مسافر بیتوشه آسمان
مرضیه ریاحی
سعید زینالعابدینی تجربهی ساخت سه فیلم کوتاه را در کارنامه دارد اما اسرا را نخستین کار جدی خود میداند.
زینالعابدینی پیش از این به مدت یک سال و نیم مدیر روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران بود. و برای مدتی مدیر روابط عمومی اداره تئاتر، مسئول اتاق خبر مرکز هنرهای نمایشی، مسئول اتاق خبر جشنواره روستا، مدیر روابط عمومی نشر ماهریز، نشر کتاب نادر و نشر افق را نیز برعهده داشته است.
وی همچنین دو نمایشنامه «چاه» و «تاول» را کارگردانی کرده و برای نشریات متعددی از جمله نشاط، عصرآزادگان و نوروز هم مقالاتی نوشته است.
ایدهی اولیه ساخت فیلم چگونه شکل گرفت؟
ایدهی اولیه ساخت این فیلم از دیدن نقاشیهای سقف «ساقه نفار» (اتاقکهای چوبیای که در کنار برخی قبرستان و تکیههای شمال کشور است) شکل گرفت. بر سقف این ساقه نفارها نقاشیهایی مختلفی از داستانهای پیامبران و برخی افسانههای مربوط به پیدایش زمین کشیده شده است. در زمانهای قدیم رسم بوده که مریضها در ساقه نفار میخوابیدند و به سقف زل میزدند و یک حس بهتری پیدا میکردند.
احساس میکنم که به خاطر یک دغدغهی شخصی این فیلم را ساختید...
کاملا همینطور است. من بار اول حدود 3 سال پیش برای عکاسی به ساقه نفار رفته بودم و آنجا به ذهنم رسید که مستندی در این باره بسازم اما از آنجایی که ذهنیتم همیشه داستانی است این طرح به سمت و سوی یک فیلم داستانی رفت و با آمدن شخصیت اسرا دیگر نقاشیها برای من در وهله دوم قرار گرفتند و شخصیت برایم مهمتر شد.
میخواستم در مستندی که قرار بود بسازم به تمام این نقاشیها از ابتدای پیدایش زمین تا معراج پیامبر (ص) بپردازم و شخصیت اسرا همین تم را برعهده گرفت. در واقع اسرا مسافر بیتوشه آسمان است که در پی توشهای از جهان پیرامون و جهان درون خویش برای رسیدن به خویشتن، خویش است.
وقتی قرار شد داستانی کار کنم، دغدغههایم نسبت به انسان و جاودانگی و سیر تکاملش هم وارد فیلم شد.
در یک بخشهایی فیلم بیش از حد بر مبنای مونولوگ پیش میرود. چرا اینقدر به مونولوگ تاکید داشتید؟
این برمیگردد به علاقهای که به ادبیات و سینمای فرانسه دارم. شخصیتهایی که مدام در فیلمها و داستانها پرحرفی میکنند مثل فیلم املی. فکر میکردم مونولوگ بیشتر به آن حسی که میخواهم به مخاطب بدهم کمک میکند. آدمهایی که در سکوت با خودشان حرف میزنند را خیلی دوست دارم.
فیلمتان نسبت به یک فیلم کوتاه طراحی صحنهی کار شده و خوبی داشت. چه شد که به این چیدمان صحنه رسیدید؟
من در فیلم کوتاه تنهایم نگذار به کارگردانی علیرضا توانا برنامه ریز و دستیار کارگردان بودم و خانم ملکجهان خزایی طراحی صحنه آن فیلم را برعهده داشتند و چون دستیاری نداشتند من به عنوان دستیار به ایشان هم کمک کردم. نگاه من به طراحی صحنه بعد از آن همکاری تغییر کرد. استفاده از تجربیات خانم خزایی بهم یاد داد که طراحی صحنه براساس محتوا در فیلم خیلی مهم است.
من میخواستم کار شبیه نقاشی باشد. قاببندیها شبیه نقاشی باشد. حال و هوای فیلم هم که مربوط به نقاشی بود و اتفاقا طراح صحنهام هم نقاش بود.
ما قبل از شروع کار زمان زیادی را برای چیدمان صحنه میگذاشتیم. من خیلی در این زمینه و همچنین صدابرداری و... هم وسواس داشتم اما وقتی کلید میزدیم چون همه چیز سرجای خودش بود کار به خوبی پیش میرفت.
ظاهرا قرار است به زودی نخستین فیلم بلند سینماییتان را هم بسازید. کارتان در چه مرحلهای است؟
من فیلمنامه را نوشتهام و الان مشغول بازنویسی هستم که البته فکر میکنم تا قبل از شروع فیلمبرداری این بازنویسیها ادامه داشته باشد. نام فیلم خیزران است و به نوعی در امتداد همین فیلم ساخته میشود. با یکیدو تا اسپانسر هم صحبت کردهام و قولهای مساعدی را گرفتهام اما هنوز هیچچیز قطعی نیست.
همانطور که میدانید نخستین جشنواره سینمای مستند ایران «سینما حقیقت» مهرماه امسال برگزار میشود. نظر شما راجع به برگزاری این جشنواره چیست؟
برگزاری این جشنواره باعث شادی همه فیلمسازان است هر چند که این اتفاق خیلی دیر افتاد و در این چند سال به خاطر فقدان چنین جشنواره معتبر و مستقلی خیلی از استعدادها هدر رفت. اینطور که من در فراخوان این جشنواره دیدم یک نگاه علمی و اصولی پشتش است. امیدوارم این جشنواره به خوبی برگزار شود و تاثیر مثبتی در روند سینمای مستند داشته باشد.
یک دیدگاه بگذارید