خسته از جنگ
مرضیه ریاحی
در ساحل اقیانوس آرام در شهر لوسآنجلس به یاد هر سرباز کشته شده آمریکایی در عراق یک صلیب کاشته شده است.
مستند بلند «ساحل پاسیفیک» به کارگردانی مشترک محمد جعفری و آذر مهرابی حاصل سفر چهل روزه گروه فیلمساز به آمریکا است که در آن با کهنه سربازان آمریکایی بازگشته از جنگ عراق و مخالفان جنگ و نظام آمریکا گفتوگو شده است.
مستند بلند «ساحل پاسیفیک» در بخش مسابقه مستند بلند بیستوششمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر حضور دارد.
تجربه فیلمسازی در یک کشور دوم چطور بود؟
جعفری- مسلما فیلمسازی در محیطی ناآشنا با مردمی غریب سختتر است. اما چهل روز اقامت در آمریکا ، مدت کمی برای نزدیک شدن به موضوع نبود.
مهرابی- قبل از سفر فکر میکردم کار بسیار سختی را پیش رو داریم. اما بعد از شروع به کار متوجه شدم حتی بسیاری از مشکلاتی را که فیلمبرداری در ایران به همراه دارد با آن مواجه نیستیم. مثل فیلمبرداری از کوچهها، خیابانها، کاخ سفید، ادارات، بیمارستان، موزهها و محلهای مختلف با دوربین حرفهای بدون مجوز!
البته پلیس FBI در واشنگتن وقتی در موزه بسیار عجیب و بزرگ هولوکاست مخفیانه فیلمبرداری میکردیم دستگیرمان کرد و دوربینمان را گرفتند و برخورد تندی با ما داشتند. اما عضویت در انجمن مستن سازان آمریکا به دادمان رسید.
کاراکترهای اصلی فیلم را چطور انتخاب کردید؟
جعفری- در دنیای مدرن ارتباطات، تماس گرفتن و پیدا کردن یکدیگر از این گوشه دنیا تا آن گوشه دنیا از طریق اینترنت و دیگر وسائل ارتباطی زیاد دشوار نیست. کاراکترهای اصلی فیلم ما کهنه سربازانی بودند که در جنگ عراق، ویتنام و کره جنگیده بودند. ما آنها را از طریق سایتهای مختلف حامی صلح پیدا کردیم. اما با توجه به اینکه مساحت کشور آمریکا چند برابر ایران است. مسافرت از شهری در شمال آمریکا مثل نیویورک و واشنگتن به جنوب آمریکا یعنی لوس آنجلس برای پیدا کردن هر کدام ازسربازها یعنی پیمودن چند هزار کیلومتر راه. راضی کردن آنها و جلب اعتمادشان از همه مشکلتر بود که با تمهیدات مختلف از جمله نشان دادن کارت انجمن مستندسازان آمریکا (که ما با نمایش فیلمهایمان به آنها در آنجا عضو شده بودیم) این اعتمادسازی صورت گرفت.
مهرابی- بیشتر کاراکترها را از سایت پیدا کردیم، اما سربازهایی هم که خیلی به ما اعتماد پیدا کرده بودند یکی دو نفر از دوستانشان را به ما معرفی کردند.
برخورد کاراکترهای فیلم و به طور کل آمریکاییها با شما به عنوان فیلمسازان ایرانی چطور بود؟
جعفری- سربازان آمریکایی وقتی فهمیدند ما از ایران برای تولید و ساخت فیلمی در مورد صلح و علیه جنگ به آمریکا آمدهایم به دلیل نفرت و انزجارشان از جنگ و خطر جنگی که ممکن بود نظام آمریکا نصیب ایران کند با ما همکاری خوبی داشتند.
ایرانیان مقیم آمریکا هم مثل اغلب مردم آمریکا از امکان جنگ افروزی نظام آمریکا در ایران ابراز نگرانی
میکردند و از راههای مختلف با ما همکاری میکردند. ایرانیها به عنوان مترجم و نوعی رابط برای پیدا کردن سربازان عمل میکردند و در اعتمادسازی نقش زیادی داشتند.
مهرابی- من و آقای جعفری قبل از سفر فکر میکردیم که به خاطر حجاب من در آنجا با مشکل مواجه خواهیم شد و حتی تصمیم این بود که در جاهای خاصی که ممکن است حساسیت برانگیز باشد من حضور نداشته باشم. اما برخورد مردم خیلی عادی و خیلی خوب بود. فرهنگ مردم آمریکا فرهنگ پسندیدهای است. از نظر آداب معاشرت آنها بسیار خوب بودند و با ما مثل بیگانه رفتار نمیکردند و کاملا عادی بودند. تنها مشکلی که من داشتم برخورد بد ماموران در فرودگاهها بود که به خاطر پاسپورت ایرانی و حجاب من بازرسیهای ویژهای داشتند.
به نظرتان ایرانی بودن شما چقدر به کاراکترهایتان این آزادی عمل را میداد که راحت جلوی دوربین شما از سیاستهای جنگ طلبانه بوش انتقاد کنند؟
مهرابی- خوشبختانه سربازان خیلی صریح و روشن صحبت میکردند و مطمئنا به ایرانی بودن ما توجه داشتند. اما فکر میکنم اثرات روحی و روانی جنگ بر آنها آن قدر شدید بود که در هر حال و شرایطی از عمق وجودشان راجع به آن حرف میزدند. یادم میآید در یکی از مصاحبههایمان که در خانه یکی از سربازها بود یک گروه فیلمساز از ژاپن هم آنجا بودند و آن سرباز به ما میگفت که یادآوری دوباره لحظات جنگ جلوی یک دوربین دیگر برایش سخت است.
در بخشی از فیلم به امکان حمله آمریکا به ایران پرداخته میشود. امکان این حمله از نظر مردم آمریکا چقدر جدی بود؟
جعفری- همان طور که در فیلم هم منعکس است، روشنفکران آمریکایی خطر حمله احتمالی ارتش آمریکا به ایران را جدی گرفته بودند و آنرا ضربه محکمی به اقتصاد و جامعه آمریکا به حساب میآوردند. برای همین به صورتهای مختلف در این رابطه دست به اعتراض میزدند. از شعارهای نوشتاری و گفتاری تا فعالیتهای صلحآمیز و ضدجنگ در گروههای صلح طلب.
کارگردانی مشترک چطور بود؟
جعفری- از انتخاب سوالها و شیوه تصویربرداری تا تدوین فیلم، بین ما اشتراک نظر وجود داشت و بدون این مشارکت امکان ساخت این سوژه آن هم در آمریک وجود نداشت.
مهرابی- آقای جعفری و من الان حدود پنج سال است که تمام پروژههایمان را مشترک کار کردهایم و از نظر فکری و هنری خیلی به هم نزدیک هستیم. اما خب بعضی مواقع حساسیت من نسبت به تصویربرداری و صرف وقت بیشتر برای هر پلان دردسر ساز میشود.
حضور در جشنواره فیلم فجر تا چه حد برایتان اهمیت داشت؟
جعفری- ما چه بخواهیم و چه نخواهیم جشنواره فیلم فجر مهمترین جشنواره فیلم در ایران است و خواه ناخواه حضور فیلم در این جشنواره میتواند به اعتبار فیلم کمک کند.
مهرابی- ما نسخه اولیه فیلم را به جشنواره ارائه داده بودیم و در حال زیرنویس کردن فیلم بودیم که تمامی ترجمههایمان از بین رفت!
من شخصا فقط به خاطر حضور در جشنواره فجر 3 هفته روز و شب کار میکردم تا نسخه نهایی به موقع حاضر شود.
به نظر شما سینمای مستند چه جایگاهی در جشنواره فجر دارد؟
جعفری- سینمای مستند در جشنواره فجر تا رسیدن به مرحله ایدهآل راه درازی در پیش رو دارد. اما برای رسیدن به این مرحله به جای تقاضای حذف بخش مستند از جشنواره باید در جهت تقویت جایگاه آن در جشنواره کمک کرد تا از نظر تعداد سانسها برای نمایش فیلم مستند و جذب تماشاگر و حذف شرط جایزه برای حضور فیلمهای کوتاه و مستند در جشنواره راهکارهای لازم پیدا شود.
مهرابی- واقعا متاسفم. من وقتی قواعد جدید جشنواره را شنیدم واقعا شوکه شدم. امیدوارم این مساله باعث نشود که امسال و سالهای بعد حضور فیلمهای مستند کوتاه در جشنواره کمرنگتر شود و همچنین حضور فیلمهای مستند بلند را تحتالشعاع قرار دهد. ولی ظاهرا هین طور است. مثلا در مورد همین فیلم با وجود اینکه این فیلم انتخاب شد و نسخه نهایی حدود بیست روز قبل از شروع جشنواره آماده شد. اما برای بعضی از مسئولان اجرایی جشنواره آن قدر بیاهمیت بود که پس از چندین و چند بار تماس تلفنی، ملاقات حضوری و ارسال ایمیل، پس از شروع جشنواره با تاخیری 10 روزه اسم فیلم را در سایت جشنواره (فقط در بخش فارسی) قرار دادند. در صورتی که برای فیلمهای سینمایی قضیه چیز دیگری است.
البته هنوز هم زمان اکران این فیلم را اعلام نکردهاند و من واقعا نمیدانم چه خواهد شد...
مرتبط :
گالری عکس ساحل پاسیفیک
یک دیدگاه بگذارید