معجزه سادگی
بازنمایی چهره واقعیت از پس تصاویر خیالی، به همراه زبانی که مرز و جغرافیایی را برنمیتابد و آزادی بیحد و حصر در به کارگیری از تخیل، ویژهگی است که دست هنرمند انیماتور را باز و میزان ارتباط با مخاطب و تاثیرگذاری را چند برابر افزایش میدهد.
هنرمند انیماتور همواره در جست و جوی راهی است که او را از پوسته ظاهری پدیدهها که یکنواخت و تکراری شده جدا سازد و در این تلاش اگر موفق شود راهی نو و بکر برای ورود به درون ذهن مخاطب خود بیابد؛ میتواند به ماندگاری اثر خود امیدوار باشد.
سادگی و برگزیدن بیرنگی با اندک خطوط سیاه و سفید از آن دست ریسکهایی است که کمتر هنرمند انیماتور ایرانی به دنبال آن خواهد رفت و جهان ذهن خود را در آن طراحی خواهد کرد. جهانی که به سادگی بتوان واقعیتهای اجتماعی را در آن پرداخت و هنرمندانه بازنمایی کرد.
ماشاالله محمدی نقاش، انیماتور و مجسمهساز سنندجی از آن دسته هنرمندانی است که عمیقا به کار خود ایمان دارد و این عشق و ایمان و دانش انیمیشن در آثارش به خوبی قابل درک است.
محمدی در نهایت سادگی، بیادعا و غیرمتظاهرانه، به خلق جهانی میپردازد؛ سیاه و سفید با کمترین خطوط در طراحی فضا و آدمهایی باریک اندام و نحیف و تقریبا بیسر، با پاهایی قدرتمند که بسیار قوی گام برمیدارند؛ که به راحتی مخاطب را با خود همراه و با جهان ساخته و پرداخته ذهن خود شریک میسازد. محمدی در طراحی شخصیتی که برای هر چهار فیلم خود (رنج، نوعی دیگر بودن، آخرین ترانه دختر همسایه و آدمها ) برگزیده و خلق کرده است با کمی اغماض، یادآور تندیس مردی که راه میرود آلبرتو جاکومتی است.
بهره بردن از این تندیس و یا الهام از اثر جاکومتی چیزی از ارزشهای شخصیت آفریده شده توسط محمدی را کم نمیکند. انیمیشنهای ماشاالله محمدی با یک شخصیت واحد و در مدت زمان یک تا سه دقیقه حرفهایی در دل خود پنهان دارند عمیق و دلنشین، که بارها و بارها به تماشایشان ترغیب میشویم. انگار هایکویی میخوانیم و یا رباعی جذابی که چندبار خواندنشان چیزی از لذتهای بدست آورده کم نمیکند، که هربار بر آن میافزاید.
محمدی در انیمیشن آدمها در زمانی کوتاه (سه دقیقه) همچون مرور خاطرهای در پس نگاه خیرهای؛ دست به بازسازی دنیایی میزند با انسانهایی که از کنار هم زخم خورده عبور میکنند، حق یکدیگر را دزدانه میبلعند، در مقابل هم میایستند و یا با گذشتن از جان خود فداکارانه به حیات خود ادامه میدهند.
پایان بندی انیمیشن آدمها آن چنان قوی و درخشان – به دلیل انتخاب درست قلم و همآهنگی با دیگر اجزاء - در دل اثر جا گرفته است که بعد از اتمام فیلم، فراموش میکنیم که پایان فیلم را مشاهده کردهایم چرا که لذت وصف نشدنی اثر در ما میماند و دوباره دیدنش را پیشنهاد میدهد. موسیقی انتخابی از موتزارت چنان به موقع بر تصویر نواخته میشود و درست و به جا مینشیند که این انیمیشن را بی هیچ کم و کاستی بدل به یکی از بهترین انیمیشنهای کوتاه چند ساله اخیر ایران میکند.
انتخاب نحوه حرکت شخصیتهای این انیمیشن سنجیده و حساب شده است و فراز و فرود، خستگی و سرخوشی، شیطنت، غم و اندوه و... همه احساسی را که انیماتور قصد نمایش آن را دارد؛ مخاطب به خوبی لمس کرده و نه تنها باور پذیر که به ویژگی منحصر به فرد آثار این انیماتور بدل میکند. سبک و قالبی که میتوان امضای محمدی را بر آن دید. طراحی صدا و ترکیب آن با تصاویر چیزی از یکدستی و انسجام این انیمیشن کم نمیکند.
اگر چشمها را بر نکتهیی کم رنگ نبندیم؛ باید اشاره کرد که تنها لحظه پس زدگی در انیمیشن آدمها، حرکت و برداشتن آخرین گام انسان فداکار است. انسانی که با بریدن بخشی از اندام خود راه ناهموار را برای همنوعان خود هموار میسازد. حسی چون دلزدگی و ضعف و عجز درقدمهای آخرین آن شخصیت موج میزند. انگار همه وزن بودن و همه بار سنگین وظیفه بر پیکر باریک و پاهای ناتوان او سنگینی میکند که در برداشتن آخرین گامها نوعی ملال و ویرانی را بازتاب میدهد. پرسش اصلی این است که آیا ایثار و از خود گذشتگی سربلندی و سرافرازی، شادی و شعف درونی به همراه دارد یا دلزدگی و یاس؟... مگر نه این است که او در هیات پرشکوهِ انسان آمده است تا جهان را به قدر همت و فرصت خویش معنا دهد؟ پس چیست راز آن خمودگی؟ پرسشی است که با دوباره دیدن فیلم در مییابیم که انیماتور با نمایش چنین حرکات و شروع موسیقی سعی در بالا بردن بارعاطفی و احساسی تصویر و پررنگ جلوه دادن عمل ایثار و فداکاری دارد. اما آیا بهتر نبود که گردن برافراشته به چنین بار احساسی دست مییافت؟!...
ماشاالله محمدی با انیمیشن آدمها موفق به کسب جوایز بسیاری شده است؛ اما آن چه این انیمیشن را به اثری ماندگار و قابل بحث بدل کرده است؛ سوای جوایز و جشنوارهها است.
این اثر با زبانی جهانی و احساسی انسانی و با جادوی سادگی خویش معجزه فیلم کوتاه و انیمیشن کوتاه را به رخ میکشد. معجزه سادگی که به سختی میتوان به آن دست یافت. چرا که ساده بودن، سخت دشوار است.
یک دیدگاه بگذارید