حرف‌های کن لوچ درباره فیلم کوتاهش؛ لقمه‌های بی‌شمار که سیر نمی‌کنند

علی مصلح‌حیدرزاده
کن لوچ برای ما ایرانی‌ها غریبه نیست. چندین فیلم او از تلویزیون پخش شده، تعدادی از آنها در سینماهای ما اکران عمومی شده‌اند و مرور آثارش در جشنواره فیلم فجر برگزار شده است. این فیلمساز چپ‌گرا و معترض انگلیسی که سال گذشته جایزه نخل طلایی جشنواره فیلم کن را به خانه برد، در سال 2007 هم به کن رفته بود، اما این بار با یک فیلم کوتاه سه دقیقه‌ای. این فیلم در قالب پروژه «هر کس سینمای خودش» و به مناسبت شصت سالگی جشنواره کن ساخته شد و در کنار آثار کوتاه فیلمسازان معتبر دیگری از کشورهای مختلف به نمایش درآمد.
خبرنگار سی‌ان‌ان درباره فیلم کوتاه لوچ که «چاکان پسر سینما» نام دارد، با او مصاحبه کرده و فیلمساز کهنه‌کار انگلیسی به این بهانه برخی دیدگاه‌های خود درباره فیلم کوتاه را بیان کرده که خواندنش خالی از لطف نیست. بخصوص تاکید لوچ بر انتخاب ایده و دغدغه‌ای که برای «روایت» در فیلم کوتاه دارد، جالب توجه است. بخصوص برای فیلمسازان جوان ایرانی که هنوز داستان را چندان جدی نمی‌گیرند و بیشتر اسیر بازی‌های تکنیکی می‌شوند. پندهای کوتاه کن لوچ می‌تواند بسیاری از دیدگاه‌ها درباره چگونگی ساخت فیلم کوتاه را تغییر دهد.

چگونه به پروژه «چاکان پسر سینما» نزدیک شدید و  ساخت آن چه تفاوتی با کارهای دیگرتان داشت؟
از همه ما خواسته شد فیلمی سه دقیقه‌ای بسازیم تا ما را به هم پیوند بزند. حدس من این بود که حدود سه ساعت فیلم سه دقیقه‌ای ساخته می‌شود و بسیار ترسناک بود. مثل انتخاب پیش غذاهای بی‌شمار است، درحالی‌که غذایی وجود ندارد. موضوع فیلم باید درباره سینما می‌بود، بنابراین باید به یک داستان کوتاه یا موقعیت کوچک فکر می‌کردیم.
چگونه این پروژه را مدیریت کردید و به سبک خودتان رسیدید؟
چالش این بود که داستانی پیدا کنم که ارزش تعریف کردن داشته باشد. فکر می‌کنم ما باید از درون چندین ایده بگذریم و لحظه‌ای می‌رسد که وقتی قلم را روی کاغذ می‌گذارید، متوجه می‌شوید ایده دیگری وجود ندارد. کار سخت دیگری وجود ندارد. شما نمی‌توانید درباره چنین فیلمی خیلی ادعا کنید. مهم این است که یک ایده ساده جالب بیابید، دقیقا مثل یک جوک که می‌توانید طی سه دقیقه آن را از جنس زندگی کنید.
می‌توانید درباره فیلم توضیح دهید؟
اگر بگویم، در آفتاب خشک می‌شود! باید فقط آن را ببینید. لذت خوبی داشت. ما با کسانی کار کردیم که قبلا در شرق لندن در فیلم دیگری با هم همکاری داشتیم. فیلمبرداری را در سینما «رد سی» در محله بریکستون انجام دادیم و آنها خیلی همکاری کردند.
پس درباره فیلمبرداری بگویید.
یک صبح طول کشید؛ خیلی ساده بود. فقط پنج یا شش نما داشت. فکر می‌کنم ساعت 10 صبح شروع کردیم و دو بعد از ظهر تمام شد.
آیا تدوین هم به همین سادگی بود؟
یک روزه تدوین شد. وجه تکنیکی فیلم ساده بود، اما مشکل این بود که ایده فیلم بتواند مخاطبان را جذب کند و هدفی داشته باشد که در طول یک مسیر روشن دیده شود و در پایان ضربه بزند.
چه تفاوت‌هایی میان ساخت یک فیلم کوتاه و بلند هست؟
به نظر من مشکل ساختن فیلم کوتاه این است که می‌تواند خیلی لاقید و سر به هوا باشد. من طرفدار فیلم‌های خیلی کوتاه نیستم. آنها باید به قدری زمان داشته باشند که بتوان یک داستان روایت کرد. اگر کمتر از این باشد، کمی حقه بازی می‌شود. ما نمی‌خواستیم حقه باز باشیم.
من فیلمی درباره یازدهم سپتامبر ساختم؛ یازده کارگردان بودیم و هرکس ایده متفاوتی داشت. بعضی‌ها درست کار کردند و بعضی‌ها کم گذاشتند. اما یک نکته اساسی وجود داشت که این فیلم‌های کوتاه را به هم پیوند می‌داد (نظر کارگردان درباره انفجار بمب‌های سازمان تجارت جهانی). بنابراین چیزی وجود داشت که برای تماشاگر دندان‌گیر باشد. این فیلم‌های سه دقیقه‌ای کمی حیله گری دارند؛ همه لقمه‌ها را می‌خورید، اما در پایان هنوز گرسنه‌اید!

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها