گفت‌وگوی محسن‌نبوی با تهمینه بهرام‌علیان درباره «پیش از طلوع»

قصه رهایم نمی‌کرد

محسن نبوی
تهمینه بهرام علیان فارغ التحصیل کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی‌ست که از روزنامه نگاری به سمت سینما آمده است. مستندهای «رئیس جمهور خیابان سیزدهم» و «سه تاره» بعلاوه یک مستند صنعتی و سه فیلم کوتاه تجربی در کارگاه کیارستمی از ساخته های اوست. «پیش از طلوع» اولین فیلم کوتاه داستانی او مبتنی بر فیلمنامه است که از حضور چند بازیگر حرفه ای سینما، تئاتر و تلویزیون بهره می‌برد.

ایده فیلم کوتاه «پیش از طلوع» چطور به ذهنتان رسید؟ چگونه به این فرمی که دیدیم رسید؟ درباره اسم فیلم هم توضیحی بدهید.
این فیلم برداشتی آزاد است از یک داستان کوتاه ایرلندی به نام «بازی تلفنی» نوشته ویلیام ترور که قبل از ساخت فیلم خوانده بودم. همان موقع قصه جذبم کرد و مرا به فکر اقتباس انداخت. مدتی گذشت و متوجه شدم که هنوز هم قصه و دغدغه شخصیت فیلم با من همراه است و رهایم نمی‌کند. بنابراین مطمئن شدم که باید آن را بسازم.
به لحاظ فرمی دوست داشتم فضای سینمای اجتماعی که به فیلم بلند نزدیک است را تجربه کنم. بنابراین از فرم‌های متفاوت و تجربی استفاده نکردم و ترجیح دادم که یک قصه روان و یک خطی تعریف کنم. در همین راستا برای نیمه اول فیلم که تنها به معرفی فضا، شخصیت‌ها و روابط‌شان می‌پردازد از دوربین ثابت و میزانسن‌های ایستاتر استفاده کردم و برای نیمه بحرانی فیلم و در جهت نمود بیشتر بحران، دوربین روی دست به کار بردم.
جدای از اینکه عنوان «پیش از طلوع» مربوط به یک فیلم خارجی است که بسیار دوست دارم، به نظرم به فضای قصه می‌خورد و اینکه تمام وقایع پیش از طلوع رخ می‌دهد و با طلوع خورشید روزی آغاز می‌شود که شخصیت اصلی فیلم باید برای زندگیش تصمیمی بگیرد.
چرا اقتباس را برای اولین تجربه جدی انتخاب کردید؟
دلیل خاصی نداشت. در واقع ابتدا داستان «بازی تلفنی» ویلیام ترور مرا بسیار جذب کرد و بعد احساس کردم کاملا پتانسیل تصویری شدن دارد. اما به طور کلی از اقتباس کردن در کار کوتاه دفاع می‌کنم چون بسیاری از فیلم‌های کوتاه از ضعف فیلمنامه رنج می‌برند. بنابراین اگر بتوانیم از یک کار خوب اقتباس کنیم پایه‌های فیلم را روی شانه‌های یک نویسنده و داستان محکم بنا کرده‌ایم.
فیلم تا حد زیادی متکی به شخصیت داستان را روایت می‌کند. در این قالب کوتاه چه از نظر زمانی و چه از نظر تکنیکی که تفاوت‌های زیادی با فیلم‌ها بلند دارد چه المان‌هایی را برای شخصیت‌ها در نظر گرفتید؟
از آنجا که نزدیک شدن به فضای فیلم بلند یکی از دغدغه‌هایم بود؛ بنابراین برخلاف اغلب فیلم‌های کوتاه بدون تمرکز بر روی فرم تجربی خاصی، سعی کردم تا جایی که محدودیت‌هایم اجازه می‌دهد روی شخصیت‌ها، قصه و روند فیلمنامه کار کنم. البته شخصیت‌ها در ابتدا معرفی می‌شوند؛ اما وجوه بیشتر هر شخصیت از نیمه دوم فیلم و پس از واقعه خودش را بروز می‌دهد. برای هر شخصیت یک شناسنامه، دغدغه و انگیزه مشخص کردم و چون زمان زیادی نداشتم سعی کردم دیالوگ‌ها و نکات کلیدی که آشکارکننده هر شخصیت است را به کار ببرم. شاید به همین جهت فیلم به لحاظ فرم و روایت به سینمای بلند نزدیک‌تر است.
بازیگران را با توجه به آنچه گفتید چطور انتخاب کردید؟
سه نفر از بازیگرها (محسن نبوی، بهاره ریاحی و سارا بهرامی) پیش از این در دانشگاه و دوره‌های تئاتر با خودم هم دوره بودند و به لحاظ حسی به آنها بسیار نزدیک بودم و از جنس بازی، درک و نگاهشان به بازیگری آگاه بودم. بازی امیر جدیدی را در فیلم آفریقا هومن سیدی دیده بودم و احساس کردم از پس نقش بر می‌آید. نوید محمد زاده هم که یکی از بازیگران خوب تئاتر و سینما است و از آنجا که بازی بیرونی دارد به نقش آرش که شخصیت شلوغ و برون ریزی دارد، بسیار نزدیک بود.
چرا همین بستر را که خیلی جا داشت به صورت بلندتر ساخته شود، بلند نساختید و طرح دیگری را برای فیلم کوتاهتان انتخاب نکردید که تجربه گرایی بیشتری داشته باشد؟
همانطور که گفتم برخلاف فیلم‌های کوتاه به دنبال تجربه در فرم و روایت نبودم و دوست داشتم در اشلی کوچک تجربه‌ای از جنس فیلم بلند را داشته باشم.
جدای از اینکه بلند کردن این قصه مستلزم تغییر در پایان واقعه بود که من دوست نداشتم. در واقع یکی از دلایلی که این قصه مرا جذب کرد این بود که همه چیز تا مرحله یک فاجعه پیش می‌رود ولی به قول معروف به خیر می‌گذرد و تنها چیزی که در ذهن مخاطب رسوب می‌کند واکنش شخصیت‌ها در قبال واقعه است و یک جور شناخت بیشتر از هر شخصیت حاصل می‌شود.
برای ساخت با چه مشکلاتی روبرو شدید؟
مثل همه بچه‌های فیلم کوتاه که تهیه کننده‌ای برای فیلم ندارند، مساله مالی بزرگترین دغدغه‌ام بود. در واقع کار کوتاه بدون تهیه کننده یا اسپانسر یک جور ریسک کردن است. به هر حال فیلمساز نمی‌تواند خودش را به فیلم سنجاق کند و برای هر کمبودی که ناشی از مسائل مالی است برای مخاطب توضیح بدهد و مخاطب، اثر را بدون در نظر گرفتن حواشی قضاوت می‌کند.
اگر بخواهم یکی از مهمترین چالش‌های ساخت را نام ببرم، باید به لوکیشن کوچکی که در اختیار داشتم اشاره کنم که به لحاظ فضا، قدرت مانور و انتخاب میزانسن و دکوپاژ متفاوت را از من می‌گرفت.
شاید دو نقدی که درباره فیلمنامه شما می‌توان عنوان کرد اول اینست که فیلمنامه با این ساختار و این تعدد کاراکترها تا حدودی از تعاریف آکادمیک فیلمنامه کوتاه فاصله گرفته که کار را در این قالب سخت کرده است و نکته دوم در فیلمنامه نبود عنصر ضربه پایانی است، آیا این نقدها را قبول دارید؟
پیش از ساخت و در مرحله نگارش فیلمنامه می‌دانستم که روند فیلمنامه به سمت و سوی کار کوتاه پیش نمی‌رود و همانطور که در سوالات قبل هم اشاره کردم شخصیت پردازی و پرداخت داستانی با مولفه‌های بلند را بسیار دوست داشتم و از آنجا که این قصه کاملا واجد این ویژگی‌ها بود این داستان را انتخاب کردم. یعنی کاملا به این مساله واقف بودم که دارم از تعاریف آکادمیک فیلم کوتاه عدول می‌کنم. اما در مورد نبود ضربه پایانی با شما موافق نیستم. فیلم با طرح یک سوال تمام می‌شود و همین پرسش مانند همان ضربه پایانی است. شاید به ظاهر شوک لحظه‌ای ایجاد نکند ولی به نظرم کاملا در ذهن باقی می‌ماند. پرسشی که نشان از سایه سنگین تردید در دل زن قصه دارد و داستان هم با همین تردید تمام می‌شود.
پس از ساخت این فیلم کار جدیدی هم انجام داده‌اید؟
بله یک مستند در مورد سینماهای لاله زار ساختم که در مرحله صداگذاری است و یک فیلم کوتاه دیگر که در مرحله تدوین است.
آیا فیلم کوتاه بعدی‌تان هم در حال و هوای «پیش از طلوع» ساخته شده است؟
نه.فیلم جدیدم هیچ شباهتی به کار قبلی ندارد. یعنی برخلاف کار قبل در فضای باز و خارجی ساخته شده و روایت ذهنی یک فرد است.
آیا در این کار هم یک قصه خطی را روایت کردید؟
خیر. این کار هم به لحاظ فرمی از کار قبلی متفاوت است و هم شاید بتوان گفت به نوعی روایت پریشان یک ذهن است.

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها