قصهای که مستند شد
مریم عربی
کوچ زودهنگام مستندی است درباره سرنوشت تراژیک خانوادهای از عشایر بختیاری؛ سرنوشتی که در نتیجه پایبندی به سنتی ناپسند، گریبانگیر این خانواده شده و نه تنها زندگی اعضای این خانواده، بلکه سرنوشت دو طایفه را زیر و رو کرده است.
چطور شد که به فکر ساخت مستندی درباره این دو طایفه بختیاری افتادید؟
ایده ساخت فیلم از دیدن بلوتوثی شروع شد که در میان مردم دست به دست میشد که در آن صحنه تیر خوردن داماد و دو نفر دیگر در مراسم عروسی توسط پدر عروس به نمایش درمیآمد. این بلوتوث که در سراسر ایران پخش شده بود، کنجکاوی مرا برانگیخت. این شد که پرسان پرسان این ماجرا را پیگیری کردم و تصمیم گرفتم آن را سوژه یک کار مستند قرار بدهم.
از کجای ماجرا به این دو طایفه پیوستید؟
من فیلمبرداری کار را از جایی شروع کردم که بزرگان طایفه در حال جمعآوری دیه بودند. به تصویر کشیدن این داستان، کار یک هفته و ده روز نبود و من در یک بازه زمانی حدودا دو ساله، سرنوشت این افراد را پیگیری میکردم. در طول این مدت مدام به آنها سر میزدم و در ماجرا سرک میکشیدم. از آنجا که خودم بختیاری هستم، در میان این طایفهها رابطینی داشتم که مرا از وقایع مهم باخبر میکردند. به این ترتیب، هر چند وقت یک بار به میان این دو طایفه میرفتم و بخشی از کار را ضبط میکردم.
آیا در فیلم صحنه بازسازی شده هم دارید؟
همه تصاویر این فیلم مستند است و نمیتوان گفت صحنهای را در این کار بازسازی کردهام. برای بخشی از کار از تصاویر آرشیوی استفاده کردهام که صحنههای عروسی هم جزو آنهاست. برای بخشهای دیگری هم که در آنها حضور نداشتم، از سایر مراسم برگزار شده در میان این افراد استفاده کردم؛ به عنوان مثال، برای صحنههای عزاداری و تشییع جنازه، از مراسم سالگرد این درگذشتگان تصویربرداری کردم. تلاش من بر این بود که تصاویر مستندی را در فیلم ارایه کنم. برای مثال، با وجود این که خانواده قاتل به خاطر ترس از جانشان دیگر کوچ نمیکردند، از آنها خواستم تا به خاطر فیلم از خوزستان تا چهارمحال و بختیاری کوچ کنند. به این ترتیب به مدت یک هفته در این کوچ با آنها همراه شدم و زندگی خصوصی آنها را از نزدیک لمس کردم.
چطور شد که شما را داخل خود راه دادند و پذیرفتند تا مقابل دوربین حاضر شوند؟
کار بسیار دشواری بود؛ مخصوصا قاتل و عروس به خاطر حساسیتهایی که در موردشان وجود داشت و بلوتوثی که از آنها پخش شده بود، اصلا تمایلی به همکاری نداشتند. چون به زبان این قوم مسلط بودم و از فرهنگ آنها شناخت داشتم، بالاخره توانستم آنها را راضی به همکاری کنم. با این حال، پای یک موضوع قضایی در میان بود و آنها از گفتن همه حرفهایشان ابا داشتند و جلوی دوربین بسیار معذب بودند. برای نفوذ به این دو طایفه، از طریق خانهایشان وارد عمل شدم؛ بنابراین به واسطه میانجیگری بزرگان طایفه، این اعتماد تا حدودی شکل گرفت.
آیا برای این کار، فیلمنامه از پیش نوشته شده هم داشتید یا صرفا با جریان وقایع پیش رفتید؟
در اصل وقایع بدون دخالت من، مقابل دوربینم اتفاق افتاد. با وجود آشنایی کاملی که با این فرهنگ داشتم و پیشبینی میکردم که این ماجرا به آشتیکنان و خونبس منتهی شود، اما نمیتوانستم سرنوشت افراد یا دیدگاههای آنها را مطابق خواسته خودم عوض کنم. با این حال، تلاش کردم خط کلی کار را تا حدی طراحی کنم و بر اساس آن پیش بروم. این فیلم اولین تجربه جدی من در زمینه ساخت مستند بود و باقی کارهایم همه داستانی بودند. این بود که در این ماجرا هم به نوعی به دنبال قصه میگشتم و این مستند هم به این شکل، با شروع، اوج و فرود ساخته شد.
در جریان ساخت فیلم با مشکل خاصی مواجه نشدید؟
همان طور که گفتم، در طول مدت ساخت فیلم، من و اکیپم به حالت آمادهباش قرار داشتیم و رابطینم در میان این دو طایفه به محض به وقوع پیوستن یک اتفاق، بلافاصله مرا خبر میکردند. اما متاسفانه در اواخر کار، این همکاری کمتر شد و من چندین اتفاق را از دست دادم. این در حالی بود که حضور ما در میان این دو طایفه و رفت و آمدهای مکررمان در آشتی آن دو بیتاثیر نبود.
چرا خودتان تهیهکننده کار شدید و سراغ تهیهکنندههای دولتی یا خصوصی نرفتید؟
متاسفانه نهادهای دولتی ترجیح میدهند که بعد از تصویب طرح، کار ظرف ده روز یا نهایتا یک ماه تصویربرداری شود و نسخه نهایی در اختیار آنها قرار بگیرد. این مساله در مورد این کار امکانپذیر نبود و من در ابتدای کار حتی نمیدانستم که فیلم در نهایت به کجا خواهد رسید. بهترین مستندهای دنیا در حال حاضر مستندهایی هستند که به این شیوه تصویربرداری میشوند و وقایع به صورت پیشبینی نشده جلوی دوربین اتفاق میافتد و نمیتوان برای پروژه زمان تعریف کرد. اما متاسفانه این شیوه هنوز در میان تهیهکنندههای ما جا نیفتاده است؛ مدیران ما دایما در حال تغییر هستند و هر مدیری میخواهد هر چه سریعتر یک کار را به نام خود ثبت کند. تمام این مسایل باعث شد که کار را با بودجه شخصی خودم بسازم.
حرف آخر؟
من همیشه دوست داشتم که از طریق مستند نوعی مردمنگاری و فرهنگنگاری انجام بدهم. اتفاق تراژیکی که در این قوم افتاد، باعث شد که من وارد لایههای زیرین این قوم بشوم و آنها را بهتر بشناسم؛ شناختی که پیش از این اتفاق، حتی با وجود زندگی با این قوم، هنوز برای من حاصل نشده بود. قصد من از ساخت این فیلم، نه زیر سوال بردن سنتهای این قوم بود و نه توجیه آنها؛ فقط میخواستم خردهفرهنگی را به تصویر بکشم که در میان نابودی و بقا دست و پا میزند.
یک دیدگاه بگذارید