داستان عامهپسند
مریم عربی
فیلم تجربی قرمز، مارمولک، آقا و خانم اسمیت با زبانی طنزآمیز، تاثیرپذیری یک زوج جوان از رسانهای به نام سینما را به تصویر میکشد؛ زوجی که رابطه آنها با ورود یک مارمولک به زندگیشان دچار بحران میشود.
چطور شد که تصمیم به ساخت این فیلم گرفتید؟
طرح و ایده اولیه این فیلم مربوط به سال 83 بود و کاملا طبیعی شکل گرفت. یک مارمولک وارد خانه ما شد و من موفق نشدم آن را از خانه بیرون کنم. در همان گیر و دار به ذهنم رسید که اگر این ماجرا برای یک زن و شوهر اتفاق افتاده بود، همین اتفاق ساده میتوانست منجر به بحرانی بزرگ در روابط آنها شود. بعد بلافاصله صحنه دادگاه فیلم قرمز به ذهنم آمد. به نظرم رسید که ترکیب این فضاها میتواند فضایی خاص و کمیک را ایجاد کند. همان شب مشغول نوشتن فیلمنامه کار شدم و نسخه اولیه فیلمنامه قرمز، مارمولک ... آماده شد. چند سال بعد و در زمانی که میخواستم فیلم را بسازم، فیلمنامه را بازنویسی کردم و حاصل کار، همین فیلمی شد که میبینید.
آیا از ابتدا همین بازیهای فرمی و استفاده از جلوههای بصری را مورد نظر داشتید یا فیلم در مراحل بعدی تغییر شکل داد؟
فیلمنامه در ابتدا کاملا خطی جلو میرفت؛ اما قبل از ساخت با خود فکر کردم که آیا این شکل از ارایه اطلاعات میتواند برای مخاطب جذاب باشد یا نه. بعد به این نتیجه رسیدم که اگر کمی زمان دادن اطلاعات را در فیلمنامه جابهجا کنم، فیلم جذابتر خواهد شد. این شکل فرمی قبل از تصویربرداری کاملا پیشبینی شده بود و حتی روی شیوه تصویربرداری من و استفاده از دوربین روی دست هم تاثیر گذاشت. با این حال، تمام این ذهنیات در مرحله تدوین سامان گرفت.
به نظر میرسید که تا حدی از فیلم طوفان سنجاقک هم ایده گرفته باشید. این مساله چقدر صحت دارد؟
طوفان سنجاقک یکی از بهترین فیلمهای کوتاه سینمای ایران است؛ اما خود این فیلم هم متاثر از فیلمهایی مثل داستان عامهپسند است. بحث اثر پروانهای و تئوری آشوب در بسیاری از فیلمهای مطرح سینما مورد استفاده قرار گرفته است؛ این که یک ماجرای بسیار کوچک، اتفاقات بسیار بزرگتری را در دنیای قصه شکل بدهد. من هم فیلمم را با استفاده از همین ایده جلو بردم.
برای ساخت فیلم چه مراحلی را طی کردید؟
سال 85 به تشویق یکی از دوستانم تصمیم گرفتم این فیلمنامه را بسازم. مدتها دنبال تهیهکننده بودم و قاعدتا پیش از همه سراغ انجمن سینمای جوان بوشهر رفتم. متاسفانه آنجا به نتیجهای نرسیدم و فیلمنامه چند سال در انجمن باقی ماند. در سال 89 دوباره تصمیم گرفتم که این فیلم را بسازم. این بار به حوزه هنری رفتم و در کمال ناباوری فیلمنامه آنجا تصویب شد. بعد در ادامه راه، از آنجا که نیاز به همراهی داشتیم، انجمن هم وارد ماجرا شد و میتوان گفت که اولین تولید مشترک میان انجمن سینمای جوان و حوزه هنری در سطح کشور شکل گرفت. حوزه هنری بسیار خوب از این فیلم حمایت کرد؛ هرچند این کار مشخصا در سینمای دینی جای نمیگرفت و با سیاستهای آنها تطابق چندانی نداشت. در واقع این فیلم با این توجیه که به بحث تاثیر رسانه بر خانواده میپردازد، از طرف حوزه هنری مورد حمایت قرار گرفت.
ساخت بخشهای انیمیشن و جلوههای ویژه بصری کار چقدر هزینه و زمان برد؟
این بخش بسیار هزینهبر است و اگر قرار بود هزینه واقعی کار را بپردازم، کل بودجه فیلم صرف ساخت این بخشها میشد. اما به مدد دوستان خوبی که در کنار من قرار گرفتند، یک تیم خوب را تشکیل دادیم و کار را با هزینهای قابل قبول آماده کردیم. متاسفانه از آنجا که بودجه کافی نداشتیم و دوستان میبایست در خلال کارهای دیگرشان و ادامه امورات زندگیشان کارهای این فیلم را انجام میدادند، ساخت این بخشها بیش از دو ماه طول کشید. معمولا ساخت چنین بخشهایی نیازمند یک تیم ده نفره است که هر کدام بخشی از کار را بر عهده بگیرند؛ اما در فیلم من تمام بار این قسمت فقط روی دوش دو نفر بود.
چند روز تصویربرداری داشتید؟
کار تولید و تصویربرداری ما بسیار برنامهریزیشده و خوب پیش رفت و فیلم در پنج جلسه تصویربرداری شد.
اصلیترین مشکلی که در جریان ساخت فیلم با آن مواجه شدید، چه بود؟
هر جا حرف از ساخت یک فیلم کوتاه به میان میآید، مهمترین مساله و دغدغه همان بحث بودجه است. من در این فیلم با تیم خوبی کار کردم که به واسطه حضور آنها مشکل خاصی به وجود نیامد. اما متاسفانه چون فیلم کوتاه جدی گرفته نمیشود و بودجههای مناسبی برای آن در نظر گرفته نمیشود، مجبور بودیم فشردهتر کار کنیم تا بتوانیم فیلم را به پایان برسانیم.
بازخوردهایی که از این فیلم گرفتید، تا چه حد رضایتبخش بوده و چقدر از نتیجه کار راضی هستید؟
هر فیلمسازی بعد از دیدن نتیجه کار، به این فکر میافتد که شاید میتوانست فیلم را طور دیگری بسازد و نتیجه بهتری بگیرد. من آن قدر که باید از نتیجه نهایی کار راضی نیستم؛ اما بازخوردهای نسبتا خوبی را گرفتم و فیلم در جشنواره فیلم کوتاه تهران با استقبال خوبی مواجه شد و بنا به درخواست تماشاگران، دوباره در روز آخر به اکران درآمد. با این حال فکر میکنم اگر در مرحله اجرا و جلوههای ویژه وقت بیشتری میگذاشتم، میتوانستم کار را با شکل پختهتری ارایه بدهم.
آیا فیلم را به جشنوارههای بینالمللی هم فرستادهاید؟
متاسفانه در بحث بازاریابی فیلم بسیار ضعیف عمل شد و فیلم به جشنوارههای چندانی فرستاده نشد. کارگردان در فیلم کوتاه نقش بسیار موثری دارد و بخش اعظم بار فیلم را به دوش میکشد. اگر خود فیلمساز این امکان را داشته باشد که با استفاده از روابطی که دارد و میتواند ایجاد کند، زمینه نمایش فیلم در فضاهای مختلف را فراهم کند، قطعا موفقیتهای بیشتری را کسب خواهد کرد. فیلمهایی ساخته میشوند که به مراتب از فیلم من بهتر هستند، اما هیچ یک از ما آنها را ندیدهایم و روی دست سازندگانشان باقی ماندهاند. در سالهای اخیر، امور بینالملل نهادهای مهم فیلمسازی کشور بسیار ضعیف عمل کردند و فقط فیلمسازان مستقلی که فیلمهای خود را به صورت شخصی تهیه کرده بودند، از موهبت حضور در عرصههای بینالمللی برخوردار شدند. همان طور که میدانیم بخش اعظم موفقیتهای فیلم جدایی نادر از سیمین به خاطر پخشکننده فیلم بود؛ اتفاقی که میتوانست برای درباره الی هم بیفتد. در اشل کوچکتر فیلم کوتاه هم اگر پخشکننده خوب وجود داشته باشد، حتی یک فیلم متوسط هم میتواند جلوه کند.
حرف آخر؟
من دوست داشتم فیلم کوتاهی بسازم که مخاطب داشته باشد. نمیتوانم با اطمینان بگویم که در این کار موفق بودهام یا نه؛ چرا که فیلم به جشنوارههای متعددی ارسال نشد و بازخوردهای زیادی ندیدم که بخواهم از آنها یک برآید کلی بگیرم. در مجموع امیدوارم با وجود فضای کلی حاکم بر سینمای کشور و حتی عرصه نجیب فیلم کوتاه که فیلمها اغلب به سمت سفارشی شدن پیش رفتهاند، فیلمهایی از این دست، امکان دیده شدن را پیدا کنند.
جا دارد تشکر کنم از «پایگاه خبری فیلم کوتاه» و گرداننده گان آن خصوصا خواهران ارجمند ریاحی که با تلاشهای صادقانه، حرمت سینمای کوتاه را ارتقا دادهاند و به یادمان آوردند امیدوار باشیم و با امید فیلم بسازیم هرچند، روزگارمان سخت باشد.
یک دیدگاه بگذارید