گفت‌وگو با هادی آفریده کارگردان مستند «صورت‌خوانی»

سوژه‌هایی که یکی‌یکی پرپر می‌شوند...
مریم عربی


صورت‌خوانی و پرده‌خوانی از هنرهای اصیل و کهن ایرانی است که چندی‌ست به فراموشی سپرده شده است. هادی آفریده در مستند صورت‌خوانی شرح حال آخرین نسل پرده‌خوانان ایرانی را روایت می‌کند که برای فرار از زوال، ناامیدانه می‌جنگند.

چطور شد که بعد از ساخت مستند نقل گردآفرید به فکر ساخت مستند دیگری در خصوص سنت‌های اصیل ایرانی افتادید؟
این فیلم قرار بود در سال 87 ساخته شود که شرایط تولید در آن سال فراهم نشد و من درگیر تولید پروژه‌های دیگری شدم. در جریان تحقیقاتی که برای نقل گردآفرید در آن سال انجام می‌دادم، ایده فیلم صورت‌خوانی هم در ذهن من شکل گرفت. از آنجا که این دست فیلم‌ها نیازمند کار پژوهشی گسترده و پروسه ساخت طولانی است، پیدا کردن حامی مالی برای آنها کار سختی است. رفت‌وآمدهای من حدود 4 سال در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی طول کشید تا این که قرارداد فیلم در سال گذشته بسته شد و کار کلید خورد.
ساخت فیلم چقدر زمان برد؟
پروسه تولید فیلم از لحظه شروع تصویربرداری تا پایان تدوین و صداگذاری و آهنگسازی چیزی در حدود 9 ماه زمان برد. تحقیقات فیلم واقعا تحقیقات مفصلی بود؛ گواه این حرف هم کتابی است که بنیاد سینمایی فارابی در سال 87 تحت عنوان گلستانه منتشر کرد و مجموعه‌ای از فیلمنامه‌های مستند منتخب را دربر می‌گرفت. فیلمنامه این فیلم به همراه تحقیق در آن مجموعه منتشر شده است. شاید حدود یک سال و نیم برای تحقیق و پیدا کردن این پرده‌خوان‌ها زمان گذاشتم؛ چون نه ردی از آنها در اینترنت وجود دارد و نه هم‌نسل‌های ما چیزی در مورد این افراد می‌دانند. از طرف دیگر دسترسی به آرشیوهای موجود در این خصوص هم کار بسیار دشواری بود و برای پیدا کردن عکس‌ها و فیلم‌های قدیمی دردسرهای زیادی را متحمل شدم.
در فیلم چنین به نظر می‌رسید که پرده‌خوانان حاضر در فیلم با میل و رغبت جلوی دوربین حاضر شده‌اند و به خاطر دل پری که از شرایط فعلی خود دارند، به دنبال تریبونی برای صحبت و درددل می‌گردند. این مساله تا چه حد صحت دارد؟
درست است؛ پرده‌خوانانی که در فیلم صورت‌خوانی دیدید، به خاطر شرایط فرهنگی و اجتماعی دهه‌های گذشته و در واقع دوران گذار فرهنگی، در اوج کار خود محکوم به نابودی شده‌اند. بسط و گسترش مدرنیته و رسانه‌های محبوب جدید و فراگیری که روز‌به‌روز جذاب‌تر می‌شود، پرده‌خوانان را کنار گذاشته است و به همین دلیل آنها دل پری از رسانه‌های دیجیتال دارند و به دنبال تریبونی برای درددل می‌گردند. علاوه بر این، آنها می‌دانند در کشورهای خارجی مثل چین، ژاپن، هند، پاکستان و آن دسته از کشورهای اروپایی که ریشه‌های تاریخی نمایشی دارند مثل فرانسه یا ایتالیا، از هنرمندانی که نمایش‌های سنتی را زنده نگاه می‌دارند، حمایت‌های دولتی صورت می‌گیرد؛ چرا که انگشت‌شمار هستند و کار ویژه‌ای را انجام می‌دهند. این حمایت‌ها از بیمه، امکانات رفاهی و حقوق شهروندی گرفته تا مسایلی فراتر از آن را شامل می‌شود؛ به عنوان مثال، محیط‌هایی را برای ارائه و آموزش این هنر به نسل‌های جدید علاقه‌مند به سنت‌ها در اختیار این افراد قرار می‌دهند. از آنجا که این پرده‌خوانان از چنین امکاناتی بهره‌مند نیستند، به دنبال کسی می‌گردند که شرح حال آنها را روایت کند و هنر آنها ثبت شده و انتقال پیدا کند. گذشته از این، گاه از این افراد استفاده‌های تبلیغاتی و غیرکارشناسانه شده و برای تزیین مجالس، همایش‌ها و جشنواره‌ها مورد استفاده قرار گرفته‌اند. این برخوردهای غیرحرفه‌ای باعث شده که این افراد نوعی روحیه کاسب‌کارانه‌ و عصبی هم پیدا کنند. بنابراین وقتی با من به عنوان مستندساز مواجه شدند، می‌دانستند که کار من به همکاری آنها بستگی دارد؛ در نتیجه گاه مرا بازی می‌دادند و امورات لحظه‌ای خود را از من طلب می‌کردند. البته این مساله برای من قابل درک است؛ چون این افراد آن طور که باید و شاید دیده نشده و رها شده‌اند.
چقدر از کار بر اساس فیلمنامه مدون از پیش آماده شده شکل گرفت و چقدر در لحظه و مرحله تدوین اتفاق افتاد؟
با این که فیلمنامه و طرح داشتم و تحقیقات گسترده‌ای انجام داده بودم؛ با اغماض می‌توان گفت که فقط 40 تا 50 درصد به فیلمنامه پایبند بودم. من فیلمنامه را در سال 87 نوشتم و در طول این چند سال تعدادی از افراد مورد نظر من فوت کردند و بخش بزرگی از سوژه‌ها و کاراکترهایم را از دست دادم. مرگ سوژه‌های فیلم برای تهیه‌کننده‌ من قابل‌درک نبود. گاه مجبور می‌شدم آگهی‌های فوت این افراد را به آنها نشان بدهم تا بدانند سوژه‌های مورد نظر من یکی‌یکی پرپر می‌شوند و باید هر چه سریع‌تر دست به کار شویم. همین مساله ساختار کار مرا از همان ابتدا دچار خلل کرد. از طرف دیگر شرایط زیستی غیراستاندارد این افراد باعث می‌شد که حوصله کافی برای همکاری با ما نداشته باشند. با این حال، این افراد انسان‌های خلاقی هستند و خط گفت‌وگوها، موقعیت‌ها و چارچوب‌های طراحی‌شده من به عنوان کارگردان به دلیل روحیه نمایشگری بالای این افراد، تا حد زیادی تغییر کرد. این تغییرات روی ساختار، فرم و فیلمنامه من تاثیر گذاشت. پروسه تدوین خیلی به من کمک کرد تا کار را به نوعی زیبایی‌شناسی بصری برسانیم. به خاطر مسن بودن افراد حاضر در فیلم، نمی‌توانستیم آنها را در لوکیشن‌ها و موقعیت‌های مختلف و متنوع ببینیم؛ بنابراین گاه به گفت‌وگوهای طولانی در پلان‌های ثابت تن می‌دادم. کار که تدوینگر فیلم در کنار من انجام داد، این بود که توانستیم با یک ساختار خلاقانه، این مصاحبه‌های خشک را که از نظر بصری استاتیک نداشت، به یک استاتیک و زیبایی برسانیم.
پس می‌توان گفت که این پرده‌خوانان در مقابل دوربین شما به نوعی نقش‌آفرینی می‌کردند؟
من موقعیت‌هایی را برای آنها طراحی می‌کردم و از آنجا که این افراد در امر نمایشگری و جذب مخاطب متخصص هستند، گاه فرمول‌های جذب مخاطب میدانی را جلوی دوربین من هم مورد استفاده قرار می‌دادند. در واقع آنها در ناخودآگاه خود می‌خواستند به فیلم ما کمک کنند. در برخی موقعیت‌ها این اتفاق افتاد و در برخی دیگر چون این نوع نمایشگری برای لنز دوربین ما بزرگ بود، فضا را به سمت نوعی اگزوتیسم می‌برد که آن را در تدوین اصلاح کردیم.
آیا با ساخت این مستند رسالت خاصی مثل احیای سنت‌های کهن را برای خود قایل بودید یا صرفا جنبه زیبایی‌شناسانه کار برای‌تان مطرح بود؟
هر دو مورد برایم مهم بود. من همیشه دغدغه ثبت مسایل فرهنگی کشورم را داشته‌ام و حتی در مستندهای اجتماعی خود هم مسایل فرهنگی را با اجتماع بی‌ربط ندانسته‌ام. یکی از مسایلی که می‌تواند اجتماع ما را به فضایی پویاتر، زنده‌ و سالم‌تر تبدیل کند، پرداختن به موضوعات فرهنگی است. مهم‌ترین نکته برای من در این فیلم، ثبت این افراد بود. من سال‌های نسبتا زیادی در فضای مستند کار کردم و در هیات‌های انتخاب جشنواره‌های مختلفی حضور داشتم. آنچه همیشه مرا آزار می‌داد، ضعف بخش فرهنگی فیلم‌های مستند بود؛ فیلم‌هایی که تحقیق کافی برای آنها صورت نرفته و پشتوانه فرهنگی ندارد و حتی پرداخت خوبی هم در آنها صورت نگرفته است. در صورت‌خوانی هدف یا خواسته من ثبت این هنرمندان بود و نمی‌خواستم فقط مرثیه‌خوانی کنم. با این حال اگر فیلمم گاهی به سمت مرثیه رفته، از دست من خارج بوده و وضعیت سخت پرده‌خوانان این موقعیت را رقم زده است. گاه اتفاق می‌افتد که مستندسازهای کم‌تجربه‌تر موضوعات این‌چنینی را بدون پشتوانه پژوهشی قوی کار می‌کنند و در نتیجه سندهای نادرستی را به یادگار می‌گذارند. باید در نظر داشت که این مستندها در آینده به عنوان اسنادی برای بازخوانی این هنر، سنت‌ و فرهنگ مورد استفاده قرار می‌گیرند. البته بخش زیبایی‌شناسی کار هم برای من اهمیت زیادی داشت و سعی کردم این فیلم را با تکنیکی متفاوت از سایر فیلم‌هایم کار کنم و به لحاظ تصویری هم به استاندارد بالایی برسم. حال این به مخاطب بستگی دارد که چطور به این فیلم واکنش نشان بدهد.
خودتان شخصا چقدر به پرده‌خوانی علاقه‌مندید؟
من به این موضوع بسیار علاقه‌مندم و الهام‌بخشم در پرداختن به مسایل فرهنگی از این دست در هنرهای نمایشی، آثار بهرام بیضایی بوده است. پرده‌خوانی و نقالی از هنرهای اصیل و بسیار کهن ایرانی است. حتی فردوسی هم اشاره کرده که هنگام سرودن شاهنامه از نقالان و دهقان‌ها الهام گرفته است. پرده‌خوانی سنتی ایرانی است که در دوران قبل از صفویه به داستان‌ها و اسطوره‌های ایرانی اختصاص داشته و بعد از ورود اسلام به ایران و پایه‌گذاری حکومت صفویه، از اسطوره‌های ملی و میهنی به اسطوره‌های مذهبی تغییر شکل داده است؛ احتمالا فرم و ساختار همان فرم و ساختار است و فقط مضامین و قصه‌ها تغییر کرده است. در مجموع می‌توان گفت روایتگری بخش بزرگی از فرهنگ قصه‌گویی ما بوده و نمونه آن را می‌توان در پرده‌خوانی، نقالی و شبیه‌خوانی مشاهده کرد.
برای پخش بین‌المللی فیلم تصمیم خاصی گرفته‌اید؟
مدت زیادی است که فیلم را به تهیه‌کننده کار یعنی مرکز گسترش تحویل داده‌ام و هنوز برنامه‌ای برای پخش بین‌المللی فیلم به من ارایه داده نشده است. در دورانی که فیلم نقل گردآفرید را با مرکز کار می‌کردم، مرکز گسترش بسیار پیگیرتر بود و فیلم به 20 تا 30 جشنواره راه پیدا کرد؛ اما در حال حاضر دست فیلمساز اصلا در این خصوص باز نیست. من فیلمسازم، نه پخش‌کننده. اگر فیلمساز بخواهد وارد فضای پخش بین‌المللی فیلم شود، چون درک درستی از این فضا ندارد، ممکن است با مسایل و حاشیه‌های فراوانی روبه‌رو شود؛ بنابراین فضا باید برای ورود پخش‌کننده‌های خصوصی باز شود. متاسفانه فضای موجود پر از سوء تفاهم است و نظرات غیرکارشناسانه، درها را به روی ما بسته است؛ در صورتی که اگر درها باز شود، چیزی جز عظمت و شکوه فرهنگی این کشور به نمایش درنمی‌آید. در نتیجه وضعیت موجود، بخش بزرگی از آیین‌ها، هنرها و ادبیات ما توسط برخی از کشورها و به نام آنها ثبت می‌شود. پخش فیلم‌هایی از این دست می‌تواند به حقانیت فرهنگی ما کمک ‌کند. 

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها