مستندی برای پاسخ به پرسشهای تاریخی
مریم عربی
کمالالملک مستندی است در خصوص زندگی و آثار محمد غفاری، از مشهورترین و بانفوذترین شخصیتهای هنر معاصر ایران. فیلمساز میکوشد با بهرهگیری از حضور بازماندگان این خاندان، ما را هر چه بیشتر با ابعاد سیاسی، اجتماعی و خانوادگی زندگی کمالالملک آشنا کرده و برای پرسشهای تاریخی موجود در خصوص این شخصیت، پاسخهای متفاوتی را ارایه بدهد.
چه چیز باعث شد که به فکر ساخت مستندی درباره کمالالملک بیفتید؟
کمالالملک از پیشگامان هنر سرزمین ماست و بسیاری از هنرمندان نقاش و مجسمهسازی که امروزه از مفاخر ملی ما به شمار میروند، زمانی در محضر کمالالملک شاگردی کردهاند. به نوعی میتوان گفت که کمالالملک اولین هنرمندی است که با راهاندازی مرکز صنایع مستظرفه، آموزش هنری و دانشگاهی را پایهریزی کرد؛ مرکزی که سنگ بنای وزارت فرهنگ امروز ماست. او با این حرکت ارزشمند، دستاوردهای هنری این سرزمین را در دامان خود پرورش داد و با بهکارگیری آموزههای غربی، هنر نقاشی ایران را تکامل بخشید. علاوه بر شخصیت هنری، شخصیت اجتماعی و سیاسی کمالالملک هم قابل تامل و بررسی بود و او در بسیاری از تصمیمگیریهای اجتماعی و سیاسی زمان خود حضور داشت. هنرمندی که زمانی در تشکیلات پادشاهی زندگی میکرد، در دوران تبعید و در زندگی درویشی خود به پناه اول نیازمندان تبدیل شده بود و تنور خانه او هم برای سفره خودش و هم برای سفره دیگران داغ بود. همه این دلایل باعث شد که من برای فیلمسازی سراغ کمالالملک بروم.
آیا کار سفارشی بود یا خودتان این سوژه را انتخاب کردید؟
این سوژه انتخاب خودم بود و با ارایه آن به مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، کار ساخت آن را شروع کردم. من تا به امروز همیشه سعی کردهام از موضوعات مورد علاقه خودم فیلم بسازم و سفارشی کار نکنم. شاید برخی مواقع کار بسیار سخت شود و به تصویب رسیدن طرحها زمان زیادی ببرد؛ اما بابت پرداختن به دغدغههای ذهنی خودم، این سختی را تحمل میکنم.
چقدر به فیلمنامه از پیش نوشته شده پایبند بودید و چقدر از کار در لحظه و بر مبنای حضور کارشناسان و شخصیتهای حاضر در فیلم اتفاق افتاد؟
من در جریان تحقیقات کتابخانهای و تاریخی و میدانی خود برای این فیلم، شکل نهایی کار را در ذهن میدیدم. نقطه عطفهای تاریخی در زمینه زندگی اجتماعی، سیاسی و خانوادگی کمالالملک سیر حرکت فیلم را کاملا برای من مشخص کرد و تصمیم گرفتم برای پاسخگویی به پرسشهای تاریخی موجود در خصوص کمالالملک سراغ اشخاص مختلف بروم.
برای ساخت فیلم چه مراحلی را طی کردید؟
برای پاسخگویی به پرسشهایی که در جریان تحقیقات یکساله برای فیلم در ذهن من ایجاد شده بود، اول از همه به دنبال یک کارشناس هنری رفتم و برای این کار کسی را مناسبتر از آیدین آغداشلو ندیدم. ایشان در مورد کمالالملک تحقیقات زیادی انجام داده و حتی کتابی را به رشته تحریر درآورده است. گذشته از این، او علاوه بر شناخت دقیق نقاشی کلاسیک، یک نقاش آوانگارد است. بعد سراغ پیدا کردن بازماندگان کمالالملک رفتم. نکته جالب اینجاست که کسانی که با خاندان کمالالملک مرتبطند، در دنیا پراکنده هستند و ما خبر و نشانی از آنها نداریم. پیگیریهای مداوم، ما را با دشواری زیاد به افراد مورد نظرمان رساند. آشنا شدن بیننده با تصویر و تفکر بازماندگان این خاندان برای من اهمیت زیادی داشت و همین باعث شد که در این خصوص بسیار سماجت به خرج بدهم. علاوه بر این برای پاسخگویی به نقاط عطف موجود در سالهای پایانی زندگی کمالالملک مانند تبعید شدن او به حسینآباد نیشابور و ماجرای نابینا شدن او، کسی را مناسبتر از بازماندگان او ندیدم. در خصوص چگونگی نابینا شدن کمالالملک، روایتهای متعددی وجود دارد؛ برخی آن را حاصل پرتاب سنگ در یک بازی کودکانه میدانند؛ اما من در تحقیقات خود متوجه شدم که ادعای بازماندگان کمالالملک در خصوص نابینا شدن او در جریان تنبیه یک برده توسط سالار معتمد از بزرگان تبعیدی به نیشابور، صحت دارد و این مساله به دلیل ارادت کمالالملک به سالار معتمد و خدمات او در دوران تبعید، فاش نشده است.
پس این قضیه برای اولین بار در فیلم شما مطرح شد؟
تقریبا همینطور است. من کاملا بیواسطه و به وسیله اریجینالترین افراد این موضوع را در فیلم مطرح کردم. بیان موضوع به این شکل، ما را بدون دخل و تصرف تاریخی به عمق مطلب نزدیک میکند و به شکلی واقعگرایانه به پرسشهای تاریخی پاسخ میگوید.
بازماندگان کمالالملک برای حضور در مقابل دوربین مشکلی نداشتند؟
در ابتدای کار موافق نبودند؛ اما رفتوآمدها و پیگیریهای ما و استفاده از افراد واسطه که با این خانواده آشنایی داشتند، باعث شد که آنها به ما اعتماد کنند. وقتی متوجه شدند که نیت ما خیر است و میخواهیم ارزشهای کمالالملک و هنر او را معرفی کنیم، به خوبی با ما همکاری کردند.
در جریان ساخت فیلم با مشکل خاصی مواجه نشدید؟
من برای ساخت این فیلم بسیار سختی کشیدم. پیدا کردن سرزمین مادری، سرزمین تبعید کمالالملک، لوکیشنهای متعدد فیلم و بستگان کمالالملک بسیار زمانبر بود. سازمان میراث فرهنگی که متولی فرهنگ این مرز و بوم است، نهتنها در انجام این کار فرهنگی به من کمکی نکرد، بلکه با نگاهی کاسبکارانه، ورود من به کاخ گلستان و ... را با مشکل مواجه کرد. در سایر نقاط دنیا وقتی کسی به موضوعات فرهنگی و هنری یک کشور میپردازد، تمام جریانهای فرهنگی و هنری برای کمک به آن فرد بسیج میشوند؛ چرا که بخشی از منافع خود را در تولید چنین اثری میبینند. البته باید گفت در همین تشکیلاتی که اغلب سختگیرانه، کارشکنانه و غیرمنصفانه برخورد میکند، مدیرانی پیدا میشوند که شریف هستند و دست افرادی چون من را میگیرند. مدیر کاخ گلستان در اوج ناامیدی به من اجازه داد که بدون پرداخت هزینه در فضاهای داخلی کاخ تصویربرداری کنم.
چطور شد که تصمیم گرفتید برای ساخت این فیلم، مستندسازی به شیوه کلاسیک و با استفاده از مصاحبه را دنبال کنید و کمتر سراغ بازیهای فرمی بروید؟
ساختار این فیلم مثل خود سبک نقاشی کمالالملک ساده و کلاسیک است. در بخشهای ابتدایی فیلم که بیشتر اطلاعرسانی میشود، از شیوه ساده و کلاسیک استفاده کردم؛ اما در بخشهای بعدی تلاش کردم در کنار مصاحبهها از فرمها و نمادهای متناسب با موضوع هم استفاده کنم.
چقدر از نتیجه نهایی کار رضایت دارید؟
از قضاوتهایی که در جشنواره سینما حقیقت درباره این فیلم شد، راضی نیستم و به نظرم این فیلم باید بیشتر دیده میشد؛ اما وقتی فیلم در جشنواره به نمایش درآمد، با تشویق گرم تماشاگران مواجه شد و به قول یکی از مسئولین مرکز گسترش، من جوابم را از تماشاگران گرفتم. کمالالملک با اطلاعرسانی درباره تاریخ هنر این سرزمین، تاثیر عاطفی خوبی روی تماشاگران گذاشت و همین برای من کافیست.
یک دیدگاه بگذارید