نگاهی‌ به‌ مستند «فرشته‌ها‌ رویا را نوازش ‌می‌کنند»

در ستایش عشق!

 

مرضیه ریاحی
مستند 28 دقیقه‌ای فرشته‌ها رویا را نوازش می‌کنند ساخته سامان سالور، روایت زندگی زن و شوهر معتادی است که نوزاد تازه متولد شده‌شان، معتاد به دنیا آمده است.

همان‌طور که از خلاصه داستان فیلم پیداست؛ فرشته‌ها رویا را نوازش می‌کنند مانند بسیاری از فیلم‌های اینچنینی در مذمت اعتیاد ساخته شده است. اما آن چیز که فیلم را نسبت به سایرین متمایز می‌کند، نگاه تازه فیلمساز به سوژه است. نگاهی بی‌واسطه و بدون هیچ گونه قضاوت. چیزی که در مورد این نوع فیلم‌ها کمتر اتفاق می‌افتد. این فیلم‌ها معمولا با پیام «اعتیاد بد است» ساخته می‌شوند و بیننده از دقایق آغازین فیلم می‌داند که نباید انتظاری جز این پیام، از فیلم داشته باشد.
فیلم با تیتراژی بسیار ساده و بدیع آغاز می‌شود. تیتراژی دست نوشته بر روی جعبه یک دارو، که عوامل فیلم را معرفی می‌کند.
زن رخت‌های کودکانه‌ای را از روی طناب جمع می‌کند. مرد از نردبان کنار دیوار ساختمان نیمه تمامی بالا می‌رود. زن کف اتاق را جارو می‌زند و حالا باید برای نوزاد خمارشان تریاک بخرند.
«اعتیاد یک عشقه و عشق روز به روز زیاد می‌شه!» این را پزشک راوی فیلم، به نقل از بیماری معتاد می‌گوید. او به واسطه بیماری نوزاد، با این خانواده آشنا شده است.
فیلمساز از همان دقایق ابتدایی فیلم وارد زندگی این خانواده می‌شود و حضور راوی در واقع به پاساژهایی تکرار شونده تا انتهای فیلم تبدیل می‌شود. راوی در راه بیمارستان تا محل زندگی این خانواده کل داستان را برای بیننده تعریف می‌کند و روایت او به زندگی این خانواده پیوند می‌خورد.
مهمترین نکته‌ای که در مورد فیلم به نظر می‌رسد، آن است که معتادان این فیلم با تصاویری که تا به حال از معتادان در سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی دیده‌ایم، فرق می‌کند.
آنها با صدای بم صحبت نمی‌کنند، دماغشان را بالا نمی‌کشند و برای درمان خماری خود دیگران را نمی‌آزارند.
آنها فقط می‌خواهند مثل یک خانواده خوب زندگی کنند و برای رسیدن به این هدف، هیچ چیز را دریغ نمی‌کنند. چنانچه زن برای خرید تریاک نوزاد و تامین مخارج خانواده خود فروشی می‌کند.
آنها با نوزادشان بازی می‌کنند، برایش شعر می‌خوانند و رویای ترک دادن و به مدرسه فرستادنش را در سر می‌پرورانند.
اما به روایت، راوی نوزاد چند ماهی را بیشتر دوام نمی‌آورد و ظاهرا این چیزی است که این خانواده می‌دانند، اما می‌خواهند فراموش کنند.
یکی از تاثیرگذارترین سکانس‌های فیلم، سکانس خوراندن تریاک به نوزاد است. بیننده برای لحظاتی فکر می‌کند این نماها به نوعی بازسازی است و اصلا قرار نیست آن تریاکی که در چای حل می‌شود به حلق نوزاد برود و در همین لحظه‌هاست که اصل «فیلم دیدن» را فراموش می‌کنیم و از فیلمساز توقع داریم جلوی آن دستی را که تریاک به حلق نوزاد می‌ریزد بگیرد.
اما آن چیز که بیننده را آزار می‌دهد این نما نیست. که نمای بعد از خوراندن تریاک به نوزاد است. نمایی که نوزاد برای لحظاتی به دوربین زل می‌زند و انگار تمام حق پایمال شده‌اش را از بیننده طلب می‌کند. شاید همین نگاه است که باعث می‌شود هیچوقت آن نوزاد شلوار راه راهِ، کَله بزرگِ، تریاکی فیلم را از یاد نبریم!
فرشته‌ها رویا را نوازش می‌کنند به دلیل نگاهی تازه به معضل اعتیاد و صداقت در وقایع نگاری، فیلم متفاوتی است. فیلمساز در اکثر نماهای فیلم بدون توجه به وسواس‌های رایج، برای زیباسازی نماها، ذهن بیننده را به سمت سوژه سوق می‌دهد. البته سوژه هم از پتانسیل لازم برای این امر برخوردار است. چنانچه در اکثر نماهای فیلم، چنان ذهن بیننده را مشغول می‌کند که بیننده فارغ از جلوه‌های بصری، تنها فیلم را می‌بیند.
فیلم منهای برخی حواشی اضافی مانند صحبت زن درباره صیغه و ازدواج و تعریف خاطرات کودکی ، فیلم منسجمی است.
سکانس پایانی فیلم یکی از نکات قابل توجه فیلم است. مرد نوار کاست را در پخش صوتی خراب می‌گذارد و موسیقی خش داری فیلم را پرُ می‌کند و زن نوزاد را در میان ترانه خش‌دار «سفر به خیر مسافر من، گریه نکن به خاطر من» می‌رقصاند.   
                                                                                  
                            

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها