آگاهی بخشی به دانش آموزان
فاطمه اکبری
شیلنگ ماجرای پسرکی است که توان گفتار ندارد و معلم که خود دچار مشکلات و عقده هاییست سعی میکند از طریق تنبیه بدنی او را به حرف بیاورد. اگر چه این روزها معلمها از چنین روشهایی در آموزش و پرورش به ندرت بهره میگیرند؛ اما به گفته کارگردان هنوز هم سیستم آموزشی دچار چنین مشکلاتی است.
فیلمنامه چطور شکل گرفت؟
فیلمنامه مبتنی بر یک داستان واقعی است که در حدود سالهای هفتاد اتفاق افتاده است و داستان طبق آن شکل گرفت. وقتی فیلمنامه را به بعضی از دوستانم دادم آنها معتقد بودند که این فضا متعلق به دهه 60 است و این در حالی است که من اطلاع دقیق دارم که هنوز هم در خیلی از شهرها تنبیه به این شکل وجود دارد.
خیلی دوست داشتم آن دانش آموزی که تنبیه میشود یک چیز بزرگتری به معلم یاد بدهد، ما تنبیه را در فیلمهایی که راجع به مدرسه ساخته شده زیاد دیدم ولی در این داستان من نمیخواستم که دانش آموز صرفا یک شخصیت منفعلی باشد که مورد تنبیه قرار میگیرد، چون عقیده من این است که یک بخش بزرگی از آموزش و پرورش، دانش آموزان هستند و اینکه صرفا معلمها را مورد تشویق و تمجید قرار بدهیم، صحیح نیست و آگاهی دادن به دانش آموزان از دغدغههای جدی من در این فیلم بود.
یک مقدار مرز بین واقعیت و رویا در فیلم مشخص نبود من هر لحظه منتظر بودم تا کودک از خواب بیدار شود و واقعیت چیز دیگری باشد!
خودم هم این فضا را تجربه کردم و در ایجاد آن تاکید زیادی داشتم، در فیلم مردی که فکر میکرد دقیقا عکس این ماجرا اتفاق میافتد و مخاطب فکر میکند که داستان واقعی است در صورتی که در انتها به غیر واقعی بودن آن پی میبرد، این ابهام یکی از علاقه مندیهای من است.
در این فضای جدی و تلخ چرا شخصیت معلم یک وجه طنز داشت؟
در واقع هدف من از طنز شخصیت این بود که به مخاطب نشان دهم حرفهای معلم واقعی نیست و بچهها که نمادی از خود ما هم هستند، عادت کردند تا معلم را تشویق به ادامه کنند. سخنرانی معلم نمونهای از حرفهایی بود که ما بدون آمار و آگاهی دقیق هر روز در جامعه میشنویم و اغلب باورشان میکنیم.
بازی گرفتن از 50 کودک چه مشکلاتی دارد؟
خوشبختانه بازیگر اصلی فیلم شغل اصلیشان معلمی است. ما بچهها را دور هم جمع کردیم و سعی کردیم با یک توضیح مختصر وجود دوربین را برای آنها کم اهمیت کنیم و دقیقا فضای مدرسه را بازسازی کردیم به گونهای که دیگر برای ورود و خروجشان هم اجازه میگرفتند و بعد از گذشت یکی دو روز تصویربرداری همراه ما شده بودند و گاهی پیشنهاداتی هم داشتند و در کار مشارکت میکردند.
تدوین یکی از ویژگیهای مثبت فیلم شماست به عنوان کارگردان چقدر در تدوین سهیم بودید؟
تدوینگر ما به فضا شناخت کامل داشت، من راشها را دادم و گفتم این هم قصه، حتی سر میز تدوین خیلی حاضر نمیشدم. ایشان واقعا اپراتوری نکردند و نگاه مثبت و ویژهای به فیلم داشتند. از نتیجه کار راضی هستید؟
من نمیخواهم بگویم که شاهکار خلق کردم، دغدغهام آموزش و دادن آگاهی به کودکان بود ولی قطعا اگر منبع مالی بهتری داشتم کار بهتری انجام میشد. متاسفانه یک اتفاق فراگیری در حال رخ دادن است که فیلمسازها را به سمتی میبرد که بدون توجه به فیلمنامه و قصه فیلم خوب بسازند، فیلمها ساختارهای خوبی دارند، اما فیلمنامهها بیمنطق هستند که امیدوارم فراگیر نشود.
یک دیدگاه بگذارید