پند زمانه
امیرحسین ثنائی
عبدالله رودکی، شاعر بزرگ پارسیگوی و وقایعی که از آغاز قرن بیستم میلادی به احیای دوبارهاش منجر شده، موضوع فیلم مهدی بمانی است. او حالا سالهاست در تاجیکستان زندگی و به فیلمسازی مشغول است. نسیم مولیان در بخش مسابقه مستند بیست و هفتمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر حضور دارد.
موضوع ساخت فیلم از کجا شروع شده؟
از سال 2003 سفرهای من به کشور تاجیکستان شروع شد. از همان لحظه ورود به فرودگاه دوشنبه وقتی دوست عزیزم سعدالله به استقبالم آمده بود، بدون این که تا آن روز همدیگر را دیده باشیم با زبان شیرین تاجیکی پرسید «آقای مهدی شما هستید؟» شوری مملو از عشق به زبان مادریم در من شکل گرفت. مثل کسی که تازه به یک گنج رسیده و نمیداند که چگونه باید سهم خود را از این گنجینه بگیرد شروع به جمع آوری موضوعاتی کردم که بیشک هر کدامشان ارزش خاص خود را داشت.
تا سال 2006 چندین بار به آن جا سفر کردم تا این که به این نتیجه رسیدم در این سفرهای کوتاه نمیتوانم طرحها و ایدههایم را آن طور که باید عملی کنم. با همسرم تصمیم گرفتیم برای مدتی در تاجیکستان زندگی کنیم؛ یک برنامه شش ماهه ریختیم که این برنامه 6 ماهه سه سال است که به درازا کشیده. زبان مادری مهمترین دغدغه ما در آثارمان بود. چند طرح و ایده برای کار مستند آماده شد. یک روز از مرکز گسترش سینمای مستند تجربی با من تماس گرفتند و پرسیدند در رابطه با رودکی ایدهای دارم و من گفتم اتفاقا داریم روی همین موضوع کار میکنیم. صحبتهای اولیه تلفنی انجام شد و ما طرح را برای مرکز فرستادیم و حمایت آقای آفریده باعث شد تا این فیلم ساخته شود.
با چه پرسش و هدفی تصمیم گرفتید درباره رودکی فیلم بسازید؟
هدف من بیان زندگی نامه رودکی نبود؛ این که رودکی آیا کور مادرزاد بود یا بعدها او را کور کردند و یا خیلی از مطالبی که بارها راجع به آن خواندهایم. میخواستم زوایای پنهان احیای دوباره این شاعر پارسیگو را در زادگاهش پیدا کنم. مطالبی که من تا آن روز در هیچ کتابی حداقل در ایران نخوانده بودم. میخواستم که بگوییم چگونه رودکی، شعر و زبان او در طول هزاران سال که فرهنگ، ادب و شعر فارسی مورد تاخت و تاز در فرا رود قرار گرفت، زنده ماند و چگونه:
زمانه پندی آزاد وار داد مرا زمانه را چو نکو بنگری همه پند است
اینها بهانهای بود برای ساخت کاری متفاوت از نظر ساختار و تکنیک؛ فیلمی متفاوت از چند مستندی که تا به حال در تاجیکستان ساخته شده بود.
بر اساس تحقیقاتتان تصویربرداری را شروع کردید یا چهارچوب کار را مشخص کرده بودید؟
بعد از تحقیق، همسرم به نگارش فیلمنامه مشغول شد و طی 30 روز نگارش فیلمنامه انجام شد. ما با فیلمنامه کار را شروع کردیم؛ ولی در دل کار فهمیدم که خیلی از واقعیتها را ما در حین فیلمبرداری کشف میکنیم و ناگهان همه چیز به هم ریخت. وقتی در دل کوهستان، در چهار پنج هزار کیلومتر دورتر از مرکز ایران، با مردم روستایی روبرو شدم که رودکی را بهتر از من میشناختند و به شیوایی شعر رودکی بعد از هزار و صدسال سخن میگفتند؛ دیگر فیلمنامه و چارچوبهای کلاسیک جایی نداشت.
در حقیقت تحقیق و فیلمنامه اولیه فقط ده درصد از کاری که میبینید را در بر گرفت. من 20 روز در زادگاه و آرامگاه رودکی تصویربرداری کردم و بعد به دوشنبه برگشتیم و دوباره تحقیق را از سر گرفتم.
تحقیق هم که تمام نشدنی است.
بله، کار سختی بود. خیلی از متریال و عکسهای آرشیوی را ما مجبور شدیم از مسکو جمع آوری کنیم. فکر کردم یک جایی باید کار را ببندم و به همین مقدار تحقیق و تصویر بسنده کنم. این کار پایانی نداشت و حقایقی دیگر را برای ما روشن کرده بود که در قالب این کار نمیگنجید. تا آن روز حدود 600 دقیقه متریال داشتم و بستن کار با مدت زمان 43 دقیقه واقعا دشوار بود.
بخشی از ویژگی کار، موسیقی فیلم است. موسیقی کار چگونه شکل گرفت؟
موسیقی فیلم به کمک طالب خان شهیدی، بهترین دوستم، که یکی از مشهورترین آهنگسازان شوروی است ساخته شد. ایشان در جریان تولید فیلم بود و وقتی فیلم را میدید گفت که میخواهد برای این کار موسیقی بنویسد. در بودجه کار، موسیقی اورجینال دیده نشده بود. ایشان قبول کرد موسیقی را در کنار سایر پروژههای خودشان در مسکو اجرا و ضبط کنند و من خوشحالم که در یک ارکستر با 120 نوازنده بخشهای مهمی از موسیقی این کار نواخته شد. این فوقالعاده بود و برای خودم باور نکردنی.
کل فیلم در تاجیکستان است؟
بله، تمام فیلم در تاجیکستان و در شهرهای دوشنبه، پنجه کنت، و روستای پنج رود حوالی سمرقند تصویر برداری شد.
ساختش چقدر زمان برد؟
از اولین روز فیلمبرداری تا اولین اکران خصوصی حدود 9 ماه طول کشید.
یک دیدگاه بگذارید