به خاطر یک فیلم بلند ...
مریم عربی
فیلم کوتاه شبی که زمین از حرکت ایستاد آخرین لحظات زندگی خانوادهای را روایت میکند که در فضایی شاعرانه، پایان حیات زمین را انتظار میکشند. فیلمساز تلاش کرده است تا در این فیلم با استفاده از عوامل حرفهای و جلوههای ویژه رایانهای، فضایی متفاوت را در سینمای کوتاه تجربه کند.
چطور شد که فکر ساخت یک فیلم کوتاه آخرالزمانی افتادید؟
در نگارش این فیلمنامه به دو مساله توجه ویژهای داشتم. مساله اول این که فیلم اول من ماه عسل بسیار متکی به فیلمنامه بود و قصه، نوع روایت و دیالوگها فیلم را پیش میبرد، نه میزانسن و تکنیک کار. بنابراین برای کار جدیدم به دنبال فیلمنامهای بودم که فضای کافی را به من بدهد تا بتوانم در آن کارگردانی بهتر و بیشتر و میزانسن همخوان با اثر را لحاظ کنم. فیلمنامه شبی که ... این امکان را به من میداد. گذشته از این، دوست داشتم تجربه اکران فیلمی را داشته باشم که با این مدل از ابزارهای تکنیکال کار شده باشد. ایده اولیه فیلم در جریان یک سفر شکل گرفت. صبح زود در ساحل قدم میزدم و خانواده سهنفرهای را دیدم که فضای بسیار گرمی میان آنها حاکم بود. اتفاقا در همان ایام، اخباری درباره وقوع سونامی و کشته شدن تعداد زیادی از افراد در رسانهها پخش میشد. بنابراین به این فکر افتادم که این فضای گرم چقدر میتواند شکننده باشد. ایده اولیه فیلم به همین ترتیب شکل گرفت.
به نظر میرسید که از فیلم ملانکولیا ساخته فون تریر هم الهام گرفته باشید؟
اگر بگویم الهام نگرفته بودم، دروغ است. سکانس پایانی این فیلم تاثیر زیادی بر این فیلم داشت. با این حال، ملانکولیا فیلم شخصیتمحوری است و بر خلاف فیلمهای آخرالزمانی متکی به جلوههای ویژه نیست.
میشود گفت که فیلم شما هم تا حد زیادی به شخصیتها به ویژه شخصیت مادر پرداخته و سعی کرده تا با استفاده از نریشن، حال و هوای شخصیتها را منتقل کند؟
بله؛ من هم مثل کارگردان ملانکولیا تلاش کرده بودم که به حال و هوای شخصیتها بپردازم. خاصیت فیلمهای خوب دنیا این است که میتوان از آنها ایدههای جذاب گرفت.
فکر میکنید فیلم کوتاه ظرفیت پرداختن به مضامینی چون مضامین آخرالزمانی را دارد؟
فیلمهای کوتاه خارجی گستره وسیعی از مضامین را دربرمیگیرند؛ اما در ایران چه در سینمای بلند و چه سینمای کوتاه ما به تب و حال و هوای حاکم بر ایام وابسته هستیم. به عنوان مثال، تاثیر سینمای اصغر فرهادی در سینمای کوتاه سالهای اخیر کاملا مشهود است و اکثر فیلمهای ما فرهادیوار شدهاند. زمانی نیز تب سینمای عباس کیارستمی و بهمن قبادی سینمای ایران را فراگرفته بود. این یک آفت است که در سینمای کوتاه و بلند ایران افتاده است. فیلم کوتاه امکان تمرین فضاها و ژانرهای مختلف را به فیلمساز میدهد و میتوان از طریق این رسانه به فضاهایی پرداخت که کمتر به آن بها داده شده است. به نظر من، فیلم کوتاه ظرفیت لازم برای پرداختن به همه ژانرهای سینمایی را دارد و بهتر است که فیلمسازان از همه این ظرفیتها استفاده کنند.
یکی از نکات بارز فیلم شما نورپردازی پرکنتراست و متناسب با سوژه بود که نشان میداد شما بر خلاف تعداد زیادی از همکارانتان در حوزه فیلم کوتاه، برای نورپردازی فیلمتان برنامههای خاصی داشتید. این برنامهها چه هدفی را دنبال میکرد؟
هم در این فیلم و هم فیلم قبلی من قابهای سینمایی و شکیل دیده میشود و این مساله به نوعی معرف سلیقه بصری من است؛ چرا که دو فیلم با دو فیلمبردار مختلف گرفته شده است. در سینمای ایران ما تا حد زیادی به سمت عادیسازی حرکت کردهایم. این عادیسازی باعث شده که ما عملا چیزی به نام فیلم سینمایی نداشته باشیم. فرقی نمیکند که بسیاری از فیلمهایی که در حال حاضر اکران میشود را در لپتاپ 15 اینچی ببینیم یا روی پرده سینما؛ شاید حتی ارج و قرب برخی از فیلمها در لپتاپ بهتر باشد. من دوست داشتم که در این فیلم پرداخت سینماییتری را تجربه کنم و قرار بود این فیلم یک فیلم تصویرساز باشد. انتخاب نورهای پرکنتراست هم حرکتی در این راستا بود.
چطور شد که تصمیم گرفتید به جای استفاده از موسیقیهای انتخابی، از موسیقی اریجینال استفاده کنید؟
بسیاری از فیلمهای کوتاه و مستند ایرانی به خاطر استفاده از موسیقیهای انتخابی دچار مشکل کپیرایت میشوند. این انتخاب موسیقی هم اغلب به واسطه سلیقه فیلمساز و همخوانی با جنس فیلم انجام نمیشود و فقط موسیقیهای خوب از فیلمهای مطرح مورد استفاده قرار میگیرند؛ موسیقیهایی که برای اهداف دیگری ساخته شدهاند. این انتخابهای نادرست، حس صحنه را به هم میریزد. بیننده ممکن است با شنیدن این موسیقی به یاد یک فیلم یا نت ویژه بیفتد و چیدمان صحنه به هم بخورد. من دوست داشتم موسیقی فیلم با حال و هوای آن همخوانی داشته باشد و بنابراین از یک موزیسین خواستم تا برای فیلم موسیقی بسازد.
ساخت جلوههای ویژه و موسیقی فیلم باید هزینه زیادی را به شما تحمیل کرده باشد؟
من تجربه روزنامهنگاری حوزه سینما و دستیاری دارم و رابطهام با بسیاری از عوامل فیلم به قبل از دوران ساخت فیلم کوتاه برمیگردد. شاید همان شرایطی که در فیلمهای کوتاه دانشجویی وجود دارد، در این فیلم هم لحاظ شده باشد؛ با این تفاوت که دوستان من کمی در این حرفه نامآشناتر بودهاند. من برای این فیلم حدود 2میلیون تومان هزینه کردم که اصلا بودجه عجیب و غریبی نیست.
شما روی فیلمهای کوتاهتان حساسیتهای ویژهای دارید و سینمای بلند را الگوی کار خود قرار میدهید. آیا فیلم کوتاه قرار است برای شما پلهای به سوی ساخت فیلمهای بلند باشد؟
در این که فیلم کوتاه یک رسانه مجزاست و زیباییشناسی خاص خود را دارد، هیچ شکی نیست. امروز این حوزه مانند یک علم در دانشگاهها تدریس میشود و بیش از 2هزار جشنواره در دنیا به بررسی فیلم کوتاه میپردازد. همه این موارد نشان از اهمیت ویژه این رسانه دارد. اما برای شخص من، روزنامهنگاری، دستیاری و ساخت فیلم کوتاه، تجربهای است برای ساخت فیلم بلند. خیلی از کسانی که دو فیلم من را دیدهاند، معتقدند که انگار بخشی از یک فیلم بلند را تماشا کردهاند. همیشه در سینمای کوتاه به سراغ ایدههایی رفتهام که تجربیات من را در زمینه میزانسن بیشتر کند. با این حال، میدانم که فیلم کوتاه یک حوزه مستقل است و به صورت مستقل از فیلم بلند ارزیابی میشود.
حرف آخر؟
باید از دوستانم تشکر ویژه داشته باشم که در دو فیلم اخیرم به من کمک کردند؛ پیمان شادمانفر، علیرضا برازنده، بابک اردلان، مشکین مهرگان، امیرحسین حداد، بهزاد عبدی، علیرضا علویان و تکتک دوستانی که من را همراهی کردند.
یک دیدگاه بگذارید