مثل هوا در هر پلان
کریم عظیمی با ساخت فیلمهای پروانهها در برف میمیرند، خطوط فرضی و خانهام ابریست نشان داده که سبک کار خودش را دارد.
او در همه کارهایش به فضاسازی و نشانهشناسی اهمیت میدهد و معتقد است، هر چه در کادر هست، نشانه محسوب میشود و او کار با این نشانهها را به خوبی بلد است.
معمولا فیلمسازان کوتاه بیشتر به ایده اهمیت میدهند و اجرا برایشان از اهمیت کمتری برخوردار است. اما فیلم شما در اجرا قویتر است. از زمان نگارش فیلمنامه تا ساخت چقدر برای این کار وقت گذاشتید؟
تصویربرداری نزدیک به ه روز در ساعات و روزهایی که هوا مه آلود بود، طول کشید. و نگارش فیلمنامه از ایده تا فیلمنامه نهایی نزدیک به دو سال زمان برد. با مرور زندگی روزمره فیلمنامه هم گام به گام پیش میرفت. اصلا یک زمان مشخصی را مشغول نوشتن نبودم. در کنار زندگی مشغول بافتن فیلمنامه بودم.
چه شد که تم مرگ را برای کارتان انتخاب کردید؟
بر این باورم که در کار کوتاه تا دغدغه و دردی نداشته باشی، تا با تمام وجودت با مضمون فیلمت یکسان نشوی، دست به ساخت کار کوتاه نمیزنی.
من با نزدیک به 200 نفر از سالمندان و مادرم در مورد مرگ و آن سوی مرگ حرف زدم و حرفهایشان تکانم دادند. خانهام ابری شد و مرگ عزیزی همه و همه موجب ساخت فیلم خانهام ابریست شد.
فیلمتان لوکیشن خیلی خوبی دارد که کاملا در خدمت اجرای شماست. آن لوکیشن کجاست و چطور پیدایش کردید؟
خیلی دوست دارم مضمون کار در فضا پخش شود و مثل هوا در هر پلانی جاری شود. اتمسفر و تصویری بودن کار برایم خیلی مهم است. تلاش کردم فضای خیالی و انتزاعی ذهنم را اینطوری درست کنم. طراح صحنه خودم بودم. تپه و جاده توی فیلم در دو شهر مختلف یکی در خلخال و دیگری آبی بیگلو است. همیشه در سفر بودنم خیلی به دردم میخورد .
فیلم شما پر از نماد و نشانه است. تابلوی اعلامیههای مجالس ترحیم، کلاغها، آینه و... چقدر به کاربرد نمادها در سینما اعتقاد دارید؟
اینطوری یاد گرفتم هر چه در کادر هست، نشانه محسوب میشود. در تلاش بودم هر چه در پلان هست، همه چیز، از ابر و باد و لباس و اشیاء و حیوانات؛ همه چون آلات موسیقی یک سمفونی به صدا درآیند. حتی در زمان تصویربرداری موقعیت نور و روحیه عوامل پشت صحنه همه کنترل شده باشد. برای تشدید تنهایی پیرمرد گربهای آوردیم و یا خانهای بیسقف و مهآلود و آدمهای تنها هر کدام روی تپهای...
در فیلمتان استفاده به جایی از انیمیشن کردهاید. چه شد که به ترکیب فیلم زنده و انیمیشن رسیدید؟ آیا این انتخاب از زمان فیلمنامه بود یا بعدتر در اجرا به آن رسیدید؟
در کار قبلیم پروانهها در برف میمیرند هم از ترکیب زنده و انیمیشن استفاده کردهام. برای این فیلم در مرحله اجرا به این فکر رسیدیم. مثلا صحنههای مصاحبه با پیرزن و پیرمرد اول به صورت زنده تصویربرداری شده بود. وقتی آنها حرف میزدند سکوتی که در فیلم بود میشکست و به نظر من سکوت و خلاء در این فیلم خیلی مهم بود. برای همین صحنههای زنده را کنار گذاشتیم و فضای انیمیشن به وجود آمد.
حرف آخر؟
در ساخت فیلم با تمام وجودم به این دقت میکنم که حرف فیلم چیست و مضمون چه طلب میکند. چه فضایی و چه شخصیتی، چه نشانهای و این پایان کار است که به این میرسم که فیلمم آیا شبیه کار تجربی است؟ داستانی است ؟ و ... فیلم به کجا میرسد؟ و جشنوارهها؟
اگر فیلمت را با جانت نسازی، روح نخواهد داشت و اثری بدون روح به مرور زمان از بین میرود و فراموش میشود.
دیدگاهها
محمد رزمي
۱۱:۳۵ ۲۰ آبان ۱۳۹۰
پروانه... ،خانه ام..،وديگر فيلمهاي كوتاه شما روحي است در جان سينماي كوتاه ايران
مهدی پروینی
۲۲:۲۰ ۱۳ مهر ۱۳۹۲
سلام: آقای عظیمی شما بیشتر با ادبیات اروپا آشنا هستید .دربحث روانکاوی . شخیصت داستانتان را اکسپرسیونیسم می کنید وبیشتر فضا را به بیننده میدهید تا فرصت فکر کردن را داشته باشد.ومعمولا در شخصیت ها از نمای عینی وذهنی بیشتراستفاده میکنید ذهنی کمی بیشتر است البته این به موضوع داستانتان بستگی دارد ومن این سبک فیلمهایتان را می پسندم . موفق باشید.ارادتمند شما مهدی پروینی از پارس آباد مغان