گفت‌وگو با محمود رحمانی کارگردان «ملف گند»

فیلمسازی در زادبوم

مریم عربی
فیلم تجربی ملف گند روایتگر روزهای آغازین جنگ و بمباران‌های شهری از زبان مردی است که کودکی خود را در جنگ گم کرده است؛ فیلمی که با ساختاری متفاوت و به شکلی بی‌واسطه، از زاویه‌ای جدید به مقوله آسیب‌های ناشی از جنگ نگاه می‌کند.

چطور با شخصیت راوی فیلم آشنا شدید؟
ساخت این فیلم فقط و فقط به خاطر پیدا کردن این شخصیت خاص بود و اگر این شخصیت وجود نداشت، امکان ساخت این فیلم هم هرگز مهیا نمی‌شد. هرچند من هیچ وقت هیچ فیلمی را به خاطر شخصیتی نساخته‌ام، حتی فیلم‌های پرتره‌ام را؛ چرا که معتقدم خود شخصیت می‌تواند در بک گراند یک موضوع کلی قرار بگیرد. آشنایی من با محمد غدیرزاده به این شکل بود که به صورت اتفاقی او را در حال تعریف کردن یکی از قصه‌هایش برای همکارش دیدم. پشت در ایستادم و به او نگاه کردم؛ بعد از گذشت پانزده دقیقه احساس کردم که یکی از مهم‌ترین اتفاقات زندگی من در حال شکل گرفتن است. این طور بود که مقدمات ساخت فیلم را فراهم کردم.
چطور به این شخصیت نزدیک شدید؟
برای نزدیک شدن به این شخصیت شش ماه زمان صرف کردم. تلاش من بر این بود تا ارتباطی بسیار صمیمانه با او داشته باشم تا بتوانم نقاب را از چهره او بردارم و درونیات این شخصیت را به نمایش بگذارم؛ به شکلی که همان طور که خاطرات خود از دوران جنگ را برای دوستش تعریف می‌کرد، برای من هم حرف بزند. اما محمد نباید می‌دانست چیزی که ضبط می‌کنم قرار است نسخه نهایی کار باشد. در تمام این پروسه شش ماهه به او می‌گفتم که قرار است بر اساس داستان‌های او یک فیلم بسازم. در این مدت طوری به او نزدیک شدم که او مانند دوستان ده‌ساله خودش با من رفتار می‌کرد و حتی رفت و آمد خانوادگی هم با هم پیدا کردیم که همچنان هم ادامه دارد.
چطور شد که تصمیم گرفتید ساختار تک پلانه را برای فیلم انتخاب کنید؟
در پروسه شش ماهه آشنایی با محمد تا حد زیادی به ساختارهای متفاوت فکر کردم. در آن دوران فکر نمی‌کردم که ساختار تک پلانه را برای فیلم انتخاب کنم و فکر می‌کردم کار پانزده دقیقه‌ای می‌شود؛ اما بعد از فیلم‌برداری همه پیش‌بینی‌هایم و نتیجه مشورت‌هایم با مستندسازان دیگر را کنار گذاشتم؛ چرا که اتفاقاتی که در جریان کار افتاد، همه ما را غافلگیر کرد. هرچند به نوع روایت فکر کرده بودم، اما هرگز گمان نمی‌کردم که این فیلم به بلندترین پلان تاریخ سینمای ایران تبدیل شود. در ابتدا فکر می‌کردم شاید بهتر باشد تصاویری از خانه این فرد و عکس‌های دوران کودکی‌اش را به کار اضافه کنم؛ اما تدوینگر باخرد فیلم که همه فیلم‌های قبلی‌ام را تدوین کرده بود، من را مطمئن کرد که فیلم هیچ چیز اضافه‌ای نمی‌خواهد و حتی به برش هم نیاز ندارد. این فیلم به گفته یکی از منتقدان در واقع فیلمی مشترک میان کارگردان و موضوعش است و فیلم با همکاری کارگردان و سوژه پیش می‌رود. با این حال من فیلم را کمتر از آن خودم و بیشتر از آن محمد می‌دانم. حتی در زمان نمایش فیلم در نقاط مختلف دنیا همراه با تماشاگران با فیلم گریه کرده و آن را تشویق کردم؛ چرا که خود را صاحب فیلم نمی‌دانستم. به نظر من با وجود سوژه قدرتمندی مثل محمد، برای ساخت این فیلم به هوش بالایی نیاز نبود.
آیا کار را در چند برداشت و طی چند روز ضبط کردید یا فیلم با یک برداشت و در نتیجه یک جرقه ناگهانی ساخته شد؟
صادقانه بگویم، کار فقط در یک برداشت ضبط شد. من از همان ابتدا می‌دانستم فقط یک بار فرصت دارم تا این کار را انجام بدهم و اگر اشتباه کنم، ایده از بین می‌رود. ماحصل ساخت این فیلم و حضور موفق آن در جشنواره‌های خارجی من را به این نتیجه رساند که مستندسازان ما هرگز نباید بر اساس دو چیز فیلم بسازند؛ اول سلیقه داوران جشنواره‌ها و مستندسازان متعلق به نسل‌های پیشین که مستندسازی با ساختار تلویزیونی را دنبال می‌کنند و دوم حوصله مخاطب ایرانی. مستندسازان خارجی معتقدند که با 20 و 30 دقیقه نمی‌توان به اعماق یک سوژه مستند دست پیدا کرد و کوتاهی بیش از حد باعث عقیم ماندن سوژه می‌شود. من به عنوان کسی  این حرف می‌زنم که خودش این اشتباهات را مرتکب شده است. این فیلم چیزهای زیادی به من یاد داد و با کمک آن، تجربیات مهمی را از سر گذراندم.
این ساختارشکنی که شما در این فیلم انجام دادید، چه واکنش‌هایی را در میان فیلمسازان و منتقدین داخلی به همراه داشت؟
منتقدین معتقدند که فیلم نه ساختارشکنی، بلکه ساختارگریزی کرده است. فیلم چارچوب‌های موجود را نشکسته، بلکه بنای دیگری گذاشته است که در خدمت فیلم است؛ دوربینی که 360 درجه به اطرافش می‌چرخد و جز زندگی چیزی نمی‌بیند. متاسفانه باید بگویم که این فیلم در هیچ یک از جشنواره‌های ایرانی فرصت نمایش پیدا نکرد. در جشنواره سینما حقیقت این فیلم را فقط به عنوان یک مصاحبه یا راش در نظر گرفتند و آن را رد کردند. کسانی که در حال حاضر برای سینمای مستند ایران تصمیم می‌گیرند، دیدگاه‌های محدود و بسته‌ای دارند. این در حالی است که این فیلم با وجود شرکت در جشنواره‌های مختلف بین‌المللی و دریافت جایزه، همچنان در جشنواره‌های مختلف خارجی به نمایش درمی‌آید. من این حرف را به عنوان فیلمسازی می‌زنم که بابت فیلم‌های قبلی خود هشتاد جایزه برده و هیچ حب و بغض و کینه‌ای ندارد. پیچیده‌ترین و متفاوت‌ترین ساختارهای فیلمسازی را می‌توان از خود مردم گرفت؛ از محیط‌های ساده‌ای که مثل موسیقی در فضا جریان دارد و می‌تواند تبدیل به سینما شود. من به تعاریف واپس‌گرایی که از سینما ارایه می‌شود، اهمیتی نمی‌دهم. سینما دیدگاه فیلمساز است به جهان هستی که می‌تواند هر ساختاری را به خود بگیرد. برای من موضوع مهم نیست؛ شکل بیان موضوع مهم است؛ بدون این که دچار فرمالیست بشوم. من در زادبوم خودم فیلم می‌سازم؛ بدون این که کار قوم‌نگاری انجام بدهم. همیشه تلاش کرده‌ام تا با همان ظرفیت‌ها به ساختارهایی دست پیدا کنم که هم ساده و اصیل و تازه باشد و هم حس و حال فضا را منتقل کند.
چقدر به آینده سینمای مستند و تجربی در کشور امیدوارید؟
سینمای مستند خود زندگی است. ما باید برای حضور و ارایه به دنبال استانداردهای جهانی باشیم و الگوهای بهتری پیدا کنیم. سینمای تجربی باید جسارت داشته باشد و با گریز از ساختارهای مرسوم، زبان فیلم و شکل روایت آن را تغییر بدهد. در این صورت با توجه به پتانسیلی که در هم‌نسل‌های من وجود دارد، آینده‌ای خیره‌کننده در انتظار سینمای مستند و تجربی است.

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها