علیمحمد قاسمی که سال گذشته فیلمش به خاطر حضور در جشنواره ونیز به جشنواره فجر راه پیدا نکرد، در یادداشتی از راهیابی برخی فیلمها با شرایط همسان در جشنواره بیستوپنجم گلایه کرد.
در بخشی از این نامه آمده است:
سال گذشته فیلم یادداشت بر زمین بنا بر اظهار مدیر جشنواره فجر به دلیل حضور در جشنواره ونیز از بخش مسابقه کنار گذاشته شد، اما امسال چند فیلم راه یافته در بخش مسابقه با داشتن شرایط همسان و حضور در جشنوارههای خارجی و داخلی در بخش مسابقه حضور دارند. هرچند از نمایش این فیلمها در بخش مسابقه خوشحال هستم، زیرا امکان بهتر دیدهشدن آنها را فراهم میکند و متعلق به دوستان من است، ولی معنای این کار خیلی برایم روشن نیست، تفاوت سال قبل با امسال چیست؟ آیا نه اینکه جشنواره فجر قرار است آینه سینمای ایران باشد و امکانی باشد برای دیدن و قضاوت فیلمهایی که تلاش میکنند سینمای نوین ایران را نمودار کنند؟
نه اینکه نمود فجر جوانان فیلمسازی است که به سینمای خلاق و پویا میاندیشند؟
یادداشت بر زمین حاصل تلاشی چهار ساله و نمودی از تلاشی تکنیکی برای کشف قابلیتهای سینمایی بود که سالهاست تلاش میکند در حد و اندازه سینما صنعت جهان باشد، اما به یک بهانه درست دیده نشد. تصمیم مدیر سال آینده چیست؟ در زیر آییننامه که اختیارات نانوشته دارد بنویسد بشود یا نشود؟ چرا عادت نداریم از تجربه دیگران درس بگیریم و همیشه از صفر شروع نکنیم چگونه است که نفی کار قبلیها تابلوی تبلیغ بعدیهاست؛ یا شاید بعضی از مدیران میخواهند قدرتشان را به رخ فیلمساز بکشند؟ چگونه است؟ چون مدیران هستند، ما هستیم، یا چون ما هستیم، مدیران هستند؟ شاید بد نباشد کمی اندیشمندانهتر در اموراتی که به تصمیم مدیران بستگی دارد، برخورد شود. ما که گردنمان از تار مو باریکتر است چه چیز را میخواهند به رخ بکشند؟ سالهاست در جشنوارههای مختلف حضوری مستمر داشتهام و شناخت مناسبی از آنها به دست آمده است و حال میخواهم که گزینش کنم. امسال فجر در بین گزینههایم برای ارسال آخرین فیلم مستندم نبود. دستاندرکاران جشنواره در سال قبل بدون اطلاع و اجازه یک کپی از فیلم را چاپ کردند و ما به توصیه دوستان هیچ نگفتیم. چنین حقی داشتند؟
به گمان او، بیشک راههای دیگری برای فیلمسازی و نمایش آن وجود دارد، اما سالهاست نفس ما بوی این خاک را میدهد و صدای اذان اینجا ز هر صدایی آشناتر است.
یک دیدگاه بگذارید