چگونه اغنیا از فقرا میدزدند و بالعکس!
علی مصلححیدرزاده
فیلم مستند ماندا بالا (یک گلوله بفرست) به کارگردانی جیسون کوهن توانست در جشنواره ساندنس 2007 جایزه بزرگ هیات داوری برای بهترین فیلم مستند و جایزه بهترین فیلمبرداری مستند را از آن خود کند که برای یک فیلمساز جوان موفقیت دور از انتظاری است. پس از این کامیابی، ماندا بالا در جشنوارههای مختلف به نمایش درآمد و تحسین تماشاگران و منتقدان را برانگیخت.
کوهن در این مستند، فساد و جدال طبقاتی حاکم بر کشور برزیل را میشکافد. جدالی که در قالب جنایت، آدم دزدی و ... جریان دارد و البته روایت شخصی آدمها از این مناسبات بیشتر مد نظر او بوده است. کوهن که هنگام ساخت این مستند تنها 23 سال داشته است، در گفتوگو با نشریه اینترنتی «ایندیوایر» از تجربهها و دغدغههای خود صحبت میکند.
چه چیزی شما را به فیلمسازی جذب کرد و چگونه در طول فعالیتتان گسترش یافت؟
فکر میکنم مثل بیشتر کارگردانها، من فقط فیلمها را دوست داشتم. بهترین بخش زندگی من به این تصور گذشت که این حرفه یک مکان جادویی است که فقط آدمهای خوش شانس، زیرک و بسیار با استعداد توانایی دسترسی به آن را دارند. بعد از اولین دوره کارآموزی برای کالج که روی یک فیلم مستقل با بودجه متوسط کار میکردم، «جادوگر اُز» خودش را نشان داد. حرفه سینما پر بود از آدمهای معمولی که زندگیشان را میکردند. با خودم فکر کردم اگر همه آنها میتوانند، پس من هم میتوانم.
آیا جنبههای دیگری از فیلمسازی هست که هنوز بخواهید کشفشان کنید؟
با اشتیاق در انتظار کار کردن با بازیگران هستم.
لطفا درباره این که ایده «ماندا بالا» چگونه آمد و گسترش یافت صحبت کنید...
این پروژه خیلی ساده آغاز شد. من در حال تحقیق یک داستان درباره گروهی از کشاورزان انقلابی بدون سرزمین در برزیل بودم و فکر میکردم به یک تصویر جدید و سرمایه فراوان برای بازاریابی احتیاج دارد. فیلم قرار بود یک هجویه سیاسی مختصر و مفید باشد. در حین تحقیق، به شکل اتفاقی به دو داستان دیگر برخوردم که فکر کردم جالبتر هستند و میتوانند به عنوان موضوععایی درباره جدال طبقاتی برانگیزاننده باشند. نوشتن فیلمنامه با داستان یک پرورش دهنده قورباغه در ده و یک جراح پلاستیک در شهر آغاز شد؛ داستان دو آدم در اوج زمینه کاریشان و رابطه میان حیطه فعالیتشان با جرم و تبه کاری که در اطرافشان وجود دارد. بعد از مشورت با یک دوست، این رابطه بیربط به این ایده تبدیل شد: فیلم درباره راههایی است که ثروتمندان از فقرا میدزدند و فقرا از ثروتمندان. از اینجا به بعد بود که به راحتی میشد به مردم گفت این فیلم درباره چه چیزی است. من دوست دیگری را استخدام کردم - جویی فرانک- که به برزیل بیاید و این ماجرا را آغاز کنیم. هر دو جوان بودیم و چیز زیادی برای از دست دادن نداشتیم.
بزرگترین مشکلات شما هنگام ساخت فیلم چه چیزهایی بودند؟
وقتی 23 ساله هستید و هیچ تجربهای در تولید فیلم ندارید و تصمیم میگیرید با یک گروه بزرگ در ساخت فیلم همکاری کنید، یکی از برگترین دغدغههایتان جلب احترام اعضای گروه است. میترسیدم آنها تصور کنند من یک آمریکایی جوان احمق هستم که بیش از حد امتیاز به دست آوردهام و این پروژه فقط کاری است که چکهایشان را پاس کند. با وجود بیتجربگی، میخواستم اعضای گروه به فیلم اعتقاد داشته باشند و احساس کنند بخشی از یک کار ویژه هستند. هلویسا پسوس - مدیر فیلمبرداری فیلم- تلاش من را از ابتدا درک کرد و با اشتیاق در این زمینه کمک کرد. او بیش از همه در تولید این فیلم به من آموخت. او معلم من در کالج بود و اعتمادش به من، اطمینان زیادی در من ایجاد کرد که بتوانم در لحظات سخت این پروژه را تمام کنم.
چه کسانی بیشترین تاثیر هنری را بر شما گذاشتهاند؟
به جز فیلمسازانی مانند ارول موریس، پل ورهوفن، فردریک وایزمن، تری گیلیام، عباس کیارستمی، برادران کوئن، گاسپار نوئه و افراد بیشمار دیگر، هوارد استرن احتمالا یکی از بزرگترین تاثیرها را بر من گذاشته است. جدای از این که او بزرگترین سرگرمی ساز نسل من است، از زمانی که به دنیا آمدم، در حال مبارزه با دو رویی در رسانهها و دنیای سیاست بوده است. هوارد یک آنتی الیتیست (ضد نخبه گرا) واقعی است. او هیچ اعتنایی به نهادهای اقتدارگرا ندارد و این ویژگیها بنای فکری ماندا بالا را ساختهاند.
توصیه شما به فیلمسازان تازه کار چیست؟
میتوانم به همه کسانی که میخواهند فیلم بسازند هشدار بدهم که از اشتباه گرفتن دموکراسی در مدیوم (که بی پایان است) با دموکراسی در تولید (که وجود ندارد) دوری کنند.
یک دیدگاه بگذارید