گفت‌وگو با روبرت صافاریان کارگردان مستند «وارونگی»

مرضیه ریاحی
روبرت صافاریان فارغ التحصیل رشته کارگردانی سینماست. وی سال‌ها در زمینه نقد فیلم و به طور مشخص نقد فیلم‌های مستند فعالیت کرده و تاکنون عضو هیات انتخاب و داوری جشنواره‌های زیادی بوده است. مستند «وارونگی» اولین تجربه صافاریان در زمینه فیلمسازی است که امسال در بخش مستند بیست‌و پنجمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد.

در فیلم شما پلان‌های لایی زیادی وجود دارد از تصاویر عابران، آدم‌های توی اتوبوس، اتومبیل شخصی و... با توجه به اینکه شما همیشه به اخلاق‌گرایی در سینمای مستند اعتقاد داشته‌اید و مشخصا در یادداشتی تحت عنوان «اون دوربینو خاموش کن!» که در سال 83 در پایگاه خبری فیلم کوتاه منتشر شد مفصلا به این قضیه پرداخته‌اید. آیا از آن آدم‌ها که از تصاویرشان به طور مشخص در فیلم استفاده کرده‌اید؛ اجازه گرفته‌اید؟
موقعی که آن مطلب را می‌نوشتم فکر نمی‌کردم روزی این پرسش گریبان خودم را هم بگیرد. به هر حال وقتی به آن مطلب رجوع کردم دیدم در پایان آن نسبت به زیاده‌روی در این زمینه هم هشدار داده‌ام. پاراگراف آخر آن مطلب این است:
”اینکه تا در این زمینه تا کجا می‌توان پیش رفت خود البته پرسشی است. آیا مثلا اگر می‌خواهیم از تماشاگران یک مسابقه ورزشی یا یک تظاهرات خیابانی فیلم بگیریم باید از همه آدم‌هایی که تصویرشان ثبت می‌شود اجازه بگیریم؟ به نظر عملی و معقول نمی‌نماید. غرض من در اینجا تنها توجه دادن مستندسازان به این موضوع بود که آدم‌هایی که جلوی دوربین آنها قرار می‌گیرند نیز حقوقی دارند. اگر می‌گویند دوربینشان را خاموش کنند و از آنها فیلم نگیرند، دوربین‌شان را خاموش کنند. آنها اگر می‌خواهند بدانند حرف‌هایی که زده‌اند چگونه در فیلم مورد استفاده قرار می‌گیرند، حق دارند. امروز این موضوع در سطح اخلاقی مطرح است، اما همان طور که می‌دانیم، چه بسا اخلاق امروز قانون فرداست.“
حالا با این دیدگاه من گمان نمی‌کنم درست باشد از هر آدمی که در وسائط نقلیه عمومی نشسته و ممکن است در تصویر این یا آن دوربین تلویزیونی بیفتد اجازه گرفت. در شرایط کنونی ما شاید بیشتر می‌توان بر مواردی انگشت گذاشت که فرد مقابل دوربین آشکارا خواهان این است که از او فیلم نگیرند و فیلمساز به دورغ به او می‌گوید که دوربین را خاموش کرده است و بعد هم از این تصویر در فیلمش استفاده می‌کند. این پذیرفتنی نیست. اما فراتر از این رفتن ثبت واقعیت روزمره جاری در کوچه و خیابان شهرمان را از این هم که هست دشوارتر می‌کند.
«وارونگی» فیلمی سفارشی در مجموعه «بیست شب» است. کار سفارشی کردن چه مزایا و معایبی دارد؟
مهم‌ترین حُسن کار سفارشی این است که می‌توانید وقت خود را چند ماهی صرف فکر کردن به فیلم و تصویربرداری و تدوین آن بکنید، چون به هر رو ــ کم یا بیش ــ برای کاری که می‌کنید پول می‌گیرید. من ایده‌ها و پروژه‌های بسیاری را می‌شناسم که به خاطر اتکا فیلمساز به امکانات شخصی خود از نیمه رها شده‌اند. خب، در کار سفارشی این اتفاق نمی‌افتد. متقابلا در کار سفارشی نمی‌توانید سراغ هر موضوعی که خودتان دوست دارید بروید و باز اگر سر موضوع توافق شد باز نمی‌توانید هر چیزی را که دوست دارید درباره این موضوع بگویید. اما برای من موضوعات زیادی وجود دارند که می‌توانند مورد توجه سفارش‌دهنده و بخصوص تلویزیون هم باشند. مانند همین آلودگی هوا. از این دست موضوعات کم نیستند. راه طبیعی ساختن فیلم مستند، ساختن آن برای یک سفارش‌دهنده است که در بیشتر موارد باید تلویزیون باشد.
این را هم بگویم که سفارشی فیلم ساختن به این معنا نیست که سفارش دهنده در تمام مراحل کار دخالت می‌کند. در مورد بخصوص وارونگی خوشبختانه با تهیه‌کننده‌ای مانند ارد عطارپور طرف بودم که خودش هم کارگردان و مستندساز است و هیچ مشکل جدی در رابطه‌مان به وجود نیامد که هیچ، کلی هم از تجربیات و راهنمایی‌های او استفاده کردم. منتها باز تکرار می‌کنم که طبیعی است در کار سفارشی به هر رو باید به چارچوب و قواعدی که از اول بر سر آن توافق می‌کنید مقید باشی.
تحقیق و پژوهش این فیلم چقدر زمان برد؟ و چه مسیری را برای این کار طی کردید؟
پیش از اینکه تصویربرداری شروع شود دو-سه ماهی روی این موضوع مطالعه می‌کردم، اما تحقیق به یک مفهوم در طول کار ادامه یافت و با هر مصاحبه و هر دیدار ابعاد تازه‌ای از موضوع آشکار می‌شد.
گزینش آدم‌هایی که در فیلم اعم از کارشناس، روزنامه‌نگار، راننده اتوبوس و... در خصوص آلودگی هوا صحبت می‌کردند، چگونه شکل گرفت؟
می‌خواستم آدم‌هایی از اقشار اجتماعی گوناگون در فیلم اظهار نظر کنند. ایده اولیه‌ام این بود که از مصاحبه بیشتر استفاده کنم و از این طریق بتوانم احساس آحاد جامعه را نسبت به یکی از مسائل حاد زیست‌محیط‌شان مستند کنم و ببینم جامعه به طور کلی تا چه حد به آینده خود امید دارد. البته این خواست به طور کامل تحقق پیدا نکرد. هرچند در اواخر فیلم می‌بینیم که بیشتر مصاحبه‌شوندگان امید زیادی به حل معضل ندارند. در شکل کنونی این آدم‌ها بیشتر نقش راوی را بازی می‌کنند و فیلم به کمک مجموعه این راوی‌ها پیش می‌رود.
نمادهای مسیحیت در فیلم شما چشم‌گیر است. اشاره به شب کریسمس، تصویر بابانوئل، نوع خاص موسیقی و آواهای برخی صحنه‌ها و... فکر می‌کنید مذهب تا چه حد می‌تواند روی فیلمسازی افراد تاثیر بگذارد؟
این ناشی از آن است که با وجود موضوع عمومی فیلم و با وجود اینکه سعی کرده‌ام آن را تبدیل به یک مسئله شخصی نکنم، اما می‌خواستم فیلم کاملا هم از حال و هوای شخصی خالی نباشد. نشانه‌هایی که می‌گویید به طور طبیعی و تصادفی در روزهای فیلمبرداری سر راهمان قرار گرفتند و ما هم از آنها فیلم گرفتیم و بعد من تصمیم گرفتم که بگذارم آنها در فیلم بمانند. خودم از فصل عصر کریسمس در میدان هفت تیر راضی هستم، چون هم پایان یک روز پاک تهران است و با موضوع فیلم مرتبط و هم حس واقعی آن روز مرا نسبت به زیبایی شهر در خود دارد. آن روز به من خیلی توصیه شد که از آسمان کاملا آبی شهر فیلم بگیرم، امّا فکر می‌کنم این طوری خاص‌تر و بهتر شد.
فیلم‌های مستند تا چه حد در جشنواره فجر با استقبال عموم مواجه می‌شوند؟
فکر نمی‌کنم تماشاگر زیادی داشته باشند، اما به هر حال به سبب بازتاب مطبوعاتی فیلم‌های شرکت‌کننده، آنها تا حدودی به تماشاگر عام معرفی می‌شوند. به هر رو بخش مستند تحت‌الشعاع بخش مسابقه اصلی جشنواره است و ما به یک جشنواره تخصصی سینمای مستند در زمان دیگری از سال احتیاج داریم.
امسال برای اولین‌بار بخش مستند بلند از مستند کوتاه جدا شده است و یک سیمرغ بلورین نیز به بهترین مستند بلند تعلق می‌گیرد. نظر شما درباره این تفکیک چیست؟
در واقع به جای یک جایزه دو جایزه به سینمای مستند داده می‌شود. چه بهتر! البته تفکیک این دو گروه از فیلم‌ها منطقی هم هست.

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها