامون گرفته شده. آدمهایی بیصداقت که در کنار هم زندگی میکنند و مسائل ساده را هم از هم مخفی نگه میدارند بدون اینکه به پی آمدهای آن فکر کنند و یا خود را جای طرف مقابل قرار بدهند.
شاید بتوانیم به این فیلم به شیوه آموزشی نگاه کنیم. میگوید ترسهایمان را کنار بگذاریم و با یکدیگر صادق باشیم. شاید در زندگی شخصیتهای فیلم، در این دو سه روزی که کنار هم نبودند،در حقیقت اتفاقی نیفتاده باشد و فقط دروغ و پنهانکاری باعث این تصور شده باشد که کاراکترها به ورطه خطا افتادهاند.
سعید ذوالنوریان: عالم جای خالی،عالم تصور است.یک زن در رویاهایش شرایط متفاوتی از زندگی را برای خودش تصور میکند. اما در از من نترس فیلمساز دست به تصویرگری تصور میزند و واکنش تصور را نمایش داده است. انگار قهرمانهای ما اکنون به چیزایی که در گذشته فکر میکردند،عمل میکنند. هر چند فیلم شما را نیست و ما در واقع متوجه نمیشویم تا چه اندازه پیش رفتهاند. اما دست زن و مرد هر دو رو میشود. در واقع شباهت اینجاست که فیلم دوم شما، اندیشه شما در فیلم اول را کاملتر میکند. اما تفاوت در کجاست؟
نگین امین زاده: ریشه ایدئولوژی مشترک است، تفاوت در نوع نگاه است. در فیلم جای خالی ذهنیت کاراکتر را به گونه ای رئالیستی به تصویر کشیدم. در فیلم از من نترس رویکرد رئالیستیتر و نگاه متفاوت شد. این مساله که لایههای ذهنیت کاراکترها واقعیتر نمایش داده شده، شاید برای من گامی به جلو بود. نگاه کلیتر و انسانیتر شد و دیگر با زن و مرد مواجه نیستیم با جایگاه انسان در زندگی مشترک مواجهایم. البته قصهها و شخصیتها متفاوت است و تنها مقوله مشترک این میان، ذهنیت فیلمساز است. تفاوت شاید این باشد که در فیلم اول از دریچه دید زن به مخیله نفوذ کردیم. اما فیلم از من نترس نه طرف زن را گرفته و نه مرد را و در یک ساحت یکسان به این مقوله نگاه شده است.
سعید ذوالنوریان: بحث به مقوله زن و مرد کشیده شد. شما یک کارگردان زن هستید. به عنوان یک فیلمساز آشنا با شرایط واقفم که فیلمسازی برای یک زن شاید چند پله سختتر از فیلمسازی برای یک مرد باشد. به هر حال هدایت یک گروه سنگین، هماهنگ کردن اینها باهم و رسیدن به میزانسن، کار چندان راحتی نیست. شما به عنوان کسی که دو فیلم موفق ساخته، آیا موافقید که فیلمسازی برای خانمها کاری مشکل است؟
نگین امین زاده: فیلمسازی در کل جزو کارهای دشوار است حتی برای آقایان. اما همین مساله که تعداد فیلمسازهای زن نسبت به آقایان خیلی کمتر است. در شیراز به تعداد انگشتهای یک دست هم نمیرسد، ثابت میکند که شاید برای خانمها مشکلتر باشد یا بسترش کمتر فراهم باشد یا اجتماع کمتر بپذیرد. مصائبی که فیلمسازی دارد به انگیزهای بالایی نیاز است که بتوان ادامه داد. جدا از دشواری کار، شاید خانمها در نتیجه تحمیل یک سری مسائل توسط اجتماع، انگیزه کمتری برای فیلمسازی داشته باشند یا اصولا به این مساله کمتر فکر کنند. چیزی که به من کمک کرد با مصائب ساخت فیلم کوتاه کنار بیام، از معماری نشات میگیرد. از دید عرف ساختمان سازی هم کار مردانهایست. من ده سال زندگیم را معمار بودم و معتقد هستم که این قبیل کارها چیزی نیست که یک زن نتواند از پس آن برآید. در معماری هم گرایش من، برخلاف اکثریت معماران زن به دکوراسیون داخلی نبود، بلکه به طراحی پلان، خلق فضا و یک کلام، به دام انداختن فضا گرایش دارم. فکر میکنم این تجربه معماری و فضاسازی در فیلمسازی به من کمک کرده است. نه تنها در تجسم فضا، بلکه در همین دشواری کار در اجرایی کردن پروژه¬ها. کلا شاهراه ذهنیت به عینیت و خلق یک فضا و شباهتهایی که این دو هنر- صنعت نسبت به هم دارند من را از معماری به سینما کشاند.
سعید ذوالنوریان: اعتقاد شخصیم این هست که بخشی از موفقیت دو فیلم شما مرهون فیلمنامه است. در واقع انگار ادبیات و پی رنگ داستانی را خوب میشناسید. واقفید کجا نیاز به سیلی زدن به مخاطب داریم،یا اینکه کجا بهتره کمی ریتم قصه کندتر شود. فارغ از چیزی که در میزانسن و تدوین اتفاق میافتد بیشتر نگاهم روی شاکله داستانی هست. ارتباط تان با ادبیات چطور است؟ این مساله ذاتیست یا این که نه اکتسابی؟
نگین امین زاده: جدا از آموزشها و مطالعات با محوریت فیلمنامه نویسی، مهمترین مسالهای که به من و شاید بهتره بگویم به ناخودآگاه من کمک کرد، داستان را بشناسم، خواندن کتاب بود. برای مثال، هشت ساله بودم که مسخ کافکا را یواشکی خواندم چون فکر میکردم کار اشتباهی میکنم. اون زمان دریافت درستی از رمان نداشتم. در سنین مختلف آن کتاب را خوندم و هر بار برداشتها و تصویرها کاملتر میشد و هر بار با دریافتم از اولین باری که این کتاب را خوندم مقایسه میکردم.
سعید ذوالنوریان: در مورد جسارت و جراتتان بگویید نه از ساحت فیلمسازی که از ساحت مضمونی. شما دو فیلم دارید، جای خالی و از من نترس. هر دو فیلم به نظر من لبه تیغ هستند. هم جایگاهی از زندگی زوج را دارید نقادانه مطرح میکنید هم یک حقیقت از پیچشهای زندگی را بازنمایی میکنید. فکر میکنم کمتر زوجی در دنیا باشد که این حالات برایشان اتفاق نیفتاده باشد. در فیلم اول مدام به این فکر کنیم که اگر جایگاهمان عوض میشد چه اتفاقی برایمان میافتاد. و یا در فیلم دوم ما مواجهایم با دروغها. دروغهایی که اسم فیلم نقدش میکند. وقتی میگوید از من نترس یعنی اینکه حقیقت را بگو، مطرحش کن. در انتهای فیلم به این میرسیم که هر دو مجبور میشوند حقیقت را بگویند. حقیقتی که به شکل الاکلنگ در آمده. ما اطمینان نداریم که حقیقت چیست. به نظر من جرات می¬خواهد رفتن سراغ این چنین مضمونی، بازنماییاش و اینکه برچسب نخورید و مغضوب واقع نشوید. از جرات بگوید و اینکه سوپاپ اطمینانش را چطور در میآورید در قصه؟
نگین امین زاده: سوپاپ اطمینانی وجود ندارد. هر دو فیلم جسورانه هستند به این دلیل که فیلمساز به لحاظ کاراکتری جسور است و جسارت آن را دارد که لبه تیغ راه برود. حتی اگر ضربه بخورد که کم هم ضربه نخوردم در هر دو فیلم. شاید اگر اینقدر لبه تیغ نبودند بیشتر دیده میشدند. من فکر میکنم اینها وضعیت جامعه هستند و من به عنوان فیلمساز وظیفه دارم این واقعیتها را نشان بدهم نه اینکه آن را پنهان کنم. همان طوری که از من نترس از زوجها میخواهد ترسهایشان را کنار بگذارند و حقیقت را بگویند، من فیلمساز نیز نباید به دروغ بگویم که آدمها به هم دروغ نمیگویند. به دروغ بگویم که آدمها خطا نمیکنند. به دروغ بگویم که آدمها به خط قرمزها فکر نمیکنند یا تخیل نمیکنند. فکر میکنم این جسارت از این واقعیت ریشه میگیرد و من بایستی این جسارت را داشته باشم که واقعیت را بازگو کنم، هرچقدر تلخ. به خاطر تلخی و زشتی حقیقت نباید آنرا پنهان کنیم همان طور که کاراکتر بابک از من نترس از لیلی میخواهد که ترس را کنار بگذارد و صادق باشد و جرات بازگو کردن کاری را که انجام داده، داشته باشد. نباید ترسید بایستی به فکر راه حل بود. چیزی که برای من بعد از اکران فیلم در جشنواره جالب بود این بود که مخاطبینی که از سالن که بیرون میآمدند، آرزو میکردند که ای کاش همسرشان هم این فیلم را دیده بود. و این نشان میدهد که ما چقدر قدر در زندگیمان احتیاج داریم که با یکدیگر صادق باشیم. و نکته قابل توجه اینجاست که بعد از ساخت هر فیلم، توانستم جنبهای پنهان از خودم را بشناسم و به نوعی خودشناسی برسم، این مسلهای وحشتناکی است اما برای من اتفاق افتاد.
یک دیدگاه بگذارید