وقتی رنگ رختخواب بچهها آبیست
مرضیه ریاحی
مهرداد اسکویی جایگاه تثبیت شدهای در سینمای مستند ایران دارد. وی با مستندهای «خانه مادریام مرداب»، «از پس برقع»، «دماغ به سبک ایرانی » و... جوایز زیادی از جشنوارههای جهانی برای سینمای ایران به ارمغان آورده است.
اسکویی در مستند «روزهای بیتقویم» به کانون اصلاح و تربیت کودکان میرود و با پرهیز از احساسات گرایی فضای کانون را به تصویر میکشد. این مستند پیش از این دیپلم افتخار بهترین کارگردانی مستند جشنواره فجر و دیپلم افتخار ویژه هیات داوران جشنواره کنتاکت اوکراین را دریافت کرده و در جشنواره تسالونیکی یونان، ویژن دورئل سوئیس و جشنواره هنر جدید ایران در شارجه حضور داشته است.
چطور وارد کانون اصلاح و تربیت شدید؟
من مدتی درباره کودکان بزهکار تحقیق کردم و فکر کردم اگر همزمان با بازیهای جام جهانی فوتبال که ایران هم در آن حضور داشت به کانون بروم این بچهها حتما ری اکشنهای خاصی دارند که به من اجازه میدهد از این طریق آرامآرام به دنیای آنها وارد شوم. آن زمان که این ایده را مطرح کردم دوستان زیادی به من گفتند به هیچ وجه اجازه نمیدهند که وارد آن فضا شوید.
من طرحام را به روابط عمومی قوه قضایی بردم و گفتم میخواهم در زمان برگزاری جام جهانی در کانون فیلم بسازم. آنجا با من برخورد خوبی داشتند. گفتند که ما شما را میشناسیم کارهای شما را دیدهایم. اجازه بدهید فکر کنیم و بهتان خبر بدهیم و یک ساعت بعد با من تماس گرفتند و گفتند نامه های شما برای امور زندانها آماده است.
فقط به من گفتند که من طی 10 روز مسابقه جام جهانی فوتبال اجازه فیلمبرداری در بخش کودکان زیر 1۵ سال کانون را دارم و خواستند که شب ها یک کپی از فیلمهایی را که طی روز گرفتیم برای بازبینی به آنها بدهیم. ما هر روز این کار را میکردیم و هیچ مشکلی هم برایمان پیش نیامد.
حتی من بعد از تدوین فیلم یک کپی به مسئولان کانون دادم. آنها فیلم را دیدند و خیلی راضی بودند و گفتند شما یک نگاه دیگری به کانون داشتهاید و این فیلم یکی از واقع گراترین فیلمهای درباره کانون است.
پس چه شد که ایده اولیه ساخت فیلم تغییر کرد؟
روز اول با همان ایده اولیه وارد کانون شدم. یک سکانس کلی طراحی کردم. اما همان روز اول در زمان پخش مسابقه فوتبال ایران و مکزیک، فهمیدم که آن بچه ها برخلاف تصورم علاقهای به جام جهانی ندارند.
وقتی دیدم نمیتوانم از این طریق وارد زندگی آنها شوم؛ فوتبال را حذف کردم و کلا طرحام عوض شد. اول ۵ تا از آن بچهها را انتخاب کردم و بعد تمرکزم روی 3 تا از آن بچهها شد. سعی کردم وارد زندگی و درونیات آنها و شرایط زندگی در کانون شوم. در این ارتباط یک سیستم فیلمسازی مشاهدهای را انتخاب کردم. سعی کردم بدون دخل و تصرف اتفاقاتی را که جلوی دوربین میافتد ثبت کنم و از ری اکشنها به فضای درونی آنها پی ببرم.
نزدیک شدن به بچههایی که تو کانون هستند اصلا کار راحتی نیست. چطور توانستید اعتمادشان را جلب کنید که راحت درباره خصوصی ترین مسائل شان جلوی دوربین صحبت کنند؟
من در زمان تحقیق پروندهها را خوانده بودم. متوجه شدم کسانی که به کانون میروند با یک نگاه ترحم آمیز و دلسوزانه با این بچهها برخورد میکنند. این بچهها این برخورد را دوست ندارند و کسانی را که با این نگاه وارد میشوند را به بازی میگیرند. بهشان دروغ میگویند و عملا اجازه ورود به آنها نمیدهند.
من سعی کردم یک جور دیگر وارد شوم. روز اول که بچهها را دیدم بهشان گفتم «بچه ها فکر
میکنید ایران و مکزیک چند، چند میشوند؟» این نوع برخورد من برایشان جالب بود.
بعد که ازشان پرسیدم چه کار کردید که به کانون آمدید. یکیشان گفت «با تبر زدم چشم یکی را درآوردم». حالا دروغ هم میگفت. بهش گفتم «دردش هم گرفت؟» یک دفعه تعجب کرد از نوع برخورد من. این ارتباط از نوع دیگر باعث شد که به من نزدیک شوند. آرامآرام به من اعتماد کردند. من هر روز صبح که آنجا میرفتم یکسری چیزهایی را که لازم داشتند برایشان میخریدم. و آنها هم از درونشان به من میگفتند. حتی خیلی چیزهایی را که به من گفتند تو فیلم نیست.
ارتباط ما آن قدر نزدیک شد که آنها زندگی خودشان را میکردند و من هم فیلم میگرفتم.
در «روزهای بیتقویم» کانون اصلاح و تربیت اصلا جای بدی نیست. جایی است که بچهها در آن بازی میکنند، تلویزیون میبینند، نقاشی میکشند، قصه گوش میکنند و... انگار حتی بهشان خیلی هم خوش میگذرد. آیا کانون اصلاح و تربیت واقعا همچین جایی است؟
من در بخش بزرگسالان کار نکردم. اما در بخش کودکان زیر 1۵ سال واقعا همین طور است. من با یک پیش فرض وارد کانون نشدم. گفتم میروم، برخورد میکنم و آنچه که واقعا وجود دارد را ثبت میکنم. اگر با یک پیش فرض قبلی میرفتم آن چیزی را میساختم که فکر میکردم راجع به کانون نه آن چیزی که هست.
مسئول کانون آقای محسنی خیلی تغییرات در جهت بهبود فضای کانون دادهاند. دائما با مراکز بین المللی در ارتباط هستند تا بفهمند چه شیوههای تربیتی جدیدی وجود دارد. خیلی بیشتر از آنچه در فیلم میبینید بچهها در کانون امکانات دارند. بچهها آنجا کلاس تئاتر، کامپیوتر، شنا، سوادآموزی، موسیقی و... دارند.
آن چیزی که در فیلم میبینید یک بیستم آن چیزی است که واقعا در کانون هست. منتها روز اولی که من برای ساخت فیلم به کانون رفتم مسئول کانون به من گفت سعی کنید اینجا را طوری نشان ندهید که بچه های تنها و بیسرپرست به اینجا هجوم بیاورند.
من آن موقع فکر کردم دارند تعریف میکنند اما بعد دیدم که واقعا این اتفاق افتاده. چند تا بچه آنجا بودند که جرمهای کوچک مرتکب میشدند تا به کانون بیایند. یکیشان از صبح تا شب برای خودش یک کامپیوتر برمیداشت فیلم میدید، بازی میکرد.
اتفاقا در جشنواره سوئیس هم که این فیلم حضور داشت یک اروپایی به من گفت «برای چی این فیلم را به ما نشان میدهید. تو این فیلم که همه چیز هست!» من بهش گفتم چرا فکر میکنید فقط خودتان میتوانید فضای تربیتی ایجاد کنید. ما هم در ایران خیلیها را داریم که با یک نگاه نگران برای بهبود این فضا تلاش میکنند.
وقتی رنگ رختخواب این بچهها آبیست، من باید نشان بدهم. وقتی آنجا سیم خاردار نیست، یکسری میلهها را برداشتهاند و میلههایی هم که هست رنگش روشنه و فضای آنجا گل کاری است من باید نشان بدهم.
«روزهای بی تقویم» تماشاگر را درگیر احساسات نمیکند. درست در همان جاهایی از فیلم که میتواند با امتداد صحنه، از درگیر کردن حس تماشاگر بهره ببرد، کات میخورد. مثل آنجایی که روحانی برای بچهها آهنگ شادمهر میگذارد. این کات زدنها و در واقع تقطیع حس تماشاگر تعمدی بوده؟
من از فیلمهایی که احساسات گرا هستند، پرهیز میکنم. هدفم چیز دیگری است. در فیلم صحنههای گریه داری هست که سریع ازشان رد میشوم. وظیفه فیلم مستند این نیست که با احساسات تماشاگر بازی کند. من میخواستم به دنیای درونی آنها بپردازم.
وقتی در یک فضای احساسی کات میزنید، یک بخشی در ذهن تماشاگر ساخته میشود. لازم نیست همه چیز را نشان بدهید. در فیلم یک جایی بچهها را کچل میکنند که ناراحت کننده است و کات میخورد به رقص بچهها. این تضاد برای من در سینمای مستند جالب است. بازی غم و شادی. مهم ترین قسمت سینمای مستند این است که موضوع را چگونه روایت کنیم.
در فیلمهایی که من اخیرا از سینمای مستند جهان میبینم از دراماتور استفاده میکنند. من هم تصمیم دارم در فیلمهای بعدیام از قصه نویسها استفاده کنم.
یک دیدگاه بگذارید