ناصر صفاریان
هر جشنواره ای که بخواهد برگزار شود، بسته به حد و اندازه و نوع و جایگاه خود، یا کسی را به عنوان رئیس و مسئول بالای سر خود دارد یا هیات امنایی که کارشان انتخاب این رئیس است به تناوب و به شکل دوره ای. به هرحال، کسی یا کسانی آن بالا حضور دارند و بسته به نوع نگاه و علایق وسلایق همان بالایی ها، عده ای انتخاب می شوند برای داوری آثار، و عده ای هم برای انتخاب آثاری که قرار است داوری شود. پس با این حساب، دو گروه وجود دارد. گروهی که انتخاب می کند، و گروهی که قضاوت می کند.
افراد کمیته انتخاب فیلم ها، به تماشای آثار می نشینند و با درنظر داشتن قواعد سینما تعدادی را گزینش می کنند. درست است که این مرحله گزینش، خودش یک جور اظهار نظر است و به هرحال شکلی از داوری، اما به هرحال فراموش نکنیم که قرار نیست خود داوری باشد. تا آنجا که به آن طرف آب مربوط می شود، این تقسیم بندی به خوبی رعایت می شود. حتی تا آنجا که پای فیلم بلند سینمایی در میان است، وضعیت این طرف آب هم مساعد است.
اما وقتی نوبت فیلم کوتاه و مستند و سینمای غیر اکران می شود و بنا می شود جشنواره ای در این سوی و آن سوی ایران زمین شکل بگیرد، آن وقت دیگر خیلی ها جایگاه خودشان را فراموش می کنندو همه به مسند قضاوت تکیه می زنند. داورها که داور هستند و حق شان است، اما اعضای هیات انتخاب که داورنیستند و حق شان هم نیست، بیهوده و «به گزاف» بر این جایگاه تکیه می زنند. ربطی هم به این جشنواره و آن جشنواره ندارد. ملی و محلی هم ندارد. تقریبا همه جشنواره های کوچک و بزرگ داخلی این گونه است.
بزرگواران هیات انتخاب، خودشان – شخصا و راسا – به این نتیجه می رسند که از میان آثار رسیده و از میان فیلم هایی که به نظرشان خوب است، دسته بندی های ساختاری یا «گونه ای» تشکیل دهند و از هر دسته، یک یا چند اثر انتخاب کنند. هدف شان هم این است که چشم اندازی از وضعیت کلی سینمای مستند یا فیلم کوتاه ارائه دهند، تا از هر گونه و از هر ساختار، فیلمی در جشنواره به نمایش درآید. نکته جالب هم اینجاست که نیازی به پنهان کاری احساس نمی کنند و این شکل گزینش را آشکارا و به صراحت اعلام می کنند.
اشکال کار اینجاست که این بزرگواران فراموش می کنند قرار است برای یک جشنواره رقابتی – و حتی غیررقابتی – فیلم انتخاب کنند، نه برای یک چشم انداز و یک مرور. پس به هیچ وجه و براساس هیچ آیین و مسلکی نباید به خودشان این اجازه را بدهند که مثلا فیلم ضعیفی با موضوع قوم نگارانه را انتخاب کنند، فقط به این دلیل که نمونه بهتری از این نوع مستند وجود نداشته و می خواسته اند از این گونه هم فیلمی حضور داشته باشد. یا مثلا به دلیل این که فیلم های اجتماعی تعدادشان زیاد بوده، مجبور بوده اند چند کار قابل قبول را کنار بگذارند؛ درحالی که این آثار کنار گذاشته شده از تعدادی فیلم انتخاب شده طبیعت گرا بهتر بوده است.
گذشته از حق و ناحق شدن هایی که با این گزینش ها اتفاق می افتد، این شکل انتخاب – اتفاقا – باعث می شود چشم انداز واقعی فیلم کوتاه یا مستند نه به شکلی واقعی، که به شکلی تحریف شده و از زاویه دید هیات انتخاب به نمایش گذاشته شود. چشم انداز واقعی این نیست که بخواهیم چندتا فیلم تجربی، چندتا فیلم تجربه گرا، چندتا فیلم شخصیت محور، چندتا فیلم اجتماعی و... کنار هم بگذاریم. چشم انداز واقعی این است که وقتی می بینیم تعداد فیلم های خوب اجتماعی بسیار بیشتر از دیگر گونه هاست، آنها را انتخاب کنیم و به فیلم های ضعیف – از هر نوعی که باشد – روی خوش نشان ندهیم.
اگر این گونه شود، آن وقت این چشم انداز واقعی در مقابل چشمان همه جان می گیرد که نسل جوان مستندساز، دیگر به ساخت آثاری درباره کاسه و بشقاب و ابنیه دل نمی دهد و این همه اثر اجتماعی و امروزی و شهری از دل همین دل ندادن است که سر بر می آورد. در شرایطی که فرصتی برای دیده شدن فیلم کوتاه و مستند نیست و امکانش همین دو سه جشنواره است، این گونه چشم اندازهای واقعی، هم عرصه ای می شود برای دیدن رشد یک گونه خاص در گذر زمان، و هم فرصتی است برای صاحب نظران غیر سینمایی برای این که بررسی کنند و بدانند چرا این گونه شد و آن گونه نشد. بزرگواران هیات انتخاب، با قضاوت بی جا، این فرصت را از دیگران نگیرید!
www.saffarian.ws
یک دیدگاه بگذارید