جای منتقدان و تحلیل گران جوان خالی است!

پیروز کلانتری
به نظر می رسد آن طور که نسل اول و دوم سینمای مستند ما (فیلمسازان دهه های 40 و 50 و 60) ناظر و نگران راه و رسم سینمای مستند امروز ایران اند، نسل جوان سوم (فیلمسازان دهه 70) که نه چندان ازسر اتفاق، جمع حاضر و فعال عرصه فیلمسازی اند، چندان هم و غم چگونگی و چرایی حضور و حرکت خود را ندارند و راحت و رها و بی دغدغه گذشته و حال، فیلم می سازند و پیش (و به تعبیری«پس») می روند. مهم است که دریابیم نفس امکان مناقشه و گفت و گو برسر پیش یا پس رفتن این فیلمسازها به حضور و حرکت جذاب آنان متکی است.
مصداق حی و حاضر این تفاوت نگرش و احساس میان نسل های متفاوت فیلمسازی مستند ما، این روزها در جمع دبیران روزهای «هفته سینمای مستند ایران» جای تماشا و توجه دارد. از فیلمسازان و تحلیل گران حاضر در این جمع، جوان ترین شان(شادمهر راستین) از چهل سالگی گذشته، محمد سعید محصصی در آستانه پنجاه سالگی است و بقیه (البته با کسب اجازه نامکتوب از آنان؛ محمد تهامی نژاد، محمدرضا اصلانی، ابراهیم مختاری، همایون امامی، روبرت صافاریان) و خود من بالاتر از پنجاه، سن دارند. در مسیر روزها و جلسات دوره اخیر براین سوال بوده که چرا جای نسل جوان منتقد و تحلیل گر و فیلمساز در این جمع خالی است و همیشه در پی گیری و جست و جو، به نام پی گیر و مشرف و آشنایی برخورد نکرده ام.
از این واقعیت می توان تعبیرهای متفاوت (و نه لزوما مخالف) داشت:
ــ جامعه و سینما و سینمای مستند امروز، عملگرا شده است.
ــ ما سنت تحلیل و آموزش سینمای مستند نداریم.
ــ نبود فضا برای نمایش پی گیر و مداوم فیلم مستند، این سینما را از فضای بررسی و تحلیل زنده، و در نتیجه از حضور منتقدان و تحلیل گران جوان دور نگه داشته است.
ــ سینماگران دهه های 40 و 50 نگران گسست میان خود و نسل جوان فیلمسازاند، اما سینماگران جوان درگیر کسب جایگاه و موقعیت امروز خود.
ــ برای منتقد و تحلیل گر سینمای مستند بودن صرف دانش «سینما» کافی نیست و این واقعیت، خیلی از منتقدان را فراری می دهد. حداقل این که این فضا برای خیلی ها ناشناخته و راهی تازه و طی نشده است.
ــ فیلمسازان و تحلیل گران باسابقه از فضای فیلمسازی یا درک سینمای مستند امروز ایران دور مانده اند و حس و نگاه نوستالژیک به سینمای مستندمان پیدا کرده اند.
ــ فضای سنگین و انبوه تولید فیلم مستند توسط جوانان پرشور و پی گیر، درعین حال که کمبود فضای عرضه، بررسی و تحلیل فیلم ها و نیاز اساسی به آن را برجسته و آشکار می کند، اما از قرار خود، جایگزین و پوشش این کمبود و نیاز شده است.
ــ سیطره فرهنگ سینما و نقد فیلم آمریکا بر دانش و بینش نقد سینمای امروز ایران، منتقدان ما را از فضای متفاوت سینمای مستندمان که روایت گویی و زبان و بیان جدایی دارد، دور نگه داشته است.
این همه در حالی مطرح است که سینمای مستند دهه 70 ساز جدایی می زند و راه و رسم و تجاربی جدا از سینمای مستند گذشته را طی می کند. این واقعیت، قطعا برای ذهن یک جوان تحلیل گر آشنا، همدل و درگیر با این فضا امکان رابطه و جست و جوی پرکشاکش تری پیش رو می گذارد تا برای اذهان آموخته و اخت شده با سینمای توانمند اما سخت استخوان گذشته ما.
در جمع دبیران یاد شده هم مطرح بود که تحلیل دوره های سینمای مستند ایران به دهه 70 که می رسد، با یک تناقض رو به رو می شود؛ این سینما به رغم حضور کمی چشمگیر آن، با وجود جوان، متکثر، متنوع و خودجوش بودن و تجربه های نو به نوی آن، و نیز به رغم تفاوت های چشمگیرش با سینمای مستند گذشته، اما تاریخ گریز و تحلیل ستیز است و لازم است در بررسی آن به سفره ای آنچنان گسترده بیاندیشیم که پهن شده و خورش و چینش غذاها از سر تا ته آن، سیری از قرار تمامی ناپذیر دارد و ما مدعوان دیرآشنا بهتر است کمی صبر پیشه کنیم، ترک سفره نگوییم، ذائقه نو کنیم، بر اشتها بیافزاییم و مزه مزه کنیم تا نوبت چوب زنی مان برسد!

یک دیدگاه بگذارید

لطفا حاصل عبارت زیر را به عدد در کادر مقابل آن بنویسید.
آخرین خبرها