هجو قصهگویی
مریم عربی
فیلم کوتاه فرار با فرم و روایتی بدیع به موضوع فرار از سرنوشت محتوم میپردازد؛ سرنوشتی که این بار در دستان دو نویسنده قرار گرفته و در مسیری پرتعلیق، اشکال متفاوتی را به خود میگیرد.
ایده فیلم چطور به ذهنتان رسید؟
قبل از نوشتن این فیلمنامه، موضوعی مدتها ذهن من را به خود مشغول کرده بود که همان فرار از سرنوشت و تقدیر بود. من همیشه درگیر این مساله بودم که چه میشود که طبیعت به فردی که در چند ثانیه مرتکب یک اشتباه شده یا درگیر حادثهای میشود که زندگی او را زیر و رو میکند، یک فرصت دوباره بدهد؛ طوری که فرد بتواند چند لحظه به عقب برگردد و فرار در بعد زمان اتفاق بیفتد. ایده اولیه من برای ساخت یک فیلم کوتاه از این سوژه، این بود که مادری به همراه فرزند کوچک خود از خیابان رد شود و به علت بیاحتیاطی مادر، کودک یک لحظه دست مادر را رها کند و به خیابان برگردد و در اثر تصادف بمیرد. مادر مستقیما رو به دوربین شروع به گریه و زاری و التماس کرده و خواهش میکند که فرزندش را به او برگردانیم. بعد از دیدن التماسهای مادر با یک کات به عقب برمیگردیم. این بار مادر دست فرزند خود را محکم در دست میگیرد و به سلامت از خیابان عبور میکنند. با این حال، احساس کردم که ممکن است مخاطب با آن ارتباط برقرار نکند. به همین جهت تصمیم گرفتم که همین ایده را در قالب یک قصه جای بدهم. دو نویسنده به شکلی خدایگونه سرنوشت شخصیتها را در دست دارند؛ به شکلی که اصلا آنها را نمیبینیم و جهان خلق شده توسط این نویسندگان را از طریق صدای آنها و نشانههای حضورشان مشاهده میکنیم. شخصیت اصلی هم ناگهان به سوژگانی میرسد و میتواند فرار کند؛ در حالی که نویسندگان از این موضوع بیخبرند.
چطور شد که بازیهای فرمی را به داستانپردازی صرف ترجیح دادید؟
به نظرم فیلم من به نوعی داستانگو است و با سینمای ضدقصه، ضدپیرنگ و فرمالیستی تفاوت دارد. به اعتقاد من فیلم کوتاه فرار بیشتر فضای پستمدرن دارد و در عین پرداختن به قصه، بازیهای فرمی را هم اجرا میکند؛ در واقع نگاهی پستمدرن به قصه دارد و آن را تخریب میکند. ما در این فیلم بیقصه گی نمیبینیم؛ بلکه فقط از ساختارهای مرسوم قصه و عادتهای قصهپردازی فرار میکنیم. شاید بتوان گفت این فیلم درباره هجو قصهگویی است. در جایی از فیلم میبینیم که یکی از نویسندگان ایده نویسنده دیگر را کلیشه میداند و در واقع به احساس مخاطب هنگام مواجهه با این ایده اشاره میکند. دقیقا در جواب به همین حس، ساختاری متفاوتتر از قصه را میبینیم.
چطور شد که سراغ تهیهکنندههای دولتی نرفتید و خودتان تهیهکنندگی کار را بر عهده گرفتید؟
وقتی با موضوعاتی شبیه موضوع این فیلم طرف هستیم که در نگاه اول نه موضوع ارزشی و اخلاقی خاصی را دنبال میکند و نه حتی سیاستهای خاص فرهنگی را، به خصوص این که مستقیمگویی هم در آن وجود ندارد، مسلما تهیهکنندههای دولتی تمایلی به همکاری نشان نمیدهند. به خصوص که این فیلم، فیلم دوم من بود و شاید بتوان گفت که من با این فیلم بیشتر شناخته شدم. کما این که برای دو فیلم بعدی سراغ تهیهکننده رفتم.
برای ساخت این فیلم چه مراحلی را طی کردید؟
کل ساختار فیلم به شکلی که در نتیجه نهایی کار میبینید، از ابتدا در ذهن من بود و پلان به پلان برای آن استوری برد داشتم و طرح و نقشه کار کاملا برایم روشن و آشکار بود. پیشتولید کار یک ماه طول کشید و برای انتخاب بازیگر و سایر موارد، زمان نسبتا زیادی صرف شد. به عنوان مثال، اتومبیلی که در فیلم میبینید، دو روز بعد از تصویربرداری ما اوراق شد. تصویربرداری خاص فیلم هم برنامهریزیهای خاصی را میطلبید. از طرف دیگر روی صدای نویسندهها به عنوان نریتور کار، حساسیت خاصی داشتم. در نهایت پانته آ پناهیها را انتخاب کردم که از چهرههای تئاتری است. هنوز هم از این انتخاب خود بسیار راضی هستم و به نظرم استفاده از یک صدای آشنا که تصویر او را نمیبینیم، بسیار خوب جواب داد و تاثیرگذار بود.
تصویربرداری و تدوین کار چقدر زمان برد؟
یک روز و نیم تصویربرداری داشتیم و پست پروداکشن که شامل تدوین و صداگذاری مجدد در استودیو بود، یک هفته زمان برد.
چطور شد که تصمیم گرفتید که بخش اعظم کار شامل تدوین، نویسندگی و کارگردانی را خودتان به عهده بگیرید و کار را با یک تیم کوچک بسازید؟
برخی از افراد معتقدند اشتباه است که فیلمسازان فیلم کوتاه بخش اعظم کار را خودشان انجام دهند؛ اما برخی دیگر معتقدند یک کارگردان مولف در فضای فیلم کوتاه باید بخشهای مختلف کار را خودش انجام بدهد و به خاطر حرفهایگری کار را به دیگران نسپارد. من همیشه یک نگاه متعادل داشتم. نوع کارگردانی من به این شکل است که کاملا دکوپاژ شده به سر صحنه میروم و دوست دارم ذهنیتم کاملا در مرحله تدوین شکل بگیرد. البته این به این معنا نیست که انجام کار توسط خودم بهترین خروجی را نتیجه میدهد و این صرفا شیوه کاری من است. اما درباره سایر عوامل حساسیتی ندارم و سعی می کنم از افراد باتجربه تر استفاده کنم. من فرار را با یک تیم بسیار کوچک شامل خودم، دستیارم، تصویربردار و بازیگران تصویربرداری کردم و تصمیم گرفتم صحنه کار را شلوغ نکنم تا تمرکز بیشتری روی کار داشته باشیم.
فیلم را به جشنوارههای بینالمللی هم فرستادهاید؟
فعلا فیلم را فقط به جشنوارههای داخلی فرستادهام. فکر میکنم جشنوارههای خارجی سیاستهای خاصی دارند که چندان با فیلمهای من منطبق نیست. فعلا برای مخاطبان داخلی فیلم میسازم و به نظرم کارهایم جهانی نیست.
به عنوان فیلمساز فیلم کوتاه، بزرگترین چالش فیلمسازی در این عرصه را چه میدانید؟
اصلیترین مشکل ما تبلیغات است. فیلم بیش از هر چیز به مخاطب نیاز دارد و وقتی برای فیلم تبلیغات نمیشود، مخاطب نمیداند کجا و چطور باید فیلم را ببیند. حتی جشنواره فیلم کوتاه تهران هم تبلیغات رسانهای و بازتاب مطبوعاتی بسیار کمی داشت. بسیاری مشکل اصلی فیلم کوتاه را بودجه، سرمایهگذار و تهیهکننده میدانند؛ اما من معتقدم فیلمنامه خوب و راضیکننده همیشه تهیهکنندگان خصوصی و دولتی را جذب میکند؛ چرا که فیلم کوتاه نسبت به فیلم بلند و مستند با بودجه بسیار کمتری ساخته میشود. اصلیترین مشکل ما همان بحث تبلیغات و اکران است و میبینیم فیلمی که به صورت بالقوه میتواند مخاطبان زیادی را جذب کند، فقط در جشنوارهها فرصت نمایش پیدا میکنند.
چقدر به آینده فیلم کوتاه در ایران امیدوارید؟
بسیار زیاد. فیلم کوتاه در مقایسه با سینمای بلند، وضعیت بهتری دارد و با توجه به هزینههای مناسب، بیشتر افراد امکان ساخت آن را پیدا میکنند. حتی جشنوارهای به نام جشنواره همراه تهران هم برگزار می شود که فیلمهای کوتاه ساخته شده توسط تلفن همراه را نمایش میدهد. در ایران هر ساله حدود 5هزار فیلم کوتاه ساخته میشود که آمار بسیار قابلقبولی است. اگر این جریان کنترل شود و در مسیر آموزش قرار بگیرد، شاید بتوان بازار خوبی را برای این فیلمها تعریف کرد.
یک دیدگاه بگذارید