روایت به جای قضاوت
مریم عربی
روز بیست و هفتم مستندی است درباره مراسم دوختن لباس مراد توسط زنان یزدی در روز بیست و هفتم ماه رمضان. فیلمساز فارغ از قضاوت در خصوص درستی یا نادرستی این آیین، میکوشد تا بیننده را با عمق باورهای زنان این سرزمین آشنا کند.
چطور شد که به فکر ساخت فیلمی درباره باورهای مردم یزد افتادید؟
من مدتها درباره فرهنگ عامه مردم کویرنشین تحقیق میکردم. بخشی از این فرهنگ با مراسم آیینی و مذهبی آمیخته شده است؛ مراسمی که نسل به نسل در میان مردم این سرزمین منتقل شده و همچنان برگزار میشود. مراسم دوختن لباس مراد زنان یزدی بیش از یک قرن است که در میان مردم کویرنشین وجود دارد. این مراسم در روز بیست و هفتم ماه رمضان در یکی از مساجد قم، حرم امام رضا (ع) و مسجد جامع یزد برگزار میشود؛ به این ترتیب که هر کس که برای فردی حاجت دارد، لباسی برای او میدوزد و این مراسم دوخت و دوز با نماز و عبادت همراه میشود. جاذبه بصری و نمایشی این آیین تا حدی بود که مرا بر آن داشت از آن فیلمی بسازم تا این مراسم را به نسلهای بعدی منتقل کنم. البته قصد من ترویج این مراسم نبود. این مراسم بیش از صد سال به درست یا غلط در کشور ما برگزار شده است؛ بنابراین فکر کردم ارزش این را داشته باشد که به عنوان یک سند تاریخی ثبت شود.
دلیل علاقه شما به این موضوعات چیست؛ آیا از نزدیک با این آیینها در ارتباط بودهاید؟
من در مقطع کارشناسی ارشد رشته پژوهش هنر تحصیل میکنم و طبیعتا با این موضوعات درگیر هستم. ریشهیابی موضوعاتی که در باورها و سنتهای کهن مردم ایران ریشه دارد، از علایق اصلی من است. اکثر نذوراتی که در فرهنگ ما انجام میشود، خوردنی است؛ تفاوت این آیین با سایر آیینهای مشابه در این است که برای برآورده شدن حاجات، لباس میدوزند که ماندگارتر باشد؛ به این ترتیب همیشه به یاد خواهند داشت که برای این حاجت چقدر دست به دامن خدا شدهاند. تاکید میکنم که هدف من در این فیلم تایید یا تکذیب این مراسم نبود؛ بلکه صرفا نمایش جلوههای زیباییشناسانه کار برایم اهمیت داشت.
برای ساخت این فیلم چه مراحلی را طی کردید؟
پنج سال پیش به یزد رفتم و کل مراسم را از نزدیک دیدم. این مراسم کاملا زنانه است و ورود مردان به آن بسیار سخت است. هزاران زن در این روز با چرخ خیاطی و پارچه و ... به مسجد میآیند و کل صحن مسجد را قرق میکنند. ورود به میان این زنان برای تصویربرداری بسیار دشوار بود؛ ولی به هر حال موفق شدیم. سال اول فقط به قصد آشنایی با مراسم در آن شرکت کردم و از چند نفر مصاحبه گرفتم و نظرشان را درباره این مراسم پرسیدم. یک سال صبر کردم و تحقیقاتم را کاملتر کردم و سال بعد دوباره برای تصویربرداری در مراسم حاضر شدم. شب قبل از تصویربرداری، دوباره مصاحبههای سال قبل را نگاه کردم و چهره مصاحبهشوندگان را به خاطر سپردم. قبلا از همه آنها قول گرفته بودم که اگر حاجت گرفتند، سال بعد هم در مراسم شرکت کنند. از میان آنها خانمی را پیدا کردم که میگفت حاجت خود را گرفته و با باور قلبی دوباره در آن شرکت کرده است. تصمیم گرفتم از همین خانم به عنوان شخصیت اصلی فیلم و پیشبرنده داستان استفاده کنم. دلیل انتخاب این خانم این بود که راوی سوژه، داستان فیلم را با دل و جان روایت کند. در موضوعات مرتبط با فرهنگ عامه که مرز میان واقعیت و خرافه بسیار باریک است، بهتر است که به جای قضاوت، فقط روایت کرد. به اعتقاد من در تمامی مراسم اینچنینی، مهم باور قلب و یقینی است که فرد را به آن مراسم خاص میکشاند؛ همین انرژی و باور قلبی میتواند خواسته افراد را محقق کند.
چند روز تصویربرداری داشتید؟
به دلیلی که این مراسم فقط در روز بیست و هفتم ماه رمضان برگزار میشود، فقط از ساعات اولیه صبح تا غروب، امکان تصویربرداری داشتیم. بنابراین فیلم طی دو روز در دو سال متوالی تصویربرداری شد و هیچ صحنهای هم در فیلم بازسازی نشد. یک روز هم برای فیلمبرداری پلانهای ثابت از کوچههای قدیمی، بادگیرها و اماکن تاریخی وقت گذاشتیم.
بیشتر به فیلمنامه از پیش نوشته شده پایبند بودید یا اجازه دادید که اتفاقات، شما را هدایت کند؟
سال اولی که در مراسم شرکت کردم، خط سیر کلی فیلم در ذهنم شکل گرفت. هنگام تصویربرداری فیلم، فیلمنامه کاملی نداشتم؛ اما دقیقا میدانستم که چه میخواهم. سعی کردم اتفاقات را هدایت نکنم و اجازه بدهم کار به روال طبیعی خود پیش برود. من در این نوع کارها بیشتر به لحظه باور دارم و کمتر ذهنیات خودم را بازسازی میکنم. فقط در صورتی که اتفاقی را در نظر داشته باشم که حس کنم که بدون آن فیلم عقیم میماند، سعی میکنم سوژهها را به سمت آن هدایت کنم.
آیا افرادی که در فیلم حاضر شدند، به راحتی پذیرفتند که با شما همکاری کنند؟
از آنجا که با نیت خالص جلو رفتیم، افراد حاضر در مراسم به خوبی با ما همکاری کردند. از آنجا که این فیلم فیلمی کاملا زنانه است، تصمیم گرفتم که با استفاده از تصویربردار زن به سوژهها نزدیکتر شوم. علاوه بر این اصرار داشتم که گفتار متن فیلم هم توسط یک زن اجرا شود و برای این کار ژاله علو را انتخاب کردم. ایشان با وجود کسالتی که داشتند، مرا همراهی کردند و از صدای او برای انتقال بهتر حس فیلم، بهره گرفتم.
چرا خودتان تهیهکنندگی کار را بر عهده گرفتید و از تهیهکنندههای دولتی استفاده نکردید؟
از میان سیزده فیلمی که ساختهام، فقط دو فیلم آخر را با تهیهکنندههای دولتی کار کردهام. ما تهیهکنندههای کاربلد و پخته زیاد داریم، اما گاه تهیهکنندگان سوژههایی را به فیلمسازان پیشنهاد میدهند که شاید نتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. شاید اگر اعمال نظرهایی در کار صورت بگیرد، آن فیلم دیگر کار دل فیلمساز نباشد. علاوه بر این، تهیهکنندهها فقط زمانی حاضر به سرمایهگذاری میشوند که حداقل از پخش تلویزیونی کار، اطمینان داشته باشند. بسیاری از موضوعات برای فیلمسازها شخصی هستند و برای تهیهکنندهها جذابیتی ندارند. به عنوان مثال، من در مورد این فیلم تصمیم گرفتم که برای ادامه کار، یک سال صبر کنم؛ این موضوعی است که شاید تهیهکننده حاضر به پذیرش آن نباشد. گذشته از این موارد، فیلمهای مستند ما هنوز جای اصلی خود را که همان تلویزیون است، پیدا نکردهاند و تهیهکنندههای ما قدرت ریسک ندارند و ترجیح میدهند همیشه با تعدادی فیلمساز ثابت کار کنند.
بازخوردهایی که از فیلم گرفتید، رضایتبخش بوده است؟
من بازخوردهای متفاوتی از این فیلم گرفتم. بسیاری از پژوهشگران و حتی تعدادی از مردم یزد هم با این مراسم آشنایی نداشتند و موضوع برایشان جالب بود. تعدادی هم با نمایش این مراسم موافق نبودند و فکر میکردند که ریشههای خرافهپرستی دارد. به اعتقاد من، نفی این مراسم و خرافه خواندن آن، پیامدهای ضداجتماعی بیشتری دارد. وظیفه ما مستندسازان، روایت این آیینها در قالب یک سند تصویری و انتقال آن به آیندگان است. اینگونه فیلمها امکان بررسی و بازشناسی عقاید، آداب و رسوم و معماری یک منطقه در یک دوره زمانی خاص را فراهم میکند و لایههای پنهانی دارد که ارزش آن بعدها مشخص خواهد شد.
یک دیدگاه بگذارید