مرضیه ریاحی
مستند «افسانه آزادی»درباره سینما آزادی تهران است. این مستند با نگاهی گزارشی ضمن ارائه اطلاعاتی درباره پیشینه این سینما، مراحل ساخت سینمای جدید، اتفاقاتی که در این سینما افتاده و... سعی دارد از یک سالن سوخته سینما به خود سینما برسد.
«افسانه آزادی» برای تلویزیون و در گروه «هاتداگ» ساخته شده است. این گروه چطور شکل گرفت و اهداف و عملکردتان چگونه بود؟
«هاتداگ» یک مجموعه 3 اپیزودی با موضوعات اجتماعی، ورزشی و سینمایی بود. در واقع یک مجله تصویری خبری تلویزیونی که قرار بود هر هفته از شبکه ۵ پخش شود. طراح این برنامه حسین شریف بود و ما برای تولید این مجموعه یک مدل خاص داشتیم.
فکر میکنم اگر این مجموعه پخش میشد و به سرانجام میرسید، یک جریان در تولید برنامههای تلویزیونی ایجاد میکرد. جریانی که سالها پیش برنامهای مثل «نیمرخ» ایجاد کرده بود.
فرمت برنامه خیلی جالب و مردمی بود. یعنی قرار بود ما سینما و پشت سینما را به تماشاگر نشان بدهیم. برای همین اسم گروه «هاتداگ» بود. یعنی یک چیز داغ و خوشمزه که شما دوست دارید بخورید.
ما یک برنامه یک ساعته شامل 3 اپیزود 20 دقیقهای آماده کرده بودیم که قرار بود شهریور ماه روی آنتن برود و ساخت برنامه را در هفتههای بعد به صورت روتین ادامه بدهیم. اما تلویزیون به دلیل شرایط خاص آن زمان گفت برنامه با موضوعات آزاد را پخش نمیکند.
ایدهی پرداختن به موضوع «سینما آزادی» ایدهی خودت بود یا پیشنهاد گروه «هاتداگ»؟
حسین شریف طراح این برنامه چند تا موضوع به من پیشنهاد داد و گفت یکی را انتخاب کن یا خودت یک طرح جدید بده. «سینما آزادی» یکی از آن طرحهای پیشنهادی بود. من اول اصلا فکر نمیکردم بتوانم روی این موضوع کار کنم. اما بعد به نظرم جالب آمد و این موضوع را انتخاب کردم.
سعی کردم در فیلم بیشتر اطلاعات خبری بدهم و در واقع از «سینما آزادی» به عنوان یک دستاویز استفاده کنم و بگویم این سینما چه تاثیری در سینمای ایران داشته است. میخواستم از پرداختن به این ساختمان و یک فضای فیزیکالی به کیفیت فیلم بر پرده برسم و بگویم تو آن ساختمان چه چیزی نمایش میدهند.
برای پرداختن به این موضوع منابعی هم برای تحقیق داشتی؟
من یکسری مطالعات در این زمینه کردم اما چیز دندانگیری نبود. دیدم اطلاعاتی که از روزنامهها و مجلهها به دست آوردم با آن فرمتی که میخواهم کارم را پیش ببرم همخوانی ندارد. بنابراین گذاشتم یکسری اتفاقات در مرور زمان بیفتد. بیشتر از سینمادارها کمک گرفتم. و به استفاده از منابع زنده بسنده کردم. مسالهای که من میخواستم مطرح کنم یکسری سوال جواب پسنده بود که نمیتوانستم توی هیچ روزنامهای برایش جوابی پیدا کنم. و فیلم هم در واقع به نوعی به دنبال کشف و شهود بود.
با توجه به اینکه با چند دوربین تصویربرداری میکردید چطور ایدههایت را با تصویربرداران هماهنگ میکردی؟
در هر لوکیشنی که برای تصویربرداری میرفتیم من فضا را نگاه میکردم بعد با تصویربرداران صحبت میکردم. یک دستورالعمل کلی وجود داشت. که مثلا من در این لحظه این کار را میکنم و تصویر بگیرید. یا در این فضا ریاکشنها برایم مهم است. طرح کلی را من میدادم اما دیتیلها را خود بچهها درآوردند.
و مرتضی قیدی هم به عنوان مدیرتصویربرداری خیلی تو این قضیه نقش داشت و کاملا بچهها را هماهنگ میکرد.
نمایش سکانسی از فیلم «شبهای روشن» بر دیوار ساختمان نیمهتمام «سینما آزادی» و حضور سعید عقیقی در آن فضا ایدهی جالبی بود. چه شد که این ایده به ذهنت رسید و چطور به آن فضاسازی رسیدی؟
از همان روزهای اول کار ایده نمایش فیلم بر دیوار ساختمان «سینما آزادی» تو ذهنم بود. اما انتخاب آن سکانس فیلم «شبهای روشن» که استاد دانشگاه دختر عاشق ادبیات را میبرد کنار سینمای سوخته و میگوید من بهترین فیلمهای زندگیام را اینجا دیدم را یکی از دوستانم بهم گوشزد کرد. و احساس کردم اگر سعید عقیقی (نویسنده فیلمنامه شبهای روشن) را در آن موقعیت بگذارم فضای جالبی بوجود میآید.
البته ما میخواستیم روی دیوار بزرگ سمت راست سینما، فیلم را نمایش بدهیم که امکاناتمان جواب نمیداد. و یک ایدهی دیگری که داشتم این بود که آنجا را با نگاتیو 3۵ بپوشانم طوری که تماشاگر تا لحظه آخر نفهمد که عقیقی تو ساختمان نیمهتمام سینماست و بعد نگاتیوها را آتش بزنم و آنجاست که تماشاگر متوجه میشود آن فضا کجاست. اما به خاطر کمبود وقتی که برای رساندن برنامه به تلویزیون داشتم و مخالفت پیمانکار ساختمان این ایده اجرا نشد. البته مهندس شهرابی مدیر پروژه طی این کار خیلی به من کمک کرد.
قرار است «سینما آزادی» بهمنماه 8۶ به بهرهبرداری برسد. تصمیم نداری روند پیشرفت این پروژه را به فیلمت اضافه کنی؟
تا زمانی که سینما افتتاح شود ممکن است تصاویر و مصاحبههایی به فیلم اضافه کنم. و دوست دارم این قضیه را تا بهمنماه که اعلام شده است سینما به بهرهبرداری میرسد و حتی بعد از آن که تاثیرات افتتاح این سینما را میبینیم، دنبال کنم.
یک دیدگاه بگذارید