در پی ساخت و اکران فیلم موهن و ضد فرهنگی «300» شورای مرکزی انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران، سهشنبه ۲۸ فروردین ماه 8۶ نامه اعتراض آمیزی را به کمپانی برادران وارنر ارسال کرد.
به گزارش «پایگاه خبری فیلم کوتاه» در نامه انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران آمده است:
آنقدر حلقه وصل ما با بعضی از تولیدات دور و نزدیک آن کمپانی عمیق و ناگسستنی است که نمیخواهیم دروغ آشکار و مفتضحی چون «300» را در کارنامهتان ثبت کنیم، اما گویا باید بپذیریم که جنگ سرد در عصر حاضر ابعاد تازهای یافته و بخش قابل توجهی از سرمایه گذاری خود را به عرصه فرهنگ و هنر اختصاص داده است.
به قول «تری ایگلتون» در مقاله تحقیقیاش تحت عنوان منازعات فرهنگ، آنچه واجد اهمیت است، نفس این آثار نیست بلکه طریقی است که آنها جمعا تفسیر و معنا میشوند طریقی که خود آثار به قدرت بتوانند از پیش تعیین کرده باشند...
پارادوکس سیاست هویت، به اختصار، این است که نیاز به هویت خود به منظور احساس اختیار در رهایی از آن است. تنها چیزی که از داشتن هویت بدتر است نداشتن آن است. صرف دست و دلبازانه بخش زیادی از قوا برای تایید هویت، بر احساس فقدان آن ترجیح دارد... با پایان قرن بیستم، غرب همچون قهرمان تمامی انسانیت، گستاخانه پا پیش نهاده است. اکنون غرب هرچه بیشتر، هر گزینهای را به خود ختم میکند و احتمال اینکه سرانجام معنای کمرنگتری از هویت نصیبش شود، بیشتر خواهد بود. اگر فرهنگ در این روزگار مبدل به ابزار تایید گشته در عین حال صورتهای نوینی از سلطه را نیز مکشف کرده است.
به راستی این تعریف ناشیانه تاریخ و جعل واقعیتها، چه توجیه فرهنگی و سیاسی دارد؟ اگر سیاستهای معاصر تحمیل شده از حزب جمهوریخواه و تفکر میلیتاریستی جاری در حکومت آمریکا بخشی از سرمایهگذاری و نگاه کنترل شده خود را متوجه تولیدات سینمایی و رسانهای کرده است، چرا باید کمپانی «برادران وارنر» با آن قدمت و سوابق فرهنگی و هنری که بر عاشقان سینما پوشیده نیست، وجهالمصالحه قرار گیرد؟
ما اهل تحریف نیستیم و صادقانه اعتراف میکنیم که با برخی آثار آن کمپانی همچون من یک زندانی فراری هستم (مروین لروی)، همه اینها و بهشت هم (آناتول لیتواک)، شاهین مالت، گنجهای سیهرا مادره (جان هیوستن)، گروهبان یورک (هوارد هاکز)، اتوبوسی به نام هوس، آمریکا آمریکا (الیا کازان)، کازابلانکا (مایکل کورتیس)، آقای رابرتس (جان فورد، مروین لروی)، داستان راهبه و دورهگردها (فرد زینهمان)، بانوی زیبای من (جرج کیوکر)، چه کسی از ویرجینیاوولف میترسد (مایک نیوکلز)، بعد از ظهر نحس (سیدنی لومت)، پرتقال کودکی (استانلی کوبریک)، نابخشوده (کلینت ایستوود)، جی.اف.کی (اولیور استون) و رفقای خوب (مارتین اسکورسیزی) زندگی کردهایم و شماری از این آثار در حافظه تاریخیمان ثبت شده است.
در قبال این واقع بینی و صداقت فرهنگی که جوهره و ذات سینما به ما ارزانی داشته است، چرا زمینه ساز مخدوش شدن تصویر ذهنی و نوستالژیک اهالی فرهنگ و هنر این سرزمین شدهاید نشانهها و واسطهها را از تولیدات مهر تایید خورده خودتان وام گرفتهایم تا وجدان خفتهتان را بیدار کنیم.
به احترام همین عاشقانههای به تاریخ سینما پیوسته، سیاست و اقتصاد کاسبکارانه را وارد وادی فرهنگ و هنر نکنید و نگذارید تاریخ سینما در آینده از شما به زشتی یاد کند. بگذارید یاد و خاطره آثار ماندگارتان در ذهن ما باقی بماند.
یکی از فیلمسازانی که شما با او همکاری داشتهاید، فرد زینهمان است. او در اثر درخشانش اسب کهر را بگر بر اساس ساحت روشنفکرانه و نگاه متعهدانهاش چریک پیر و قدیمی خود مانوئل آرتیگز را وارد میکند تا قبل از مرگ تلخ ولی اسطورهای خود با دوستی که لباس خائن به تن کرده، تسویه حساب و از صفحه روزگار محوش کند. حالا چه شده که خودتان اجازه میدهید خیانت به تاریخ و تمدن کهن این سرزمین در نوار متحرک و بیارزشی به نام «300» شکل بگیرد؟
آیا سازنده این اثر ضد فرهنگی «زاک اشنایدر» نیز در مقام یک خائن به تحریف بلاهت آمیز تاریخ نپرداخته است؟ چرا به همین سادگی حاضر میشوید سیاستهای پشت پرده و عوامل مخرب فرهنگی، همه حیثیت و اعتبار سینمایی آن کمپانی پرسابقه را فدای اهداف مغرضانه و ضد فرهنگی خود کنند؟
حتی روح هرودت با همه جانبداری در روایت نبردهای میان ایران و آتن، از این جعل و تحریف آشکار تاریخی آرام نخواهد گرفت. تاریخ و تمدن بشری، خود گواه فرهنگ غنی و سنت متعالی ایرانیان و وجود دموکراسی در نخستین لایههای حکومتی ایران زمین است به نحوی که مرکزیت منشور ملل متحد را میتوان برگرفته از دموکراسی ریشه یافته در عصر ایران باستان دانست.
اگر اسکندر الیور استون محمل اولیه معاصر برای جعل تاریخ مشرق زمین و نادیده گرفتن پیشرفت علمی و فرهنگی ایران در آن دوران بود، امروز در آستانه آتش افروزی جدید، جعل هویت تاریخی مردمی با پیشینه کهن که از تاریخ سازی برای خود مبرا هستند، نشانه گرفته شده است.
جدا از مخاطب قرار گرفتن کمپانی وارنر برای این اشتباه بزرگ و به دور از شان و منزلت هنرمندانه، انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران در مقام یک تشکل غیردولتی سینمایی، وجدان همه روزنامه نگاران، نویسندگان و هنرمندان عرصه سینما و به ویژه تشکل جهانی منتقدان را فرا میخواند تا نسبت به این هجوم فرهنگی به یک ملت مستقل با تمدنی کهن عکس العمل نشان دهند.
یک دیدگاه بگذارید